الثالث سلطان رکن الدین فیروزشاه
سلطان رکن الدین(فیروز شاه)پادشاه کریم وخوب منظر بود وحلم ومروت بکمال داشت ودربذل وعطاثانی حاتم بود ووالده او خدواند جهان شاه ترکان کنیزک(ترک)بود ومهتر جمله حرمها سلطانی بود وآن ملکه را صدقات واحسان وخیرات درحق علما وسادات زهاد بسیار بود.سلطان رکن الدین درشهورسنه خمس وعشرین وستمائه اقطاع بداون یافت وچتر سبز وعین الملک حسین(۱۰)اشعری که وزیر{ممالک}ملک ناصرالدین قباچه بود درینوقت وزیرسلطان رکن الدین شد و چون ساطان شمس الدین ازفتح کالیور(۱۱)بحضرت بازآمد ممالک لوهور که تختگاه خسروملک
(۴۵۵) طبقه(۲۱) شمسیان هند
وآب سند باز آمد.رکن الدین رابا خود بحضرت آورد که خلق را نظر بروی بود چون بعد ازملک ناصرالدین محمود مهتر پسران(سلطان)بود.چون سلطان شمس الدین ازتخت دنیا بملک اخرت خرامید باتفاق ملوک واکابر مملکت سلطان رکن الدین بتخت نشست ودر سه شنبه بیست و یکم ماه شعبان(۱)سنه ثلالث و ثلاثین وستمائه تاج وتخت ازفروبها او زیب وزینت گرفت همکنان بجلوس تاو شادامنه(۲) شدند (وتشریفات پوشیدند)چون ملوک ازحضرت مارجعت کردند رکن الدین درخزاین بکشاد وبعشرت مشغول شد ودربذل اموال بیت المال به ناموضع(۳)افراط نمودن گرفت.ازغایت حرص که برعشرت ولهو داشت مصالح ملکی وامور مهمل ماند(۴)ووالده او شاه ترکان.درحل وعقد ملک تصرف کردن(۵)گرفت وفرمان میداد وچون درحیات سلطان شمس الدین ازدیگر حرمها غیرت ورشک دیده بود،بحرمها مضرت رسانید(۶) وبعضی ازیشان بظلم(۷)وتعدی باطل وهلاک کرد وخاطر اهل مملکت ازعهد ایشان غبار گرفت وبا آن حرکات پسرسلطان را(که او را)قطب الدین لقب بود وپسر شایسته{وامیدوار بود}هردو چشم او را بفرمود تا میل کشیدند بعد {از} آن تقتل رسانید ؛مخالفت ملوک بدین سبب ظاهر شد(۸).ملک غیاث الدین محمد شاه(بن سلطان)(۹)که در سن کمتر ازرکن الدین بود،در اوده مخالفت نمود وزاین لکهنوتی را(که)بحضرت می آوردند تصرف میکرد وبعضی ازقصبات(هندوستان)رانهب وتاریج گردانید(۱۰)وملک عزالدین سالاری که مقطع بداون بود،عصیان ظاهر کرد واز اطراف دیگر ملک علالالدین جانی که مقطع لوهور بود وملک عزالدین کبیرخانی
(۱)مط:روزسه شنبه ۲۹ شعبان یکز ازماخذ های مط:شب سه شنبه ۲۱ شعبان درنسخ راورتی هردو صورت منقولست،طبقات اکبریکشنبه ۶۳۳ ه.(۲)مط:شادمان شدند(۳)مطکدرغیرموضع پ:مانند متن(۴)مط:حرص او برعشرت ولهو کارملک ومصالح دولت وانتظام امور سلطنت مختل ماند ووالده(۵)مط:نمودن گرفت(۶)مط:بدان جماعت اهل حرم مضرت(۷)اصل:تظلم(۸)مط:بدین وسایل ظاهر شدن گرفت(۹)راورتی:بن سلطان شمس الدین.(۱۰)مط:کرد.
(۴۵۶) طبقه(۲۱) شمسیان هند
والی ملتان وملک سیف الدین کوچی مقطع هانسی باهم جمع شدند(۱۹) وطریق مخالفت و تمرد آغاز نهادند.
سلطان رکن الدین برعزیمت دفع ایشان ازحضرت لشکر بیرون آورد ووزیر مملکت نظام الملک محمد جنیدی هراس خورد وازکیلوکهری بطرف کول(۲)رفت وازآنجا با ملک عزالدین محمد سالاری پیوست وهردو به ملک جانی وکوچی پیوستند وسلطان رکن الدین بطرف کهرام لشکر برد.امرا ترک وبندگان خاص که در خدمت قلب بودند شیعه کردند ودر حوالی منصور پور وتراین تاج الملک محمود دبیر ومشرف(۳)ممالک وبها الملک حسین اشعری وکریم الدین زاهد وضیا الدین(۴)پسر نظام الملک جنیدی ونظام الدین شرقانی وخواجه رشید الدین مایکانی(۵)وامیرفخرالدین دبیر وجماعت(۶)کارداران تازیک را شهید کردند.
درربیع الاول سنه اربع وثلالثین وستمائه درشهر سلطان رضیه که دختر بزرگتر سلطان بود با مادر(۷)سلطان رکن الدین مکاوحت آغاز نهاد رکن الدین بضرورت طرف دهلی بازگشت مادررکن الدین قصد سلطان رضیه کرد تا او را بگیرد وباطل کند(۸)خلق شهر خروج کردند اوقصر دولت خانه را حصار گرفت ومادر رکن الدین را بگرفت وچون رکن الدین به کیلوکهری رسید فتنه درشهر ظاهرشده بود ومادر او گرفتار گشت(۹). قلب امرا ترک همه درشهر آمدند وبخدمت سلطان رضیه پیوستند وسلطان رضیه را بیعت کردند وبرتخت نشاندند.
جون برتخت نشست فوجی ازبندگان ترک و امرا به یکلوکهری فرستاد تاسلطان رکن الدین را بگرفتند وبشهر اوردند ومقید گردانید ومحوس کرد
(۱)مط:واز طرف دیگر ملک عزالدین کبیرخان مطقع ملتان وملک سیف الدین کوچی مقطع هانسی وملک علا الدین مقطع لوهور با هم جمع شدند.راورتی :ملک عزالدین کبیرخان ایاز والی ملتان وملک سیف الدین کوچی مقطع هانسی وملک علاالدین جانی مقطع لوهور(۲)اصل:واز کیلوکری درلوک رفت.مط:و راورتی:مانند متن. پ:ازکیلوکری درکول رفت(۳)پ:مشرق.(۴)مط:ضیا الملک.۰۵)مط:مالکانی.راورتی:مایکانی(۶)مط:امیرفخرالدین ودیگر جماعت.(۷)سطور ما بعد تا علامت(+)سطر ۹ صفحه ۴۵۷ دراصل یکنیم صفحه پیش رفته ودر مبحث ناصرالدین محمود طوریکه اشارت رفت خلط گردیده بقرار (مط)بموقع خود نوشته شد(۸)مط:وهلاک کند.(۹)مط:آمد.
(۴۵۷) طبقه(۲۱) شمسیان هند
و همدرآن حبس برحمت حق پیوست وآن حادثه وقید روز یکشنبه هژدهم ماه ربیع الاول سنه اربع وثلاثین وستمائه بود و ملک اوشش ماه و بیست وهشت روز بود.
سلطان رکن الدین درسخا و عطا حاتم ثانی بود او کرد ازبذل(۱)اموال وتشریفات وافره وکثرت عطایا درهیچ عهد هیچ پادشاه نکرد، فاما علت آن بود:که میل اوبکلی بطرف لهو وطرف ونشاط بود ودرفساد وعشرت ایلاع تما داشت واکثر تشریفات وانعامات او به جماعت مطربان ومسخراتن ومخنثان بود وزرپاشی او تا بحدی بود که مست بر(پشت)پیل نشسته میان بازار شهر میراند+و تنگه های(۲)زرسرخ) میریخت تا خلق میخندید(۳)ونصیب میگرفتند وبرلعب وسواری پیلان حرص تمام داشت وجمیع پیلبانان را ازدولت واحسان او نصیب تام بود ودر طبع ومزاج او ایذا هیچ آفریده نبود وهمین معنی سبب زوال ملک او شد که پاشاهانرا همه معانی(۴)باید.عدل باید تا رعیت آسوده ماند واحسان باید تا حشم آسوده ماند ولهو وطرب ومجانست با ناجنسان وخبیثان موجب زوال مملکت گردد عفی الله عنهم{وعنی}سلطان ناصرالدنیا والدین را در جهانداری بقا باد آمین رب العالمین).