111

سلام به انقلاب

از کتاب: درکوچه های سرخ شفق ، معاصر

امشب که از فراسوی پرهول صخره ها 

فریاد مرگ میجهد از میلۀ تفنگ

در هر هجوم لشکر دهقان به قصر خان 

چون آذرخش میپرد آتش ز پشت سنگ

**

هورای رستخیز هزاران تفنگدار

افگنده ترس در دل کوهپایه های دور 

ماند به لوح مشکی شب از گلوله ها 

در هر شليک حمله هزاران کمان نور

**

از غرش تفنگ و غریو سپاه خلق 

پیچیده است ناله گرگان به غارها 

چون جره بازهای تهاجم شود فرو 

مرغان آتشین پرجت بر حصارها


در آسمان تیره وامید وار شهر

جز جوش داغ مرمی و رقص شراره نیست 

هنگام واپسین یورش اژدهای تانک 

اردوی ظلم را به جزا از مرگ چاره نیست

**


فرد اسلام میدهد از شرق آفتاب 

گاه طلوع گرم به گلگون لوای خلق

جاید باد قدرت پیروز توده ها 

در شهر و ده به گوش رسد هورای خلق

**

فردا که برخرا به قصر ستم شود

در اهتزاز رایت خونین انقلاب

ای آفتاب روز رهایی به تو سلام

بر دادگاه رنجبران گرمتر بتاب