سلام به انقلاب
از کتاب: درکوچه های سرخ شفق
، معاصر
امشب که از فراسوی پرهول صخره ها
فریاد مرگ میجهد از میلۀ تفنگ
در هر هجوم لشکر دهقان به قصر خان
چون آذرخش میپرد آتش ز پشت سنگ
**
هورای رستخیز هزاران تفنگدار
افگنده ترس در دل کوهپایه های دور
ماند به لوح مشکی شب از گلوله ها
در هر شليک حمله هزاران کمان نور
**
از غرش تفنگ و غریو سپاه خلق
پیچیده است ناله گرگان به غارها
چون جره بازهای تهاجم شود فرو
مرغان آتشین پرجت بر حصارها
در آسمان تیره وامید وار شهر
جز جوش داغ مرمی و رقص شراره نیست
هنگام واپسین یورش اژدهای تانک
اردوی ظلم را به جزا از مرگ چاره نیست
**
فرد اسلام میدهد از شرق آفتاب
گاه طلوع گرم به گلگون لوای خلق
جاید باد قدرت پیروز توده ها
در شهر و ده به گوش رسد هورای خلق
**
فردا که برخرا به قصر ستم شود
در اهتزاز رایت خونین انقلاب
ای آفتاب روز رهایی به تو سلام
بر دادگاه رنجبران گرمتر بتاب