در بیان آمدن صاحبان انگریز از ولایت خراسان
در بیان امدن صاحبان انگریز از ولایت خراسان بی حصول مدعا
و گرفتن ملک سندهـ و نفاق انداختن ما بین امیران سندهـ و فرار شدن میر رستم خان از خیر پور، و دستار دادن به میر علی مراد خان و غیره و فوعات
دبیر پر تدبیر قلم بلاغت رقم، در انشای این مدعا چنین نکته سنج بیان میشود که : هر گاه صاحبان انگریز بهادر، در سنۀ یکهزار و دو صد و پنجاه و هشت [۱۲۵۸] هجری از خراسان هزیمت یافته وارد ملک سند گردیدند. اولا از روی حکمت عملی آنچه که چهاونی ها در ملک سند واقع سکهر و شکارپور و غیره مکانات بنا کرده بودند، همه را موقوف نمودندف و تعمیرات بنگله ها را منهدم ساختند، تا آنکه بر هر خاص و عام معلوم گردد، ه صاحبان انگریز ملک سند را گذاشته میروند. و حالاکه این بنای طلسم بازی بود.
در صورت این طلسم بازی سه مکان از امیران سند در خواست نمودند: یکی کراچی بندر، دویما قلعه بهکر، سیوما مکان کیته (۱). لیکن مردم بلوچان که دشمن عقل خود میباشند،
---------------------------------------------------------------
(۱)ک: بینه [؟] الف و ج : کیته که کینه هم خوانده میشود ،
(باقی بر حاشیه صفحه ۶۲۱)
شجاعت و بهادری افغانسان خراسان شنیده مغرور شدند. و اراکین نا عاقبت بین و مشیران بی خرد گزین، بامیران سند صلاح دادند: که انگریزان از ولایت خراسان کفش کاری خورده و هزیمت یافته ذلیل و خوار در ملک سند رسیده اند. سابق بیک بندر قلعۀ کراجی راضی بودند، و حال که چراگنده و پریشان روزگار میباشند هوس زیاد طلبی ملک میکنند.
در این صورت امیران به لیت و لعل پرداخته، چون افغانان جلادت نشان، پای مردانگی در دایره گذاشته، رویۀ غازیان خراسان در پیش گرفته چنانچه بلوچان کوهستان بجهت شبخون و غارت لشکر انگریز بهادر بر پای گردیده و پی به نکتۀ حقیقت نبردند، که خلقت افغانستان از کوهستان، و پیدایش بلوچان سند از خاک و ریگستان خاک را بسنگ چه نسبت فی الجمله در این اثنا رویکار روزگار دگر گون شد، صاحبان انگریز از روی مصلحت فوج لشکر خود را جای بجای قایم داشتند. و از ارادۀ امیران سند خوب واقف شدند. بلکه در فکر تجویز همین گردیند که " ملوخ انداز را پاداش سنگ است".
---------------------------------------------
(۱۹بقیۀ حاشیه ۶۲۰
ممکن است مقصد کیتی باشد که بر کنار دریای سند در آخر حصۀ جنوبی جبرک واقع و با دریای شور پیوسته است. عرض شمالی ۲۴ درجه ۱۳ دقیقه و طول شرقی ۶۷ درجه ۲۵ دقیقه که در حدود ۱۸۴۵ یگانه شهر تجارتی در دلتای سند بود [-گزیتیر سند ۴۱۹]
آخر بتاریخ بیست و چهارم ماه نومبر سنه ۱۸۴۲ عیسوی (۱) از جناب گورنر صاحب [بهادر بمبئی] حکم صادر گردید، که از تمامی امیران سند دستخط به اقرار نامۀ جدید درست کنانیده بزودی بفرستند. و هم جنرل سر چارلس نیپیر صاحب بهادر (۲) که مختار کار از سرکار کمپنی بهادر و سردار تمام لشکر و گورنر سند بود، با امیران سند در باب اقرار نامۀ جدید بسیار گفتگوی نمود. لیکن امیران پهلو تهی کرده حتجهای بیفایده در پیش گرفتی کردند و گفتند که : از راه دوستی از ملک خود بایشان راه، طرف خراسان دادیم. الحال هم از راهی که آمده اند، همان راه را گرفته بروند. جنرل صاحب ممدوح کرة بعد اخری (۳) باز هم بامیران مذکور بسیار فهمایش نمودند، که این اقرار نامۀ جدید را قبول کنند و الا برای ایشان بسیار خرابی خواهد شد. و میجر آترم صاحب بهادر را که خیر خواه قدیم از امیران سند بود، اورا بجهت فهمایش امیران حیدر آباد نیز مامور نمود. و هم تدبیر تزویر انگیخته عالیجاه میر صوابدار خان را بوساطت و کلا بوعدۀ دستار بندی سرداری ریاست سندهـ خوشوقت نموده، هیمل کقلت در گلخن نفاق امیران حیدر آباد انداخته تا بۀ مخالقت را مابین امیران
----------------------------------------------------------------------------
(۱)ک: ۱۸۴۸[؟] الف: ۱۸۴۲ ج : ۱۸۴۶ که سنه الف صحیح بنظر می آید.
(۲)ک: چارلس پتر [؟] که صحیح آن مطابق الف ج: نپیر است [رک : تعلیق ۵۵,]
(۳)الف:ممدوح بعد آخر بار هم .
حیدر آباد گرم ساخته خود صاحب ممدوح رونق افزای مقام سکهر گردیده، و بامیر صاحب میر علی مراد خان ملاقات نموده، از اهتزار نسایم مهربانی، انواع انواع گلهای الفت، در چمنستان خاطر میر موصوف متبسم ساخته، از خود یک رنگ ساخت. و انجام دستار بندی سرداری، بامیر ممدوح نموده گلهای شور و شرر را در نشو نما آورده، که میر صاحب ممدوح بجمعیت لشکر و سه عرابه توپ بر سر خیرپور واقع نونار رسیده، شلک اتواپ نمود.
امیران خیر پور هر یک میر رستم خان و میر نصیر خان و میر محمد حسن خان و میر محمد علی خان و غیره امیران غافل بودند، چون بر صورت حال واقف شدند، بعده عالیجاه رستم خان بسواری خاصه واقع نونار رفته، ملاقات میر صاحب میر علی مراد خان نموده رفع فتنه و فساد نمود. در این صورت حقایق و معارف آگاه پیر میان علی گوهر (۱) در میان گردیده، سخنان دستار بندی [در] پیش نمودند.
از آنجا که میر صاحب میر علی مراد خان آرزومند این دستار ریاست و میر محمد حسن خان خلف میر رستم خان می پخت، و امیر علی مراد خان بجای خود [ستار این ] سدتار مینواخت. تا چند مدت مباحثۀ این صیغۀ مجهول مطلق مابین خود امیران مذکور می نمودند، لیکن صفت مشبه با حدی (۲)
--------------------------------------------------------
(۱)رک : تعلیق ۵۷.
(۲)الف:لیکن تشبه به کسی حاصل نمی شد [؟]ج ک لیکن صفت تیشه حاصل نمی شد[؟].
حاصل نمی شد، و هر یک درین آرزو چون حرف علت وای وای می نمودند.
آخر روزی میر صاحب میر علی مراد خان از کوت دیجی (۱) سوار شده، در مکان خانپور که متصل خیر پور است رسیده، از آنجا [معتبری] خود بخدمت میر صاحب میر رستم خان فرستاده اورا پیش خود طلبانیده مابین خود شمع افروز بزم خلوت شدند.
میر صاحب میر علی مراد خان [نظر] بر صید مدعای خود گرفته، فی الفور فلیتۀ (۲) تدبیر را از چکمک (۳) آرزو روشن ساخته بر ماشۀ تفنگ مراد گذاشته، چنین بر نشانۀ نخچیر مدعا زده که : صاحب میر رستم خانف چون صید مجروم در اضطرار و بیقراری امده، طرف خیر پور جانب فرزندان و برادر زادگان که در خیر پور بودند نوشته فرستاده، که رویکار صاحبان انگریز نحو دیگر بنظر می آید، که ارادۀ گرفتار مایان دارند. در این صورت توقف یکدم جایز نداشته، معه خان کوچ ها از خیر پور کوچ نموده، روانۀ قلعه جات ریگستان شوند. و ما هم
--------------------------------------------------------------
(۱)احمد آباد مقر حکومت میر علی مراد خان تالپور واقع عرض شمالی ۲۷ درجه ۲۴ دقیقه و طول شرقی ۶۸ درجه ۵۸ دقیقه. بفاصله ۱۲ میلی جنوب خی پور کاین است [-گزیتیر ۱۵۳] و درینجاه ست که اکنون آثار مدنیت قبل التاریخ مهمتر از موهنجو دیرو پیدا شده است.
(۲)مقلوب فتیله
(۳)کذا، مصحف چقمق.
باتفاق میر علی مراد خان طرف ثلعه احمد آباد میرویم. ببنیم که در آنجا چه نحو صورت از مرآت عاقبت کار رخنمای میشود.
فرزندان و برادر زادگان میر ممدوح، بمجرد استدراک این معنی دست و پای حوصله را گم کرده، در صدد انتقال شدند. که بتاریخ بیست و پنجم ماه ذیعقده سنه یکهزار و دو صد پنجاه و هشت[۱۲۵۸] هجری وقت نصف شب از خیر پور برامدند. میر محمد حسن خان و میر نصیر خان باتفاق یکدیگر معۀ خان کوچ [روانۀ طرف مقام بهورتی شدند، و خان کوچ[ های میر صاحب میر رستم خان جانب قلعه جات ریگستان متوجه گردیدند. و دیگر صاحبزاده ها روی سوی [خود ,] بطرفی رخ نهاد شدند.
در وقت انتقال امیران از خیر پور در خیر پور اینچنین حادثۀ قیامت انگیز بر پای شده، گویا غوغای رستاخیز ناگهانی واقع شده. ساکنین خیر پور ملازم خواه غیر ملازم، حیران و پریشان این واقعه گردیده، اکثری روی در فرار نهادند. و بیرون خیر پورملازم خواه غیر ملازم، حیران و پریشان این واقعه گردیده اکثری روی در فرار نهادند. و بیرون خیر پور حریفان دست غارت بمال مردم مفرور دراز نمودند. چندین ها را از مال و اثقال سبکبار ساختند.
چون شب ارتحال امیران از خیر پور در اصل تیره و از ابر و بارش باران تیره تر مانند شب دیجور گردیده، شدت باران و سرما یکطرف و تیرگی شبهای آوارگی درگ طرف. پرده نشینان سرادقات عصمت و عفت که در مدت عمر این چنین حادثه گاهی ندیده بودندف در عرض راه بسیار هلاک و ذلیل شدند.
و از بس اندوه و غم و ذلت مسافرت رنگهای ارغوانی هر یک زعفرانی گردیده، افتان و خیزان خود ها را در قلعه احمد آباد متوقف بود. تا انکه دستار ریاست و سرداری از [سر] خود برداشته بموجب عهد انجام نامه که مابین از اصل قرار داده بودند، بسر مبارک میر صاحب میر علی مراد خان گذاشته، و ملک ها که تعلق بدستار و سرداری داشته تفویض میر صاحب ممدوح نموده و عهد نامه موثق نوشته داد.
بعده از کوت احمد آباد، روانۀ قلعه جات ریگستان شده . و فتح محمد خان غوری که وزیر بی نظیر و مشیر بی تدبیر میر صاحب میر رستم علی خان بود نیز گرفتار آمد. از آنجا که بیان خصایل و شمایل وزیر مذکور از تحریر و تقریر خارج است.
بیت
این چنین تسبیح کی دارد اثر
باوجود محاسن سفید، تمام شب بفسق و فجور میگذراند(۱). اگر چه خرابی میر رستم خان، از تقدیرات ازلی توان گفت، لیکن از شومی (۲) صحبت و مصلحت وزیر مذکور متصور از آنجا که از صحبت و مجالست گمراهان سیاه دل، و غافلان بی حاصل
----------------------------------------------------------------------
(۱)درینجاه چند بیت قبیح و شکسته در معایب وزیر آمده، که از نسخه ک حذف کرده اند، و در ب هم نیست . جون بیات و جملات مذکور خارج از عفت و ادب بود، آورده نشد، فحش محض است.
(۲)ک ک لیکن شوخی صحبت.
که خار صحرای شقاوت و چغد ویرانۀ ضلالت اند، دوری و اجتناب جستن بر همه کس لازم وواجب زیرا که صحبت سفله و اختلاط(۱) نا جنس، سیلابی است که قصر نیکنامی ارباب ننگ و نام را از پای در آورده، و صاعقه ایست (۲) که در یک نفس زورقهای عافیت و حیات خاص و عام را بدست طوفان چهار موجۀ بحر حوادث و انقلاب سپارد. و هر جاهل و عام را بدست طوفان چهار موجه بحر حوادث و انقلاب سپارد و هر جاهل پست فطرتی که بنا بر قلت شعور نقد وقار را از کف اختیار، بسودای بی منفعت موافقت آن گروه قبایح کردار داد، هر گز در می از زر کامل عیار فیروز بختی و اعتبار در جیب تصرف خود ندید.
بیت
زهم صحبتان دغل اختلاط
ضرور است بر خاص و عام احتیاط
ندانند حق نمک خوارگی
ز انصاف دوراند یک بارگی
ز تلبیس گرم است بازار شان
بود یار بازی ده کار شان
بادۀ مصاحبت آن بی باکان نا پاک از بیهوش داروی خدعه و حیله مغشوش، و دیگ یاری و معاونت آن دغل پیشگان بی ادراک از آتش عناد و خسران در جوش است، و از بوی گل آشنائی آن نا آشنایان طور و فاداری بهیچ شامه رایحۀ انتفاعی نرسیده. و از زبان اختلاط آن مخالف نوایان مقام ناراستی،
----------------------------------------------------
(۱)الف: و خلط ناجنس.
(۲)ک : و صاعقه زشت.
زمزمۀ وفا گوش هیچ بزرگ و کوچک نشنیده (۱).
------------------------------------------------------------------
(۱)در نسخه ب بعد از ذکر معایب وزیر فتح محمد خان غوری این جمله آمده، که در نسخ دیگر نیستک فی الجمله خرابی امیران خیرپور از شومی چنین وزیر پر تدبیر بعمل آمده و دیگر از حیله سازی و فریب بازی شیخ علی حسن هندوستانی که وزیر مدار المهام میر علی مراد خان است، این همه تفرقه در ملک سندهـ افتاده که فنون حیله وری او چه بیان شود.