محمد بن حنفیه رضی الله عنه
و هو محمد بن علی بن ابی طالب کرم الله وجهه و رضی الله عنه ،و مادر او خوله بنت اناس بن جعفر الحنفی (۲)بود،و او را حنیفه بمادر باز خواندند و او سیاه چرده بود بغایت عالم و فاضل و شجاع و سخی بود،و بطایف ساکن بود، و وفات او در زمان حجاج بن یوسف بود،چون وفات او نزدیک آمد بشام رفت ،وصیت کرد،مر محمد علی عبدالله عباس که پدر خلفاء بنی العباس بود،که امارت بفرزندان تو خواهد رسید .چون معاویه بن یزید خود را از خلاف خلع کرد،عبدالله زبیر دعوای خلافت کرد،مختار کذاب(۳) ابو عبید، مردی محتال بود،اما در غایة شجاعت و رجولیت و در بیعت این زبیر بود،طمع امارات میداشت ،و ابن زبیر چون در نهاد او فساد و خلاف می دید ،امارتش نداد ، از وی دستوری خواست و بطایف آمد،در در خدمت محمد حنفی می بود،تا روزی محمد حنفی را گفت:چرا خون حسین طلب نکنی؟ محمد فرمود:که مارا نصرت کند؟مختار گفت:اگر کسی بطلبد تو راضی باشی ؟فرمود:که باشم پس از محمد مکتوبی طلب کرد،نزدیک اشراف کوفه فرستاد که مرا مهمی است بنویس تا مرا نصرت کنند ،آن مکتوبات حاصل کرد و بکوفه آمد و چنان نمود اهل کوفه را،که غرض از آن بغرض (۴) خون حسین است رضی الله عنه، و من رسول محمد حنیفه ام ،و او خلیفه و اما منتظر است از اهل بیت،وبرین سخن از اهل کوفه بیعت بستند،و عبدالله مطیع عدوی را که والی کوفه بود از جهت ابن زبیر،بیرون کرد،و کشنده گان حسین را بدست آورد،وعمرو سعد وشمر(۵) بن ذی الجوشن را،و هر که در روز کربلا درلشکرعمرو سعد بود همه را بکشت،بعد از آن دعوی نبوت کرد،وعبید الله (۶)زیاد از شام با پنجاه هزار سوار بیامد،و با او مصاف داد ،لشکر عبیدالله (۶)زیاد همه منهزم و کشته شدند،و با اهل کوفه ظلم بسیار کرد،و ایشان نزدیک عبدالله
زبیر حال بنوشتند،او بنزدیک برادر خود
(۱)اصل .حنیفه. (۲)طبری: خوله ابنه جعفر بن قیس. مسعودی :خوله بنت ایاس .
(۳) اصل:کلاب (۴) اصل:به عرض. (۵) اصل:شبر. (۶) اصل:عبدالله .
مصعب الزبیر فرمان داد تا لشکر از بصره بیآورد،و مختار کذاب را در سنه سبع و ستین بکشت،و خروج او سنه ستین بود،والله اعلم بالصواب.
شجره نسبه العشره المبشره المتصب بنسبه النبی علیه السلام
از مصطفی علیه السلام روایت کرده اند:که این ده تن از صحابه بی شک و شبهةاز اهل بهشتند: ابوبکر، و عمر، وعثمان و علی و طلحه وزبیر وسعد و قاص و سعید(۱) بن زیدو عبدالرحمن عوف، و ابو عبیده جراح رضی الله عنه ،و هر ده تن به نسبت از شجره مصطفی اند ،چنانکه در این صورت ثبت افتاد،که هر یک به چند پدر بنسبت مصطفی علیه السلام متصل می شوند،و در آخر این شجره ،مناقب و ولادة و حلیت و مدت حیات و وفات و اولاد ایشان و فضیلت و روایت حدیث ،کلمه چند در قلم آمد،تا ناظر آنرا فایده باشد،و مولف را بد عای خیر، و پاد شاه حال را بدعای خیر یاد کند،والله اعلم بالصواب.