138

مهری هروی

از کتاب: آثار هرات

همان جوهر لطیفه و عنصر نفیسه ای که در جامعه ادبیات صنف نسوان هرات موقعی را اتخاذ نموده است مهری است مهری مهر روشنی بود که به شعاع خامه و فروغ تخیّلات لطیف خود بر آسمان ادبیت در فارسی طلوع نمود و در دانش را به روی این طایفه بازگردانید. به عقیده تمام تذکره نویسان مهری از شاعرات دوره شاهرخ و زوجه خواجه حکیم طبیب او بوده است. مرآت الخیال و تذکره ای که جناب فضیلت مآب جامع العلوم المعقول والمنقول قاضی ملا محمد صدیق خان هروی در حالات نسوان نوشته (به اسناد ریاض الفردوس) مهری را هروی اصلی مینویسند و میگویند از ندمای گوهرشاد آغا زن شاهرخ است که در صد هشتم زندگانی داشته اما این که از دمای نورجهان بیگم میگویند اساسی ندارد. 


مرآة الخیال 


حل هر نکته که بر پیر خرد مشکل بود

آزمودیم به یک قطره می حاصل بود 

گفتم از مدرسه پرسم سبب حرمت می 

در هر کس که زدم بیخود و لایعقل بود 

خواستم سوز دل خویش بگویم با شمع 

داشت او خود به زبان آنچه مرا در دل بود

در چمن صبحدم از گریه و از زاری دل

لاله سوخته خون در دل و پا در گل بود

آنچه از بابل هاروت روایت کردند

سحر چشم تو بدیدم همه را شامل بود

دولتی بود تماشای رخت مهری را

حیف صد حیف که این دولت مستعجل بود

آورده اند که روزی مهد علیا در قصر نشسته و مهری نیز در آنجا

حاضر بود. امر کرد که خواجه حکیم شوهر مهری را بیاورند خواجه نسبت به ضعف پیری در آمدن اظهار عجز و شکستگی میکرد و آهسته آهسته قدم بر میداشت. هر قدر اصرار میکردند رفته نمی توانست. مهد علیا به مهری اشاره کرد که چیزی به نسبت ضعف شوهر خود بگوید. مهری فی البدیه این رباعی را عرض کرد.

مرا با تو سر یاری نمانده است 

دل مهر و وفاداری نمانده است

تو را از ضعف پیری قوّت و زور

چنان که پای برداری نمانده است


صاحب آتشکده مینویسد که مهری را در آخر عمر بنا بر علاقه ای که

به خواهرزاده گوهرشاد میبست حبس کردند و این رباعی را در مجلس

نوشت.

شه کُنده نهاد سرو سیمین تن را 

زین واقعه شیون است مرد و زن را 

افسوس که در کُنده بخواهد فرسود 

پایی که دو شاخه بود صد گردن را


رباعی


در خانه تو آنچه مرا شاید نیست

بندی ز دل رمیده ،بگشاید نیست

گویی همه چیز دارم از مال و منال 

آری همه هست، آنچه میباید نیست


رباعی


شوی زن نوجوان اگر پیر بود

چون پیر شود همیشه دلگیر بود 

آری مثل است آن که گویند زنان

در پهلوی زن تیر به از پیر بود