32

السادس نوح بن نصر

از کتاب: طبقات ناصری (جلد ۱/۲) ، فصل طبقه ۹ ، بخش سامانیان
01 January 1280

دو پسر داشت: عبدالملک و منصور. جلوس امیر نوح بن نصر به تخت امارت عجم در پنجم شعبان سنه احدی و ثلثین و ثلثمائه بود، و مدت ملک او دوازده سال و سه ماه بود، و امیر المومنین المتقی بالله نوح نصر را عهد و لوا فرستاد، و ولایت عجم و خراسان بتمام چنانچه پدر ( ۱ ) داشت ، بر وی مقرر فرمود و امیر نوح وزارت و نیابت و تدبیر امور خود بامام شمس الائمه ابی الفضل محمد بن الحکم السرخسی صاحب مختصر کافی ( ۲ ) رحمة الله علیه فرمود . و این امام علامه کارهاء ملک برقاعده عقل و علم و انصاف ، و جاده شرع و معاملت آغاز کرد، چنانچه یک نکته نگذاشت ، تا امیر نوح بسبب عصیان عبدالله بن اشکان ( ۳ ) خوارزمشاه بمرو آمد در شهور سنه اثنتین و ثلث مائه ، و آن مهم بکفایت رسانید . باز در شهور سنه خمس و ثلثین و ثلثمائه به سبب عصیان عم خود ابواسحاق که به بغداد گریخته بود، و از امیرالمومنین المستکفی بالله برخراسان عهد و لوا ستده و آمده. و ولایات جبال و خراسان در ضبط آورده. تا امیر نوح برای او بمرو آمده ، جمله امرا و حشم و ارباب سیف، از علم و عدل شمس الائمه تنگ آمده بودند . و از وزارت او سیر آمده . بران سبب که دست متعد یان و ظالمان تمام بر بسته بود، در طلب محالات ایشان را بکلی دفع کرده . به هیچ وجه دست آن جماعت درحصول مرادات هوا و ظلم در نمی شد. امیر نوح به حشم و سپاه از برای دفع عم خود امیر اسحاق محتاج گشته بود، و لشکر روی به مخالفت و موافقت عم او آورده .

جماعتی از لشکر کشان ظالم علم دشمن ، بنزدیک امیر نوح در رفتند که همه استرادت ( ۴ ) حشم و تشویش مملکت ، و تفرقه امور دولت از دست وزیر شمس الائمه حاکمست ( ۵ ) ، او را بدست ما باز ده ، و الا جمله باعم تو منضم شویم امیر نوح بضرورت آن امام را بدست جماعت ظالم باز داد، او را 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ( ۱ ) اصل: چنانچه باز داشت.   ( ۲ ) راجع باین شخص ( ر : ۱۷ ) تعلیقات آخر کتاب  

 (۳)کذا در اصل وپ . اما در الکامل ( ۸ : ۱۶۱ ) و ابن خلدون ( ۴ : ۳۴۵ ) و مجمل فصیحی : عبدالله بن اشکام . راورتی : اشکاب ، اشکان ، اشکام ، اسکاب باختلاف نسخ خطی 

۴ ) اصل: استرادب حم . پ : امترادت حشم ( ۵ ) پ : حایلعت ( ر : ۱۷ ) 





سامانیان طبقه(۹) (۲۱۰)


بیرون آوردند ، و بر در سرای امارت ، دو سر درخت سپیدار بلند بود فرو کشیدند و هردو پای مبارک او بر شاخ آن درخت بستند و بگذاشت تا درخت سر بالا برد و آن بزرگ بدو  پاره شد. و این حادثه در سنه خمس و ثلاثین و ثلثمائه بود و امیر نوح نصر در شهور سنه ثلاث و اربعین و ثلث مائه برحمت حق پیوست و او را امیر عمید لقب شد.