قدامت تاریخی و عمر هزار ساله ادب پشتو
زبان ملی و مقدس ما پشتو از قرار تدقیقات تاریخی وفقه اللغه یک زبان باستانی آریائی های قدیم است، که در وطن حقیقی و اصلی آریائی ها تاکنون زنده ماندهف و باوجود تغلب و سلطۀ السنۀ دیگر زندگانیی خود را قرنهای متمادی در کوهسار پشتونخواه حفظ کرده است.
آثار زبانهای باستانی ایکه از مدت چندین هزار سال پیش از اسلام مانده مانند اوستا و ریگویدا بما آشکارا می سازد که بسی از کلمات و الفاظ السنه مذکوره، تاکنون در پشتو زنده است و قدات تاریخی زبان مرا در قرون قبل از اسلام بوضوح میرساند.
اگر چه درین موضوع بارها مجلۀ کابل مضامین مفیدی را نشر داده و فضلای پشتون پارۀ از تحقیقات و کنجاویهای گرانبهای خود را بمعرض اشاعه گذاشته اند،ولی هنوز هم ابن موضوع مهم تشنۀ تدقیق و کنجگاوی مزید است بنابران من میخواهم که درینجا برای اینکه مقدمه سخن را بصورت خوبی فراهم کنم، در پیرامون سه چهار کلمۀ پشتو تدقیق میکنم، تا قدامت زبان ما پیش از اسلام خوبتر به ثبوت رسد، و بعد از ان به اصل مقصد که عمر هزار سالۀ ادب پشتو است میروم.
در اوستا که کتاب کهن آریانهای باختریست ف مسکن و آرامگاه آریائی ها را (آریانا ویجه) اورده اند، که معنی آن سر زمین نجباء است (۱) این کلم در زبان ملی ما تاکنون زنده ومستعمل است در قندهار میگویند (احمد محمود دخدای پر اویجه نه پریزدی) یعنی احمد محمود را بر زمین خدا نمی ماند و باینصورت (اویجه) اکنون هم در پشتو سر زمین را گویند که بلا شبهه همان کلمۀ اوستائی است و عمر آن را هم هزار سال پیش از اسلام تخمین کرده میتوانیم. همچنان کلمۀ (خشتاوی) در اوستا امده (۲) که خاورشناس دانشمند دوکتور جیگر المانی آنرا به زرنگ و قوی و دلیر ترجمه میکند(۳) این کلمه در پشتو به همین معنی و مفهوم تاکنون زنده است (غشتلی) ابدال غ و خ در پشتو خیلی زیاد است مثل دوخش، و دوغش واخیستل واغستل، شین طبعا به (خ) تبدیل میگردد، شاید نام یکی او پهلوانان تاریخ ملی ما (غرغشت) هم اصلا غوره غشتلی) یعنی (نیرومند بر گزیده) یا (غرغشتلی) یعنی (نیرومند کوهسار) بود، و سپس منحوت شده است.
در زبان آریائی های هندی نیز بسی از کلمات با پشتو مشترک است که از آنجماه نامهای چهار طبقه مشهوریست که قدمای اسلاف آریائی های هندی به آن قایل بودند و آن عبارت از (برهمن، کشتری ویش ، شودر) است که از امنۀ باستانی این تقسیم در هند موجود بوده است.(۴)
قراریکه بعضی ها معتقدند این چار نام تماما پشتو بوده، و بمرور دهور ابدال و تغییری در آن راه یافته است بدین تفصیل:
برهمن:
بر، در پشتو بلند و عالی را گویند، بر بمعنی بلندی و غلبه است، که از ان بریالی را ساخته اند، یعنی فیروز و دارای بلندی و ظفر اگر با کلمه بری، ادات نسبت(من) بیاوریم، بریمن می شودف یعنی دارای علو مرتبت و بلندی، (هـ و ی) باهم خیلی تبدیل می شود، مثلا: هواد، یواد.
این طبقه در آریائی های هندی دارای مرتبت بلندی بوده که امور روحانی به آنها تعلق داشت، و ممتاز ترین طبقات شمرده می شد(۵).
کشتری:
وظیفۀ این طبقه در آریائی قدیم سپاهی گری، و امور عسکری بود، و اینها وسیلۀ ظفر و بزرگی برهمن ها بودند و از حیث امتیازات هم در طبقۀ دوم بشمار میرفتند. (۶)
این کلمه در پشتو دو ریشه دارد، کش را از کشل که مصدر است بمعنی کشیدن و آختن گرفته اند، و تری به ضم تاء جمع تره است که در املای کنونی برای اظهار حرکت اول آنرا به او( توره) می نویسد، گویا د پشتوی قدیم برای نام عسکر ازین دو ریشه کار میگرفتند، و معنی کشتری ( اشخاص شمشیر آخته) می شود، که عبارت از لشکر و سپاهیانند، برای ثبوت این مطلب ما یک سند ادبی و علمی دیگری هم داریم، که در یکب از قدیمترن آثار منثوذ ادبی پشتو (خیر البیان) که در حدود سال هزارم هجری از طرف یکی از قدیمترین آثار منثور ادبی پشتو (خیر البیان) که در حدود سال هزارم هجری از طرف یکی او نوابغ افغان (بایزید) نگاشته شده و نسخه قلمی آن را ناور شناس سردینسن راس بدست آورده و مستشرق معروف ناروژی مارگنستیرن شرحی در اطراف این نسخه قیمت دار در مجله آثار عتیقه هند نوشته وو نمونه های اکثر این نسخه را بحروف لاتین چاپ کرده عینا همین کلمه بصورت (تورکش) مقلوب آمده ، که ما آن جمله را عینا درینجا می آوریم:
مشغول دی دیر ادمیان خینی په کرلو په بازرگانی باندی یا په پوند گلی یا په تورکش باندی،خینی په نورو نورو چارو مشغولی کا آدمیان (۷)
درینجا هم نگارندۀ خیر البیان که از نوابغ برجستۀ فکر و فلسفه افغانست، اشغال انسانی را در زراعت و تجارت و عسکریت و غیره بیان میکند، و عسکریت را (تورکش) می خواند و از ان بر می آید که این کلم قدیمه آریائی تا سنه هزار هجری زنده بود، و شکل قدیم آن همان (کشتری) اساطیری است.
ویش:
این کلمه در زبان حالیه ما (ویش) است که معنی بیدار و هوشیار را میدهد، و در آریائی های قدیم وظیفه این طبقه کاشتکاری و زراعت و خدمت حیوانات و غیره بوذ منوشاستر وظایف این طبقه را چنین میشمارد: ویش باید بعد از ازدواج کار کند و مواشی خود را نگهداری نماید و اصول کاشت تخم ها را بداند و زمین خوب را بشناسد و اندازه های اجرت و مکیال و میزان و اصول خرید و فروش به وی خوب معلوم باشد(۸)
خدمات مهمی که در جامعه به این طبقه سپرده شده البته با بیداری و هوشمندی ایفا میگردد، و ممکن است که کلمه (ویش) را هم ازین روبرین گروه اطلاق باشد.
شودر:
سکنۀ اصلی هند پیش از مهجرت آریائی ها در هند سکونت داشتند، شودر خوانده شده اند این گروه پست ترین چهار طبقه شمرده میشد ، ووظایف بسیار پست به آنها محول میشد در پشتو تاکنون کلمه (سودر ) موجود ئ زنده است که بر شخص پست و نالایق و بیخرد اطلاق میگردد که هیچگونه لیاقت وهوش و خردی را نداشته باشد.
علاوه بر کلماتیکه در بالا ذکر رفت بسی از کلمات دیگر هم موجود است، که بر قدامت تاریخی این زبان دلالت داشته، و ربط آنرا با قدیمترین السنۀ آریائی میرساند مثلا: دیوه چراغ را گوئیم، که آریانهای مرکزی نور و روشنی را (دیف) می گفتند؛ در سانسکریت دیفاس و دیواس و دیوا بمعنی آفتاب و روشنی است آسمانرا هم با این تقریب دیوس میگفتند، ذیوس یونانی و دووس ودیوفس و جوفیس و جوبتر لاتین و ذیو المانی قدیم، و دیواس اسلاوه، و دیوایتالوی، و دیوس پرتگالی، و هسپانوی هم از یکریشه اند، و ریشۀ آن تاکنون در زبان ملی ما زنده و موجود است، که بزرگترین سند قدامت و اصالت پشتو بشمار میآید.
تا اینجا بصورت مختصر و کوتا بعضی امثله را راجع به قدات تاریخی زبان اقامه نمودیم، ولی این مبحث خیلی دراز و دامنه دار است، که تدقیقات کامل آن وظیفه تاریخ زبان وفقه اللغه است درین جا فقط مثالی چند بر سبیل اختصار آورده شد، که مقدمۀ این مقاله را تشکیل دهد، حالا میرویم به اصل مطلب که عمر هزار سالۀ ادب پشتو است.
ادبیات پشتو تاکنون دست نخورده و در زوایای کوهسار پشتونخوا مهجور افتاده است تا اندازۀ که جمعی از خاور شناسان مدقق موفق شده اند اثار ادبی زبان مارا یافته و به نشر و طبع آن پرداخته اند، ولی تدقیقات ادبی آنها باوجودیکه خیلی قیمت دار است، حاوی و جامع نبوده بلکی به علت تا بلدی آنها خیلی ناقص است.
خاورشناسان وپشتو دانان انگلیسی مانند مستر راورتی، و پادری هیوز و مستشرق معروف دار مستتر فرانسوی هر یک بنوبۀ خود راجع به ادب و شعر و تاریخ و زبان پشتو کنجکاویها نموده، و آثار بس غنیمت و مفیدی را گذاشته اند ولی چون یکی از آنها بمیانه مملکت عزیز ما نیامده اند، لاجرم بطور کامل معلومات تاریخی و ادبی را بدست نیاورده اند و کنجکاویهای ادبی آنها در پشتو محصور بوده است بهمان معلوماتیکه در سواحل دریای اتک و سیند بدست آوده توانسته اند، از تحقیقاتیکه خاورشناسان در ادب پشتو کرده اند، ما همین قدر میدانیم که ادبیات زبان ما از حدود سال هزارم هجری آغاز می شود، و علاوه ازین (۳۵۰) سال زبان ملی ما عمر ادبی ندارد، ونه آثاری از آنوقت ها پیش بدست خاورشناسان افتاده است.
ولی من بهموطنان و همزبانان عزیز خود اطمینان میدهم که زبان ملی ما عمر دراز ادبی را خیلی زیاد از آنچه تاکنون تشخیص کرده اند دارد و در داخل وطن آثاری ازین زبان باستانی بدست می آید، که عمر ادبی آنرا تا هزار سال پیش بلکه مقارن طلوع اسلام میرساند.
دیگر از قدمای شعرای نخستین پشتو تایمینی (معاصر غوریها) و غزنوی (معاصر غزنویها) و اکبر زمین داوری (معاصر تیمورلنگ) و شیخ عیسی مشوانی (معاصر شیرشاه سوری) و ملا الف هوتک (متولد بعد از ۹۵۰هـ) و میرزا خان انصاری (متولد بعد از ۹۵۰هـ) و دولت لوانی (متولد بعد از۹۵۰هـ) و ملا مست شنواری (متولد بعد از ۹۵۰هـ) و اخند درویزه ننگرهاری (متولد بعد از ۹۵۰هـ) و غیره و غیره است. که تذکره های شعراء و نثر نگاران پشتو که در پشتو تولنه نگارش یافته و عنقریب طبع و نشر خواهد شد، شرح آنها مفصل نگاشته شده، و قارئین محترم و شوق مندان ادب پشتو انتظار نشر آنرا بکشند. قرار شرح کوتاهیکه در سطور بالا نگارش یافت علاوه برانکه روابط قریبه و عنصری زبان پشتو با السنۀ قدیمه آریائی ثابت استف و زبان ملی تقریبا مادر و لسان مرکزی آریائی بشمار می آید بعد از اسلام ومخصوصا درین هزار سال اخیر با اسناد تحریری و تاریخی عمر ادبی این زبان نیز آغاز و اثبات میگردد.
و اگر تحقیقات و کنجکاویهای منظم و علمی بعمل آید، و در زوایای این کوهسار منبعف تلاش و تدقیق شود، یقین است که علاوه بر معلومات موجودۀ ما آثار نفیس دیگری هم بدست آید، که بنیان عمر تاریخی زبان ما را مرصوص تر و استوار تر نمایند.
درین مقاله من فقط خلص کنجکاویهای ادبی خود را نگاشتم تفاصیل موضوع را خوانندگان محترم با تطبیقات تاریخی شعرائیکه درین روزها ترتیب و نگارش یافته بعد از نشر و طبع بخوانندف و کسانیکه از قلت معلومات عمر ادبی زبان مارا از دو سه سال زیاد نمی انگاشتند، از مطالعۀ این کتاب خواهد دریافت که زبان پشتو پوره عمر هزار سالۀ ادبی دارد و شاید تدقیقات آینده آنرا زیاده از ان هم ثابت نماید.(۹)