امارت امیر دوست محمدخان

از کتاب: در زوایای تاریخ معاصر افغانستان ، بخش گفتار هشتم

در سالهای اول امارت امیر دوست محمدخان تهدید

برادران پشاوری و قندهاری و نقشه های رنجیت سنگ و شاه شجاع از شرق و غرب

قراریکه در مبحث (اول) مفصل شرح یافت سردار دوست محمد خان با اینکه کوچکترین برادران بارکزائی بود با بصارت، جسارت و روح مجادله ئی که داشت با برادران بزرگتر خود مثل سردار محمد عظیم خان شیر دل خان پردل ،خان سلطان محمد خان در مسائل مختلف و بیشتر سر اشغال حکومت کابل مبارزه زیاد نمود تا اینکه سردار محمد عظیم خان در سال ۱۲۳۸ - ۱۸۲۲م وفات نمود و ثروت او و تخت کابل که هر دو بدست پسرش حبیب الدین خان افتاده بود ، توجه همه برادران بارکزائی را از قندهار و پشاور جلب کرد ، سردار دوست محمدخان که در زمان حیات سردار محمد عظیم خان بیشتر از سائر برادران در تصاحب کابل چال بازی و زور آزمائی نموده بود به تشبثات ،سابقه خود او ادامه داده و بعد از یک سلسله اقدامات و مقابله ها صلح و جنگ و آشتی با سردار پردل خان شیردل خان و سلطان محمد خان و حبیب الله خان بالاخره بالاحصار کابل را از سردار سلطان محمد خان متصرف شد و برای تسکین خاطر برادران مسکونه کابل و قندهار و پشاور میثاقی در ماه ربیع الثانی سال ١٢٤٢ هجری قمری به میان آمد و متن آرا در مبحث اول این اثر ملاحظه کردیم و در نتیجه حکومت کابل را برای خود مسلم ساخت چون موضوع امارت امیر دوست محمد خان نقشه میثاق شیرد خان را برهم زد از همه برادران قندهاری روی مخالفت نشان دادند و پردل خان با قوائی متوجه کابل شد و تا حوالی سرچشمه مقر آمد و از این طرف امیردوست محمد خان در مقابل او حرکت کرد ولی چون مرض و با در میان دسته های طرفین شیوع پیدا کرد هر دو برادر دست از جنگ کشیدند و پردل خان حکومت دوست محمد خان را در علاقه ای کایل و غزنی و کوهستان به رسمیت شناخت .

آرزوی نهائی امیر دوست محمد خان درین وقت این بود که برادران قندهاری و پشاور او به علاقه های خویش قانع بوده حتی المقدور از اتحاد و تجاوز آنها بر علیه امارت کابل جوگیری شود. در حقیقت امر درین وقت دو نوع اندیشه افکار امیر را سخت مشغول ساخته بود در داخل مملکت قانع داشتن برادران به جاگیرهای معینه شان که در آن دوری برادران قندهاری و پشاوری از کابل نقطه اساسی را تشکیل میداد و در خارج نقشه ها و اقدامات تهدید آمیز و تجاوزکارانه رنجیت سنگ و شاه شجاع از شرق و غرب که در آن رفع سازش ایشان با دو دسته برادران منظور اساسی بود . درست در همین موقع که این اندیشه ها در در دماغ امیر خطور میکرد برای برادران پشاوری واقعه ئی پیش آمد که مدتی ایشان را مشغول و سرگرم و پریشان و ضعیف ساخت و آن عبارت از ظهور سید احمد پشاوری بریلوی بود که تطبیق نقشه انگلیس ها اوضاع جدیدی را روی کار آورد .

اگر چه جنگهای سید ظاهر برعلیه سک ها و با رنجیت شروع شد ولی به انکشاف اوضاع مفاد نهائی آن به رنجیت سنگ و در نتیجه النتایج به انگلیسها عاید گردید. بهرحال، و بعد از یک سلسله جنگ های سید با رنجیت و طرفداری برادران پشاوری اول با سید و بعد از کشف حقایق با رنجیت و با معلوم شدن نیات سوء راجاى سک باخود رنجیت قوای آنها را به مراتب ضعیف ساخت و چون بدبختانه کابل درین وقت به پشاور کمک نمیکرد به استثنای شهر پشاور و کوهات بقیه نقاط این علاقه را سکها متصرف شدند . در فرصتی که برادران پشاوری مشغول کارخود بودند و برادران قندهاری هم بعد از برخورد مقر عقب رفتند.

دوست محمد خان به تحکیم موقعیت و امارت خود ترتیب آمادگی هایی را گرفت تا یک طرف علاقه (زرمت) و (بنگش) و جانب دیگر (تگاب) و (بالاباغ) و (جلال آباد) را مطیع خود کند . نقاط اول الذکر را به کمک وزیر خود حاجی خان کاکری و علاقه های اخیر را توسط نواب جبارخان تابع و حاکم بالاباغ را باج گذار خود ساخت .

درین میان دو تن از برادران دوست محمد خان ، یار محمد خان در پشاور و پرد خان در قندهار به فاصله یک سال بعد یکدیگر در ١٢٤٤ و ١٢٤٥ (١٨٢٨ - ۱٨٢٩م) وفات نمودند و در نتیجه اقداماتی که شرح یافت حوزه نفوذ دوست محمد خان به دو طرف از (جلال آباد) تا (زرمت) انبساط یافت و برادران او از شرق و غرب مورد تهدید مستقیم رنجیت سنگ و کامران واقع شدند و خودش سالهای نسبتاً آرامی را سپری میکرد تا اینکه در سال ١٢٤٩(١٨٣٢) شاه شجاع بنای لشکر کشی و حمله را بر قندهار ،گذاشت در مبحث (اول) آخرین کوشش شاه شجاع را در ۱۲۳۷ در سند در مقابل سردار محمد عظیم خان و سائر برادران بارکزائی و ناکامی او به پیشرفت مزید به طرف قندهار دیدیم بعد از ناسازگاری میران سند که بازی دو جانبه میکردند، شاه شجاع به (الودیانه) مراجعت نمود و تماس بیشتر بین او و انگلیس ها پیدا شد تا اینکه در اثر نقشههای ایشان که شجاع و رنجیت سنگ همه در آن رول داشتند بالاخره به میثاق سه جانبه میان انگلیس ها و شاه شجاع و رنجیت سنگ امضا شد و رنجیت سنگ برای مشغول ساختن برادران قندهاری حتی امیر دوست محمد خان به طرف قندهار و تأمین مکاتب خود در پشاور نه تنها به لشکر کشی شجاع به طرف قندهار موافقت کرد، بلکه یک لک روپیه هم به این منظور به او داد و پول دیگری هم از میران سند گرفته و آماده حرکت و حمله به طرف قندهار شد .

وقتیکه خبر آمد آمد شجاع به قندهار رسید کهندل خان برادر خود مهرد خان را برای درخواست کمک به کابل فرستاد، امیر دوست محمد خان که خطر شجاع را بعد از قندهار متوجه خود میدانست ، بدون خواهش کهندل خان هم در ته دل آماده رفع خطر بود، معذلک برای اطمینان خاطر از حرکات برادران و برادرزادهگان مجلسی در کابل تشکیل داد و سردار سلطان محمد خان و نواب محمد زمانخان حاکم جلال آباد را دعوت نمود اولی حاضر شد ولی دومی تعلل نمود و نیامد و در نتیجه دوست محمد خان پیش از اینکه به طرف قندهار در مقابل شجاع سوقیات ،کند طرف جلال آباد امر حرکت داد و در نتیجه نواب محمد زمان خان بدست وزیر اکبرخان اسیر گردید ولی از حمله به جلال آباد واقعه سوء دیگری رخ داد که برادران پشاوری خویش را مورد تهدید تصور کردند و از رنجیت کمک خواستند در نتیجه هری سنگ سرلشکر قوای سک پشاور را اشغال کرد . (۱۲٤٨ - ۱۸۳۲) و قوای دوست محمد خان که چنین عزمی نداشت از الحاق جلال آباد به حوزه، حکومت کابل رهائی یافته به کابل برگشت و دوست محمد خان برای رفع حمله شاه شجاع عازم قندهار گردید .

راجع به همین لشکر کشیهای شاه شجاع و آوازه هائی که طبعاً درین وقت چه در قندهار و چه در کابل تولید شده بود ، مکتوبی در دست است که از طرف نصرالله خان و سرافرازخان پسر و برادر امین الله خان لوگری از کابل و یا از لوگر بنام نایب مذکور به قندهار فرستاده شده است امین الله خان در زمان حکومت سردار پردل خان چندین سال در قندهار بود و از روی این مکتوب و مکتوب دیگری که بعد تر نشر خواهیم کرد معلوم میشود که بعد از وفات پردل خان تا سال ١٢٤٩ هجری قمری در آن شهر بوده اینک نقل مکتوب .


مکتوب نمبر ۱۷۱ مرقع اول اسناد خطی موزهء کابل

 از یوم که از خدمت مرخص شدیم بده یوم به لوگر رسیدیم خبر آمد که سردار امیر محمد خان هفت یوم در لهگرد بودیم یوم هشتم وارد کابل شدیم و به خدمت سردار صاحب رفتیم بسیار خوش آمدی کرد و سردار سلطان محمد خان هم از جلال آباد آمده بود بسیار از حد گذشته سردار دست محمد خان گرفتار و پریشان میباشد صاحبا مرزا عبدالسمیع خان هم بسیار مهربانی و شفت دارد نرسیدن کابل اینجانبان را مهمانی خوب نمود دیگر اینکه از بابت ملک قلعه فیض الله خان و قلعه ناد علی گفتگو کردیم تعلقچه سردار صاحب را گرفته بمواجب های این جنابان در دو مالیه آنها را گفتگو کردیم به همرای ملک طره باز و دیوان غلجائی اخر الامر خروار تبریری و بیست پخته نقد مقرر شد از قرار تفصیل .

مالیه                        جوخوره                             نقده

هشت خروار              دو خروار

خروار ده پخته             خروار بیست پخته                بیست پخته

دیگر اینکه از تا... هم دو نیم خروار تبریری تعلقچه بمواجب خود گرفتم و دونیم خروار از رستم خیل و هشت خروار سیزده پخته از بابت عباد زرین که همه ساله میگرفتند بالکل همه را بمواجب خود گرفتم و همرای عباد زرین هم گفتگوی داریم که کم نکنیم تا دیده شود چه میشود دیگر آنکه صاحبا در خصوص آمدن خانه کوچها مرضی سردار دوست محمد خان به آمدن خانه کوچ ها میباشد .

که بیاید صاحبا شما خود عقل عالم هستید که خانه کوچ های خود را می فرستید یا نمی فرستید احیاناً اگر از طرف شاه شجاع شورش میباشد و سردار کهندل خان هم بد نمی برد باید که بخیر بزودی خانه کوچ ها را بفرستید و اگر میداند که شاه شجاع زمستان بالای قندهار مقدمه نمی کند و سردار کهندل خان هم بد میبرد بامدن خانه کوچ ها باید که شما کاغذ سردار کهندل خان را برای سردار دوست محمد خان بفرستید که خانه کوچ خود را روانه میکرد اینجانبان منع نمودیم که شکشت در....... ما می افتد انشاء الله نوروز کوچ نایب را رخصت میکنیم که بیاید و شما به همین طریق کاغذ برای سردار دوست محمد خان روانه نمائید... بهر طریق که میدانید شما خود عقل عالم هستید صاحبا..... درین جا آوازه شاه شجاع میباشد احوالات تحقیق باینجانبان.... دیگر آنکه صاحبا سردار دوست محمد خان هم تحقیق از... سک دارد و بسیار... میباشد صاحبا اگر خانه کوچ... میماند و صاحبا درین جا آوازه است که سه ... و شما بفاتحه میائید خدا بکند که شما آمدن کوچها را همرای خود بیارید صاحبا احوالات جزوی و کلی را نوشته کرده ایم شما بهر طریق که خیر خود را میدانید خیر شما... میباشد بهمان.... پشت مکتوب ؟ اگر خیر خود را با مدن خانه کوچه ها میدانید بفرستید . اگر... نمیدانید نفرستید زیاده چه قلمی گردد دیگر آنکه صاحبا اگر امدن خانه کوچ شد خوب و اگر نشد... بفرستید و احوالات و جواب کاغذ را به زودی روانه نمائید و انشاء الله پوستین ها را بمعه هر چیز که فرمایش کنید میفرستیم صاحبا در قلعه فیض الله خان هم کار میکنند که آباد بشود و کاریز درع باغها را هم نو بر میزنند و کار میکنند انشاء الله عنقریب تیار خواهد شد و باقی احوالات را از بابت حاصل املاک بجدا فردها نوشته شد، باقی ایام عمر و دولت بکام باد برب العباد.

(مهر سرفراز) (کمترین نصر الله)




مکرر آنکه صاحبا قاصد و کاغذ که به زودی نفرستادیم احوالات معلوم نبود الحال احوالات مواجب معلوم نبود دگر احوالات که معلوم بود کاغذ نوشته کردیم صاحبا درینجا آوازه شاه شجاع در اینجا بسیار گرم گردید اگر از شاه شجاع چیز شورش میباشد خو خانه کوچ بفرستید بخیر تاکید دانند و غله که شما گفته بودید که ده پانزده خروار برای خانه کوچ ها نگهدارید الحال غله هم برای خانه کوچ نمانده زیاد چه قلمی شود شما خود هشیارید.    والسلام.


والحال از بابت خانه کوچها اینجانب به سردار چیز نگفته ایم شماهم نوشته اید که چیز نگوئید صاحبا تا الحال از بابت خانه کوچ شما خیر خود را به بینید که هر کار که خیر شما بوده باشد همان کار را بکنید و صاحبا بهر طریق که میدانید احوالات وجواب کاغذ را بزودی بفرستید که احوالات معلوم .باشد قراریکه ملاحظه میشود این نامه در موقعی نوشته که در شرق قوای سک دور پشاور را گرفته و در جنوب غرب شاه شجاع قندهار را تهدید میکند .

و در نتیجه (سردار دوست محمدخان از حد گذشته گرفتار و پریشان میباشد) و سردار سلطان محمد خان را که برای مذاکره و مجلس دعوت نموده بود به کابل رسیده است انعکاس آوازه آمد آمد شاه شجاع و همهمه که این خبر در میان مردم چه در کابل چه در قندهار برافگنده بود از خلال این مکتوب واضح و تکرار بگوش میرسد واوضاع وقت و احساسات سردار و اهل دربار و عامه مردم را چون تبلوئی رسم میکند .

اشخاصی که درین مکتوب نام برده شده عبارت اند از:

۱- امیر محمد خان برادر عینی سردار دوست محمد خان .

۲- سردار سلطان محمد خان، برادر سردار دوست محمد خان : که درین زمان حاکم پشاور بود .

۳- مرزا عبدالسمیع خان

٤- فیض الله خان

۵- شاه شجاع الملک شاه مفرور سدوزائی .

٦ کهندل خان یکی از پنج برادران بارکزائی مشهور بسرداران قندهاری که درین وقت بعد از وفات پردل خان ریاست و سرداری و حکومت قندهار متعلق به او بود .

۷- نصرالله  : یکی از پسران نایب امین الله خان لوگری که بعد ها مؤقتاً وزیر فتح جنگ پسر شاه شجاع شد .

۸- طرباز (طره باز)

۹- دیوان غلجائی           سه نفر از معامله داران نایب لوگری

۱۰- عباد زرین

راجع به اصل جنگ شاه شجاع با برادران قندهاری و سردار دوست محمد خان آنجا گفتنی زیاد نداریم شجاع با قشون بزرگی که نوای معارک تعداد آنرا به ۷۰-۸۰ هزار میرساند و غالباً از ۲۰ هزار متجاوز بود و از طرف صاحب منصبان انگلیسی اداره میشد خود را سر راست به قندهار رسانیده و در شهر کهنه مرکز گرفت و سردار کهندل خان و مهردل خان را قریب دو ماه در شهر جدید در محاصره گرفت تا اینکه به روز ٥٢ محاصره امیر دوست محمد خان وارد قندهار شد . شاه شجاع از بیم اینکه آب را قطع نکنند موقعیت خود را از شهر کهنه تغیر داده و به باغ های نزدیک شهر انتقال داد دوست محمد خان از جانب غرب شهر برادران خود را از محاصره نجات داد و جنگ میدان شروع شد و آخر کار با رشادتی که سردار محمد اکبرخان بخرج داد جنرل (کمپل) انگلیس فرمانده سپاه شجاع ،زخمی شده و قوای او شکست کرد و خود شاه شجاع مصرف لاش و جوین فرار نمود و بالاخره سردار دوست محمد خان بدون اینکه در مقابل این کمک از برادران قندهاری تقدیر شود بکابل مراجعت کرد .

سردار دوست محمد خان بعد از دفع خطر شاه شجاع از جنوب غرب به عجله از قندهار وارد کابل شد تا متوجه رفع تهدید رنجیت سنگ از طرف شرق شود و چون مهاراجای سک درین وقت خیلی مقتدر شده بود مقابله با او آمادگیهای بزرگی در کار داشت و بهترین راه تشویق اهالی به جنگ اعلان جهاد بود و اعلان جهاد به نظر علماء امکان نداشت تا اینکه سردار عنوان شاهی اتخاذ میکند بناء علیه در طی مراسم بسیار ساده در عیدگاه سیاه سنگ میرحاجی پسر مرحوم میرواعظ خوشه جوی را در دستار سردار خلانید و لقب امیرالمومنین بر خود نهاد و سکه ضرب زد (1252 هجری قمری) و به عنوان اعانه از طبقه پولدار و تجار پول گرفت و به تنظیم سپاه که تعداد آن را 60 هزار تخمین میکنند پرداخت سردار سلطان محمد خان که در اثر فشار سکها از پشاور به جلال آباد آمد و قراریکه دیدیم درین وقت در کابل می بود و به مشورهء امیر یا بدون اجازه او خود را به (باجور) کشید و امیر در اوائل سال ۱۸۳۸ مسیحی (١٢٥٢ هـ ق) با سپاه خود به طرف شرق حرکت کرد در روزهای اول ماه اپریل سال مذکور وارد جلال آباد شد و در (باسول) مرکز گرفت . رنجیت سنگ که از آمادگیهای امیر دوست محمد خان و حرکت او به طرف شرق اطلاع داشت با سیاست میانه اندازی که سودی زیاد از آن برداشته بود، یک نفر تاجر امریکائی هارلان نام را نزد سردار سلطان محمد خان به باجور فرستاد تا از شکر رنجیهای او و امیر استفاده کند . امیر دوست محمد خان برای خنثی ساختن نقشه مهاراجای سک فوراً برادرش نواب جبار خان را نزد سردار سلطان محمد خان اعزام نمود و در نتیجه سردار سطان محمد خان و (هارلان) هر دو نزد امیر به (باسول) حاضر شدند و امیر از دسیسه های رنجیت مبنی بر جدائی برادران و میانجی گری خطرناک تاجر امریکائی سخت متغیر شده میخواست (هارلان) را به قتل رساند ولی بروی قرآن مجید او را عفو نمود و خود با اردوی خویش به آنطرف معبر خیبر در (شیخان) که شروع حوزه پشاور است نقل مکان نمود و بار دیگر باب مذاکرات میان نمایندگان طرفین یعنی نواب جبار خان و آغاحسین از جانب امیر و فقیر عزیز الدین و داکتر هارلان از طرف مهاراجا آغاز شد .

درین مقابله که سک ها منحیث تعداد سپاه و تجهیزات و انتظام عساکر قوی و امیر دوست محمد خان به علت تازه بودن تشکیلات نظامی و فقدان پول ضعیف بود یک چیز دیگر هم در سرنوشت جنگ تأثیری داشت که عبارت از حاصر کردن رضایت برادران پشاوری سردار سلطان محمد خان و پیر محمد خان و سعید محمد خان بود .

متأسفانه امیر دوست محمد خان در یک موقع بسیار باریک که خود ضعف قوای خود را هم میدانست برادران خویش را که با او سرهمکاری داشتند و در کمپ او بودند از خود نتوانست و حاضر نشد که در صورت فتح پشاور حتی جلال آباد را به ایشان بسپارد. حال آنکه رنجیت سنگ توسط نمایندگان خود حاضر بود اقلاً (هشت نفر) و (دو آبه) به سرداران مذکور تفویض کند و در نتیجه سردار سلطان محمد خان از برادر خود امیردوست محمد خان نا امید و ناراض شده و در صدد برآمد که قضایا را بهر رنگی برگردانند که اقلاً فایده ایشان هم در میان باشد آخر سردار سلطان محمد خان به رنجیت سنگ ملحق شد و سردار پیر محمد خان که در کمپ امیر مانده بود خود را مریض انداخت درین بین رنجیت از لاهور به پشاور آمد و ذریعه نمایندگان خود (جنگ یا گریز) را به امیر پیشنهاد نمود موقع باریک و خطرناک بود عساکر سک چون نگین انگشتر پشاور را در حلقه گرفته بود و امیر دوست محمد خان دریک فضای غیر مساعد مجبور بود که به صورت فوری تصمیمی بگیرد . سردار محمد افضل خان و میرزا عبدالسمیع خان صدراعظم طرفدار جنگ و نواب جبارخان طرفدار صلح بود ولی ترتیبات قوای سک بقصد محاصره قرارگاه امیر مجال تفکر زیاد را نداده و امیر دوست محمد خان مجبور شد که به صورت فوری(شیخان) را تخلیه کند و از خیبر به دکه و از دکه به جلال آباد عقب نشیند . بدین ترتیب متأسفانه در اثر آخرین مظاهره بی اتفاقی و عدم سازش امیر با برادرانش رنجیت سنگ موفق شد که پشاور را اشغال نماید اگر چه هنوز هم برای چندی بعض حصص پشاور و مربوطات آن به سرداران پشاوری و برخی برادرزادگان ناراض امیر دوست محمد خان تفریض شد ولی ایشان جز نام نفوذی نداشتند و اداره نظامی سیاسی متعلق به سکها بود روزهای مراجعت امیر دوست محمد خان به کابل از روزهای بسیار بحرانی سالهای امارت اوست زیرا در حالیکه در جبهه سیاسی و نظامی شکست خورده بود در خزاین کابل هم پول نداشت که سرداران و سپاهیان شکستی و ناراض را معاض دهد. علاوه برسپاه خودش مجبور بود که قوای قومی که در پیرامون سردار سلطان محمد شده خان جمع و به سرکردگی سردار محمد خان وارد کابل شدند هم تنخواه دهد راجع به مشکلات این روزها مکتوب دیگری از نصرالله خان پسر امین الله خان لوگری موجود است که از خلال آن نکات سودمندی بدست می آید. اینک متن مکتوب :



مکتوب نمبر ۲۰ مرقع دوم اسناد خطی موزه کابل

صاحبا مهربانا خدایگانا

احوالات این حدود بنحویست که از یوم که از سفر آمده بودیم ده بودیم بعد از آن به جهت مواجب خود ها روانه لوگرد در پانزده یوم دارلسلطنة کابل گردیدیم صاحبا چونکه وارد کابل گردیدیم بعضی اشخاص باینجانبان میگفت که مواجب شمایان را بپای ملک شما می کند

دیگر مواجب بشمایان نمی دهد صاحبا این جانبان چونکه از این حرفها خبر شدیم بعد از آن در نزد عالیحضرت میرزا عبدالسمیع خان رفتیم که مواجب مایان را بدهید صاحبا میرزا عبدالسمیع خان بجواب مایان گفت که سردار دوست محمد خان ملک شمایان را بمواجب شمایان داده صاحبا این جانبان به نامبرده گفتیم که مایان بملک غرض نداریم ملک از نایب صاحب و سرداران قندهار میباشد بمایان غرض نیست هرگاه مواجب بمایان میدهید خوب و الا نه رخصت مایان را از سردار دوست محمد خان بگیرید بعد از آن مرزا گفت که تا سه چهار یوم معطل بکنید بعد از آن گفتگوی خود را همرای سردار دوست محمد خان بکنید آنچه بگوید از همان قرار کار خود را بکنید صاحبا مایان سه چهار یوم معطل نمودیم بعد از آن در نزد سردار دوست محمدخان رفتیم گفتگوی خود را کردیم سردار صاحب بجواب مایان گفت که الحال پسر اینجانب غلام حیدرخان روانه کوهستان میباشد باید که سخن خود را بدهید و همراه نامبرده در کوهستان بروید مواجب شما را میدهیم خواطر خود را باشید صاحبا الحال خو اسپان خود را از لوگرد طلبانیدیم هرگاه در کوهستان نمیرفتیم و رخصت خود را میگرفتیم در نزد شما بخیر می آمدیم باز شما خفه می شدید که بی فرموده اینجانب چرا رخصت خود را گرفتید الحال بهر صورت بخیر روانه کوهستان می شویم و مبلغ بیست سی تومان اینجانبان هم خرج میشود خوا مواجب دستگیری مایان بکند یا نکند در بنوقت گلستان قاصد را بخدمت فرستادیم احوالات اینقرار بود که انصاحب گلستان قاصد را از یک شب زیاده نگه نوشته شده باید که آن صاحب گلستان قاصد را از یک شب زیاده نگه ندارید آنچه اصلاح میدانید از همان قرار توشته کنید که بعمل آورده شود صاجبا هر گاه مایان را مطلقاً هم جواب میداد تا جواب شما معطل میکردیم صاحبا عرض مایان از اینقرار میباشد که هرگاه مواجب بدهد یا ندهد یکمرتبه بخدمت میرسیم باید که شما هم نوعی بکنید که بخدمت برسیم بامدن اینجابان تغافلی نکنید باقی ایام عمر و دولت بکام باد برب العباد

العبد نصرالله 

(مهر نصر الله) هم است.



مکرر اینکه صاحبا ملک را که بپای این جانبان کرده از این جهت میباشد که تمام لشکر پشاور تا حد غلام محمد خان و حافظ جی پسر میرواعظ و پسر نایب گل محمد خان و خود سردار پیر محمد خان وغیره سپاه تماماً بکابل آمده جایداد هم نبود لا علاج شده این سخن را گفته صاحبا اینجانبان خو گفتگوی گردیم بمایان میگوید که مواجب شمایان را میدهیم خابدهد یا ندهد معطل لجواب شما می باشیم که آنچه مرضی شما بوده باشد بعمل آورده شود باید نوعی بشود که خداوند عالم وسیله خیر برانگیزد که بدیدار شما مشرف شویم بحق نبی واله باقی ایام بکام باد برب العباد والسلام

کمترین نصرالله (مهر نصرالله)



اگر صلاح شما باشد که در باب آمدن این جانبان مقیم را فرستادید باید که سه کاغذ یکی بجهت امیر صاحب یکی بجهت آغه حسین یکی بجهت مرزا عبدالسمیع خان بفرستید و به کاغذ نوشته کنید که فلانی ها را دو ماهه رخصت بدهید که بهمدیگر ملاقات بکنیم صاحبا خود شما عقل عالم هستید خوا بهمین طریق نوشته میکنید خواه به هر طریق که میدانید شما خود هوشیار باید نوعی بکنید که به ملاقات و قدم بوسی شما مشرف شویم.

(پایان)

احمد علی کهزاد