سوابق آئین مهرپرستی درمهمان قدیم

از کتاب: افغانستان در پرتو تاریخ

پیش ازاینکه دامنه تجسس درازمنه قبل التاریخ درخاکهای مهمان وسعت پیدا کند ورسوم و عادات و معتقدات باشندگان اولیه این سرزمین قبل از ظهور آریاها روشن ترگردد؛ دربیشترموارد سوابق امررا به دوره پیش آریاها درماحول هندوکش وبه عصرمهاجرت ایشان ازین سرزمین به خاک های مجاور می کشانیم.

موضوع مورد بحث درین جا(مهر)یا آفتاب پرستی است که اینک سوبق آنرا درعصر آریائی(ویدی)درتاریخ قدیم مهمان سراغ میکنیم و تحولات آنرا در دوره های بعدی مطالعه میکنیم.

آریاهای عصرویدی آن مراحلی که درماحول هندوکش زندگانی داشتند؛ دین به معنی امروز کلمه نداشتند ورجا وخوف و تلئیوعناصرنورانی کائینات درایشان یکنوع جذبه و امید تولید میکرد که آنرا میتوان در مراتب اولی احترام عناصر طبیعی خواند.آریاها درمراتب اول زندگآنی خود برای هریک از عناصر طبیعی شخصیت قابل شده و برهر کدام نامی نهاده و برای هرکدام نشیده و سرود های داشتند که خاطره آن تاحال باقی مانده.

مجموعه ارباب آنواع(ویدی)ازهمین مجموعه عناصرطبیعی تشکیل شده بود ودرین میان آسمان پرستاره و آفتاب و مهتاب وباد وآتش و شفق و فلق وغیره صاحب شخصیت شده بودند و آفتاب هم شکل رب النوع پیدا کرده بود و آنرا به نامها و به صفت های مختلف یاد میکردند و این نامها درسرودهای ویدی در موارد افتاب دیده شده :( سوریا)(ساویتار)(میرتا)(رودورا).

همان طورکه درتمام شعب مظاهرعصرویدی دردوره اوستائی تاریخ مهمان منعکس شده است؛ بعد ازینکه با ظهور(زراتشترا)درعصراوستائی آئین واحد پرستی روی کارشد و برخی از ارباب انواع معنی و مفکوره معکوس پیداکرد،نام ویدی آفتاب(میرتا)با کمی تغییر درتلفظ بصورت(میتهرا)ظهور کرد.


زبانشناسان معتقدند که (میترا)مخصوصأ بصورت تلفظ ویدی(دوست)معنی داشت ودردوره اوستائی آنرا(قردرادا)و(معهود)و(پیمآن)و(موافقه)تعبیرمیکردند؛ شبهه ئی نیست که از( متهرا)اوستائی(مهر)درزبان دری بمیان آمده است و این (مهر)که هنوز هم (دوستی)و(علاقه)وپیوند) ترجمه میشود بمناسبت همان معنی قدیم آنست ومعذالک ههمان طورکه (میتهرا)و(میرتا)در(وید)و"اوستا"به معنی افتاب هم بود"مهر"درزبان دری هم این مفهوم خویش را محافظه کرده است.ازخلال بعضی فقره های اوستا چنین معلوم میشود که "اهورامزدا"برای"میتهرا"یعنی آفتاب فراز قلعه  کو"هها برزنتی"که آنرا "پامیر"ترجمه میکند مسکنی ساخته بود.این تعبیرطلوع وظاهر شدن آفتاب را ازعقب ستیغ کوها بخاطر می آرد وچنین مینماید که آفتاب ازمسکن خود از تیغه کوه برمی خیزد؛ چیزدیگری که از نظراوستا ذکرش درمورد افتاب روی عراده زرین نشسته و چهار اسپ طلائی آنرا میکشید.این مفکوره اوستائی از نقطه نظرهنر به مفهوم عام وخاص برای مهمان فوق العاده مهم است؛ زیرا دردوره های بعدی هیکل تراشان و نقاشان رب النوع آفتاب را باعراده و اسپ ها به کرات نمایش داده اند.

به اساس همین معتقدات قدیم ویدی واوستائی د ردوره های بعدی قبل از هخامنشی"اناهیتا"و"میتهرا"یعنی"ناهید"و "آفتاب"معابدی درشمال مهمان درحوزه آمو دریا دربکتریان قدیم داشتند واین مفکوره ها ازاینجا به خاک های ایران هخامنشی گسترش یافت چون داریوش اول"521_485 ق م" و پادشاه اول"485_472 ق م"اسمی از آنها نبرده اند واردشیردوم بار اول بعد از "اهورامزد"از"آناهیتا"و"میترا"یادکرده چنین نتیجه بدست می آید که "میترا"و پرستش آن دراحوال وسط قرن 5 ق م در خاک های ایران انتشاریافته است و از آنجا به بین النهرین و آسیای صغیرراه پیدا کرده است.

در دوره کوشانشاهان بزرگ(ازقرن اول تا قرن سوم مسیحی)که موضوع آئین ودیانت آزادی بیشترپیدا کرده بود وارباب النوع نم محلی هندی و یونانی همه احترام میشدند وارباب انواع اسطوره های یونانی هم معروف شده بود"میترا"رب النوع آفتاب با جزئی تغیر تلفظ بنام"میرود، درمسکوکات(کنیشکا)و(هوویشکا)مخصوصأ درمسکوکات امپراطوراول الذکردیده میشود."میر"همان (مهر)و(میتهرا)و(میترا)است که سلسله آن بصورت ناگسیخته درتاریخ فرهنگ و ادبیات و السنه مهمان دوام کرده است.

این بود سوابق عقاید درین سرزمین نسبت به آفتاب تا اینکه میرسیم به قرن،5 مسیحی وازین تاریخ به بعد شواهد مذکور درجنوب هندوکش ودرجنوب غرب مهمان یکسان دیده میشود و دوام آن تا سال های مقارن ظهور دین اسلام درین سرزمین مشهود است.این آفتاب پرستی را(آفتاب پرستی  برهنی)هم خوانده اند و دراثر تاثیراسطوره های یونانی ستارگان صبح و شام هم با شخصیت(آفتاب)توام گردیده و یکنوع(تثلیث)افتاب و ستارگان بمیان آورده است و تاثیر این مفکوره جدید درهیکل تراشی و آثار نقاشی مهمان قدیم هم مشهود است.آثار و شواهد و معابد آفتاب پرستی درغرب مهمان درزمین داور در جبل الزور حین ورود سپاه و مبلغان اسلامی وجود خارجی داشت.مقارن همین زمان و چند سالی پیشتر(هیوان_تسنگ)چینی راهب بودائی حین عبورازمهمان به وجود معابد آفتاب پرستی و پیروان آن اشاره کرده است؛ دورنرفته درخود کابل در 12 کیلومتری شهر سرراه حوزه(کاپیسا) دریکی از پوزه های کوتل خیرخانه خیرخانه معبد بزرگ آفتاب پرستی کشف نشده است.جواب این سوال با تفصیل لازمه در مقاله دیگر داده خواهد شد.

12/9/38