32

السامانیون

از کتاب: طبقات ناصری (جلد ۱/۲) ، فصل طبقه ۹ ، بخش سامانیان
01 January 1280

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد الله الحنان المنان، ذی العظمة و السلطان. والصلوة علی محمد صاحب الحسام و البرهان. و السلام علی آله و اصحابه سادة ام القری و قادة البلدان 

چنین میگوید ضعیف ترین بندگان سبحانی منهاج سراج جوزجانی: که بعد از ذکر ملوک یمن و امراء صفارین، این فصل که مقصورست بذکر آل سامان و ملوک آن خاندان ، اولی دیدم ، و این جزو بر جزو ملوک محمودی و ناصری در ترتیب کتاب مقدم گردانیدم، تا طبقات این تاریخ بر ترتیب افتاد. اگر چه ذکر ملوک یمن بحکم ترتیب تقدیم بیشتر میبایست اما چون از ملوک اسلام نبودند، بر خلفاء مقدم داشتن صواب ننمود ( ۱ ) برین قدر تقدیم مقرر شد، وآن فصل از تاریخ ابن هیصم نقل افتاد تا ناظران را بر صحت آن اعتماد تمام افتد. علی الله التکلان 

راوی چنین میگوید : که جد سامانیان را سامان نام بود، بر قول بعضی نام چیزی دیگر بود، الا آنکه سامان ناحیتی است از نواحی سغد سمرقند ( ۲ ) . و جد ایشان رئیس آن موضع بود، و او را سامان خداه خواندندی ، برای اختصار را هم بر اسم سامانیان بسند ( ۳ ) کردند، تا اسم علم او شد و او از اولاد بهرام چوبین بود، و او را پسری آمد، اسد نام کرد و اسد را چهار پسر بود: نوح بن اسد، و یحیی بن اسد، و الیاس بن اسد، و احمد بن اسد . ایشان ملوک شدند و امراء گشتند.از بسکه شهیم مافی و جلد و کاردان بودند، خاندان ایشان چون بزرگ شد، بعاقبت 

______________________________________________________________________

 (۱) اصل و پ : بنمود . در ترجمه راورتی این فعل منفی است. ( ۲ ) در تاریخ بخارا فرشخی ( ص ۷۰ ) گوید: او را سامان خدات بدان سبب خوانند که دیهی بنا کرده است و آنرا سامان نام کرده ، حمزه در سنی ملوک الارض ( ص ۱۵۰ ) گوید: و کان اسد بن سامان من قریه من قری بلخ تسمی سامان . . . این جای در کتب متاخر بنام سمانه ذکر شده که قریه یی بود در بلخ . ( ۳ )  بستد : روزن پلنگ . کافی و وافی و تمام ( فرهنگ نو بهار ) 



سامانیان طبقه(۹) (۲۰۲)


اصلشان به بزرگی کشید، و البتگین امیر غزنین و سبکتگین از موالی فرزندان ایشان بود، و از یشان هر یک در خراسان و ماوراءالنهر آثار خیز ماند. حق تعالی ارواح ایشانرا در صدر چنان بمزید درجات مخصوص کرداناد. آمین و رب العالمین و السلام 


اسد بن سامان

بن

نوح،ولایت سمرقند اول نوح داشت بعد از آن به احمد داد(۵)

احمد مروه کاشغر و ترکستان و چین داشت

الیاس ولایت مراعد و مصاخات آن داشت.

یحیحی: ولایت شاش و مضاخات آن را داشت .

بدانکه چون امیرالمومنین مامون بمروآمد،و کفایت و شهامت پسران اسد سامان بدید، درباب ایشان عاطفت و افر فرمود       ( ۱ ) و ایشانرا بزرگ گردانید،و درجه ایشان بلند کرد. و چون امیر المومنین مامون مراجعت فرمود، غسان بن عباد را امیری خراسان داد، و بلاد خراسان از ماوراءالنهر با مارت او اضافت کرد. غسان بن عباد هر یک را از اولاد اسد امیری  ولایت داد،و شهرها بدیشان  تسلیم کرد. چنانچه از جدول معلوم شود و این امارت ایشان  در شهورسنه اربع و مائتین بود. چون از حضرت خلافت 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ( * ) پ : رسید . ( + ) مرو در اصل نیست از ( پ ) گرفته شد.( × ) پ : ولایت شاش و نبارس و اسحاب و مضافات که صحیح آن بناکت و اسپیجاب خواهد بود ( اصطخری ۲۷۳ ) ( ۱ ) دو سطر بین قوسین در اصل نیست، از ( پ ) گرفته شد 




سامانیان طبقه(۹) (۲۰۳)


اجله الله، امارت خراسات با میر طاهر بن الحسین ( ۱ ) دادند و هرچهار امیر سامانی را که چهار برادر بودند، دو صد و چهل ( ۲ )  شهرها و ولایت که داشتند مقرر داشت، و چون نوبت امارت از امیر طاهر به پسر او عبد الله طاهر رسید، امارت سامانیان بر قرار فرمان پدر مقرر داشت و تغیر بدان راه نداد . والله اعلم بالصواب