32

در بیان ملاقات امیران با سردار محمد عظیم خان

از کتاب: تازه نوای معارک

در بیان ملاقات امیران با سردار محمد عظیم خان و ضیافت نمودن یا یکدیگر

دریای قلم صاف رقم، در تحریر این مدعا، چنین موج زن بیان می شودکه: هر گاه اولیای دولت در سنۀ صدر، بدستیاری ملاح عاقبت اندیشی، بموجب کشاکش ناخدای بی وفائی  امیران موصوفف معۀ جمعیت موجودۀ خود، در زواریق (۱) اراده نشسته عبور دریا [نموده] لنگر انداز آن لب دریا گردیده. 

امیران ممدوح با سردار محمد عظیم خان بخاطر جمع، شمع افروز مجلس ضیافت و ملاقات گردیده، بانتظام مجموعه امورات خود پرداخته. اولا بسبب فاتحه خوانی مرحوم وزیر فتح خان سردار معظم الیه ضیافت و مهمانداری امیران ممدوح نموده، و دران صحرا، انواع انواع اطعمه و اقسام اقسام اغذیه، در خوانها ترتیب دادند، و خیام گلگون پشمینۀ (۲) کشمیری بر افراخته، و فروش رنگین پشمینه گسترده، و شمع های کافوری بر افروخته. بعده امیران موصوف را حاضر آورده، خوان اطعام الوان پیش روی امیران گذاشتند. 

----------------------------------------------------------------------------------- 

(۱)زواریق=جمع زورق بمعنی کشتی کوچک است.

(۲) الف: پشمینه از کشمیر مضرب ساخته.

چون امیران ممدوح اولا بمشاهده خیام گلگون و فروش بوقلمون محو حیرت گردیدند، بعده به تناول طعام میل فرمودند، و اکثر ماکولات را نمی شناختند، که این چه طعام است؟ بلکه این چنین طعام در خوان خیال هم ندیده بودند.

بعد از تناول طعامف نهایت شیرین کام گردیده، چون هزار داستان نغمه سنج داستان شکر گذاری و ثنا خوانی گردیده، و مدتی تماشای لولیان گلرخان پری و شان کشمیر دیدهف و نغمات حزین دلکشای شنیده، خوش وقت شدند، وقانون محبت آرائی کوک ساخته، از نواهای دلکشای ملاقات یکدیگ حظی بردند. بعده آهنگ رفتن نمودند. امیران موصوف بخیام خود تشریف آوردند.

روزی دویم امیران موصوف بضیافت و مهمانداری سردار محمد عظیم خان پرداختندف و اساس مجلس آرائی بر پای نموده، خیام گلگون و ابروش بوقلمون زده و گسترده، و چندین قسم طعام از طباخان و لایتی (۱)تیار کنانیدند.

خصوصا ماهی (۱) را که لطیف ترین غذای اهل سند میباشند و برطبق مضمون.:

"شست قلب نازکان را ماهی از مهتاب برد"

------------------------------------------------------------------ 

(۱)ولایت= درانوقت باصطلاح اهل هند عبارت از کابل و خراسان بود.

(۲)ماهی بسیار نازک و لطیف لذیذ سند را پلو گویند، که در موسم زمستان در مواقع خاص دریای سندهـ از سکهر بدست می آید.

بصد آب و رنگ پخته، در خوانهای اطعام رنگینف در مجلس سردار موصوف حاضر اوردند. سردار و برادرانش، و جمیع امراء از اکل ماهی، هر دم در دریای التذاذ غوطه میخوردند، و از شناوری تعریفش بکنار انتهایش نرسیده سیر نمی شدند. بعد تناول ماکولات طبله خواندن و رقصیدن لولیان پر تمکین ملاحت آگین، در محفل بلند آواز گردیده، تا مدتی بازار ساز و ناز و نیاز لولیان گرم ماندهو هر چند امیران موصوف در بزم آرائی ضیافت قصوری نکردند، لیکن بر طبق مضمون [بیت ]

آن مۀ تابان کجا، و آن عارض جانان کجا؟

هر دو تا بانند، اما این کجا و آن کجا؟

از انجا که ضیافت و بزم آرائی امیران را با ضیافت و مجلس آرائی سردار موصوف چه نسبت ؟

ببین تفاوت راه از کجاست تا بکجا؟

فی الجمله امیران موصوف با سردار محتشم الیه، همدم خوان محبت و یکرنگی گردیده، و مابین خود عهد و پیمان موثق ساخته، و تحایف نفیسه و ارمغان (۱) لطیفه از هر قسم بنادیق میرخانی جوهر دار کار بهر پوره(۲) و شمشیر های جوهر دار با ساز طلا و مرصعف واقمشۀ سنگین که قریب لک روپیه خواهد شد، با سردار موصوف و برادرانش و امرای عالیمقام پیشکش 

-------------------------------------------------------------------- 

(۱)الف: ارغوان ؟

(۲)بهر پوره قصبه ای بود که دران بنادیق میر خانی می ساختند.

نموده، مبلغ دوازده لک (۱) روپیه عوض اخراجات لشکر و مالیات مقرره علاوه بسردار ممدوح دادنی کردند، و بخلاع فاخره سرفرازی یافته شرف ترخیص حاصل نموده، از بس شوق خضر وار- هذا فراق بینی و بینک- (۲) بر زبان محبت حیدر آباد برجهمنپنی های (۳) خاص مرکوب گردیده باد وار در میان دریا روانۀ حیدر آباد، و امیران خیرپور بخیر. و سرکار اشرف بر کنار دریا از تلاطم امواج روزگار غد ار و صداقت اخلاص امیران نامدار موج صفت در پیچ و تاب حیرت، و در دریای حسرت و حیرانی هر دم غوطه میخورد، ولیکن از کنار مطلب خود نشانی نیافت.

آخر چون خضر کشتی مدعای خود شکسته ، بکمال مایوسی و نا امیدی از کنار دریا روانه، وبمکان دروازه (۴) منزل انداز گردیدهف بملاقات جناب عرفان ماب زبدة السالکین قدوة العارفین، 

------------------------------------------------------------- 

(۱)در ک ، الف: ۱۲ لک . ب: ۸ لک 

(۲)قرآن، الکهف ۷۸ ج ۱۶

(۳)کک رحمتی های ؟ الف: جهتی ؟ در ج بجای آن کشتی های خاص است اما صحیح جهمپتی که در زبان سندهی کشتی کوچک سرکاری است و این کلمه را مخصوصا میران سندهـ برار زورقهای خود استعمال میکردند [گزیتیر سند ۸۸۹]

(۴) دروازه : قرار نوشتۀ شاه شجاع بر کنار دریای سند نزدیک روهری واقع بود [واقعات۷۳].

فقیر میان قبول قبول محمد صاحب فایز گردیده چند روز آنجا اقامت پذیر، و سپاهیان بجهت ایصال تنخواه خود باولیای دولت، مرتکب فساد شدند.

بصد هزار تلخ کامی تنخواه سپاه سوار و پیاده و متعینۀ خود دادهف و چند عرابه توپف بطریق امانت بعالیجاه میر رستم خان والی خیر پور تفویض نموده، از انجا از راه جیسلمیر(۲) رخ نهاد لودیانه، و در عرض راه بسبب مسافت ریگستان و نایابی آب و کاه و دانه، بسیار صعوبات کشیده، و زهر تلخکامی ها چشیده، بعد از چند ماه بفقطع منازلف رونق افزای لودیانه گردیده بسریر استراحت و آرام جلوس فرما گردیده، از ملاقات منسوبان و متعلقان خوشوقت شدند.


-------------------------------------------------------------------- 

(۱)رک : تعلیق نمبر ۱۹ 

(۲)ک : جیملمیرف که صحیح آن مطابق الف، ب: جیسلمیر است، و شهریست در راجپوتانه هند غربی، که در لودهیانه بخط مستقیم بفاصله تخمینا ۱۵۰ میل واقع است، و ازینجا تا لودهیانه بخط مستقیم شمال شرقی فاصله چهار صد میل تخمین می شود، که خط سیر شاه بطرف لودهیانه باشدج: راه جمیکه [؟].