111

پيشنوشتاری براين دفتر

از کتاب: دستورزبان فارسی دری
07 June 2010

ازچند سال گواه بودم که درغربت سرای غرب ، مردمی به آموزش دستور زبان فارسی دری احساس نيازمندی می کنند و يا برای درست دريافتن رازھای زبان کشور ميزبان، می پندارند که خوب

تر خواھد بود اگر از چگونگی ساختاری زبان خويش ، کمابيش آگاھی داشته باشند و مگر ھرچه می جويند ، کمتر می يابند .

بنا برآن گفته ھا و اين انگيزه ھا ، ھرگونه که بود، اين نوشته را آماده کردم . درنگارش اين دستور زبان ، از نوترين کتابھا که بر ديدگاھای نو زبان شناختی تکيه دارند ، سود جستم و نکته ھای تازه و نامکرر نيز که دست آورد درنگھا و دريافتھای پژوھشھای ادبی ِ چندين ساله ام بود ، درجاھايی ، افزودم . پندارم که از ديدۀ خوانندۀ آگاه نھفته نخواھند ماند .

از اين گفته نبايد چنان گمان برند ، که مولف به ھستی کمی و کاستی درکارخويش باورندارد. نه ، چنان نيست . اين جا ، تنھا به چگونگی شيوۀ تأليف اشاره داشته ام و نه فراتر ازآن. طرح مقدماتی اين نوشته پيش ازاين ھم به پيمانۀ کوچک انتشاريافته است .

آرزو مندم که اين نامه ، به کمک صاحب نظران و آگاھان اين عرصه پيرايش يابد و خواندنی تر شود. 

 ۱ــ بحث زبان را چنان بازنوشتم که به پرسشھای باب روز پاسخ گفته شود.

٢ ــ در مباحث فعل ، عدد و ضماير، بانگرش به زبان دری امروزين ، چنان که در واقعيت نوشتار و گفتار ھست ، صيغه ھا و ساختارھای صرفی تازه جا دادم ، مانند : صيغۀ آغاز فعل ، ضماير وصفی ، عدد مبھم ، پايه ھای قيد ، قيد عادی وقيد برتررا ، که تا کنون درھيچ کتاب دستور زبان دری و دستور زبان فارسی نيامده نخستين بار دراين دفتر می خوانيد.

٣ ــ دربرابرساخت و تلفظ بعض واژھھا ، ساخت ويا تلفظ متفاوت گفتاری آن را نيز نوشتم .

۴ ـــ در چند جای ، کنار واژھھای تازی ، واژھھای دری نھادم ، ازساخته ھای ديگران ، مانند :

گوينده ، شنونده ، ديگرکس ، فعل گذرا ( = فعل لازمی ) ، فعل ناگذر ( = فعل متعدی ،) ازساخته ھای خود: واژھھای وارسته ( = کلمه ھای مستقل ، ) واژھھای وابسته ( = کلمه ھای نا مستقل ) ، شماره ( = عدد ، )

شمرده (= معدود ) و ديگر ھا . بازسه نکتۀ ديگررا باتأکيد بايد ياددھانی کنم که :

يکی ، کلمه يا واژه نه به معنای شناخته دردستورھای قديم ، بل به معنای مورفيم دراين کتاب به کارمی رود. بنابرآن بحثھايی دربارۀ کلمه ھای مستقل ونامستقل نيزجايگزين شده اند. پس بنابرتعريف نو

کلمه مجموعۀ چندفونيم است که معنای لغوی يا دستوری داشته باشد. ھرچند ميسربود که کلمه را به مثابه واحدزبانی دارای معنای لغوی مستقل کنارگذاشته واژۀ مورفيم را دربحث صرف زبان به کاربرم ؛ مگربااستفاده ازمنطق تحول پذيری زبان و رواج برخی ازکتابھای ی جديد، واژه وکلمه را به معنای مورفيم به کاربردم .

ديگری اين که چون تشريح پاره ھای زبان برپايه ھای زبانشناسی استواراست ازکاربرداصطلاحت لاتين نمی شد دوری گرفت اين وضع را نبايد گواھی آن گفتۀ ساده لوحانه پنداشت که پيشينيان دستورزبان ما را ازروی زبان عربی می نوشتند وامروزيان ازروی زبانھای اروپايی می نويسند. درست اين است که اين بحثھا ازتشريح

زبان مطابق قاعده ھای زبانشناسی فراھم شده اند. درآغازبحث تاريخی گونۀ زبانھا وشرح اصطلاحھای زبان شناختی ، که به دستور زبان ارتباط ندارد ، برای آماده کردن ذھن خواننده آورده شده.ندا اين بخشھا کمک خواھند کرد تا خواننده، بی نياز ازبرگ گردانی ديگر کتابھا ، با آمادگی بيشتر، برمسايل دستورزبان مشغول شود .

 چنان که باری ، پيش ازاين نيز اشاره کردم ، از خوانندگان گرامی نيز خواستگارم که موشکافانه به اين رويه ھا بنگرند و مولف را ازگفتنيھای اصلاحی شان برخوردار سازند .

داکتراسدالله حبيب

ھامبورگ ٢٠١٠ م