138

عیشى

از کتاب: آثار هرات ، فصل چهاردهم ، بخش ع

نامش عبدالله تولد در شهر مینوبهر قندهار و در اوان شباب به شهر هرات                                                               میبرد آمده. ازمدت سی سال است که در این خطهٔ پاک مقیم و به سر می برد. سن وی قریب به چهل و هشت سال است در اول ورود به هرات به شغل کتاب فروشی مصروف پس از چندی به خدمات رسمی هم شمولیت ورزیده و در اول استقلال دولت علیه افغانستان در اول اعتلاء علم استقلال دولت علیه متبوعه در تاشکند مومیالیه به سرکاتی جنرال قونسولگری آنجا مفتخر و بعد از چهار سال خدمت مستعفی و حالا چون سایر رعایا زیست مینماید دیوانش به چهار هزار بیت میرسد.

در فکر رسا باش نه تقلید من آموز

تنویر خیالات به تاریک تن آموز

 درعشق وطن یک دو سخن جان من آموز

نی شعر سرا باش نه ربط سخن آموز

 جهدی کن و از بهر وطن علم و فن آموز

امروز ز ازهار صنایع شده دوران

با آن همه پژمردگی خویش گلستان

یک سطر از این لوحة عبر تكده برخوان 

از بهر لب لعل بتان چندگنی جان

رو کندن جان را ز برای وطن آموز

 گه عارض خورشیدخدان ساخته ات محو 

گه در غم شمشاد قدان بگذری از صحو

 اینها همه از خبط دماغ است به هر نحو

در نقطه موهوم دهان چند شوی محو

درهیچ مپیچ این سخن خوش ز من آموز 

تا چند ندانی که خردمند جهان کیست

کو رشتۀ راحت به بنی نوع توان ریست

عالم همه بیدار و تو را خواب گران چیست

 در حسرت بالای بتان چند توان زیست

 رو صنعت بالون به بالا شدن آموز

دیروز جهانی به اشارات تو عاقل

امروز به افتادگیات بسته محافل

 هشدار که فردات چه آید به مقابل

 اغیار ببین در چه خیالند و توغافل 

ای یار تو هم غیرتی از ما و من آموز

عیشی دل بیدار کمالات پسندت 

آخر بجهاندز مضیقات سمندت 

هر چند به جایی نرسد سوز سپندت

 ای دل طرب اندوز سخنهای بلندت

مستغنی از این گونه سخنها به من آموز 


ای همنفسان محنت بسیار ببینید

ما بی خبر و خلق خبردار ببینید

 اطوار جهان ای ذوى الابصار ببینید

ای هموطنان کوشش اغیار ببینید

ما غافل و ایشان همه بیدار ببینید

آخر نه شما ملت با فهم و ذکایید 

آواره ز سر منزل مقصود چرایید

بی پرده توان گفت که در فکر خطایید

یکبار بر این غفلت خود چشم گشایید

ما خواب و جهانی همه بیدار بینید

تا چند خوری گول ز منصوبه شناسان 

با خویش به جنگید و ز بیگانه هراسان 

در نزد ملل در چه شمارید بدین سان

غیرت بنمایید که مشکل شود آسان 

همت بگمارید چه دشوار ببینید

یک چند که در دور هنر نام کشیدید 

تا مشرق و مغرب نه به یک گام رسیدید

از غفلت خود این همه ناکام خزیدید 

گر درهمی حالت اسلام ندیدید 

احوال من و طرۀ دلدار ببینید

عیشی اگر از لوحه عبرت به دلایل 

از نکته صنعت نکنی حل مسایل 

امروز به بازار ترقیت چه حاصل 

درد دل صد پاره مستغنی بیدل

اخبار بخوانید و به اخبار ببینید