مختصات نثر دورۀ غزنوی و سلجوقی

از کتاب: ادبیات افغانستان از قدیمترین دوره ها

۱- اطناب : برخلاف نثر دوره اول که به غایت موجز و با جمله های مختصر بود قدری مفصل تر و دارای جمله های طولانی تر است مترادفات در ان کمتر دیده می شود اما الفاظ و عباراتی بررای روشن ساختن مطالب هست که در نثر قدیم نبود.       ۲- کثرت لعات عربی : یک دسته لغات تازه که در سبک سامانی وجود نداشت در این دوره وارد نثر می شود .                ۳- ایراد کلمات منون مانند عزیزا مکرما و نظایر ان.                ۴-جمله های تازی بدون قصد ارسال مثل , یا ذکر حدیث از قبیل غالب سر فصلها, مخصوصا ابوالفضل بیهقی مکرر جمله های عربی از خود اورده است و آن را به عبارت فارسی پیوسته و متمم آن عبارات و مطالب قرار داده است.         ۵- شکل جمله بندی: به تقلید تازی به طرز خاصی که مخصوص عربی است و در نثر سامانی تقریبا هیچ نیست.        ۶- استدلال به آیات و تمثیل: در نثر قدیم ذکر مطالب خارجی از قبیل استشهاد از نظم فارسی و عربی و استدلال به آیات و تمثیل بسیار نادر است اما در این دوره به طریقی رواج گرفته است .    ۷- توصف : در این دوره وصف جزییات به شرح است و افعال و گاهی قسمتی از جمله را به قرینه حذف میکند.         آثاری که به این شیوه نگاشته شده :        ۱- منشأت ابو نصر مشکان: ابونصر منصور بن مشکان (متوفی صفر۴۳۱)صاحب دیوان رسالت محمود و مسعودی و یکی از بزرگترین فضلا و ادبای عصر خود بود قسمتی از منشأت او را شاگردش ابو الفضل بیهقی در تاریخ بیهقی اورده است.    ۲- تاریخ بیهقی : ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی (۳۸۵-۴۷۰) دبیر دیوان رسالت محمود محمد  و مسعود صاحب دیوان رسالت (سر منشی حضور) نو خیز او بود. تاریخ و یکه گویا ۳۰ جلد بوده و در شرح حال پادشاهان سلسله غزنویست ؛ اما بیشتر چند چیز آن که مربوط به زمان پادشاهی مسعود و موسوم به تاریخ مسعود است , باقی مانده و همین مختصر امروز به تاریه بیهقی معروف است . این کتاب در نهایت زبردستی شیوایی و بلاغت نوشته شده و از نظر تاریخ نویسی کاملا جنبه راستی و درستی و بیطرفی را مراعات کرده است.  ۳- سیر الملوک یا سیاست نامه: این کتاب منسوب است به خواجه نظام الملک ابو علی قوان الدین حسین بن علی بن اسحاق النوقانی طوسی وزیر آلپ ارسلان و سلطان ملشکاه سلجوقی که در آن از آدب و ایین ملک داری و سر پادشاهان سخن رفته است.         ۴- قایوسنامه:تألیف امیر عنصر المعنی کیکاووس بن اسکندر بن قابوس بن و شنگیر که در نصیحت فرزند خود گیلانشاه به تاریخ ۴۷۵ نوشته و یکی از زیباترین و بهترین انشاهای زبان فارسی است.        ۵- مجمل التواریخ و القصص: این کتاب در سال ۵۲۰ هجری تإلیف شده و مؤلف آن معلوم نیست ظاهرا مردی از اسد آباد همدان بوده است.      ۶- اسکندر نامه: این کتاب شامل داستان ذو القرنین است ظاهرا از عربی به فارسی ترجمه شده جامع یا مترجم این کتاب معلوم نیست.کتاب علمی در قرن پنجم :         ۱- روضة المنجمین و نزهت نامه:تألیف شهمر دان بن ابی الخیر که اولی در سال ۴۶۶ ودومی در سال ۴۷۷ تألیف شده است۲- کمیای سعادت :تألیف ابو حامد محمد بن محمد بن احمد غزالی طوسی (۴۵۰-۵۰۵) از بزرگان علما و عرفان اسلام است غزالی تألیفات زیادی به فارسی و عربی دارد و اثر معروف او به عربی احیا العلوم و به زبان فارسی کیمیای سعادت است که جوهر و خلاصه کتاب احیا العلوم می باشد. ۳- نوروزنامه: منسوب به خواجه امام ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیام از مشاهیر حکما و ریاضی دانان اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم است این رساله در بیان سبب نوروز و انچه به ان بسته است می باشد.         دانشمندان عهد غزنوی که آثار خود را به عربی نوشته اند: ۱- ثعالبی نیشاپوری (متوفی ۴۲۵): مؤلف کتاب معروف یتیمة الدهر است که بعدا با تألیف کتاب «تتمه الیتیمه » آن را تکمیل کرد. این کتاب در شرح حال شعرای فارسی زبان که به عربی شعر گفته اند و همچنین گویندگان عرب است.                ۲- بدیع الزمان همدانی (متوفی ۳۹۸): صاحب کتاب معروف «مقامات » ووی نخستین کسی است که سبک که مقامه نویسی را بنیاد نهاد.         ۳- ابو علی مسکویه (متوفی ۴۲۱): از دانشمندان و تاریخ نویسان عصر خود است از تألیفات او تجارب الامم در تاریخ عمومی اسلام و ایران است و اثر دیگر مسکویه تهذیب الاخلاق در حکمت عملی و اخلاقی می باشد.    ۴- شیخ طوسی  ابو جعفر محمد بن حسن طوسی (۳۸۵-۴۶۰):, مؤلف کتاب استبصار و تهذیب الاحکام و کتب دیگر است.۵- شیخ طبرسی (متوفی ۵۴۸ یا ۵۵۰ ): صاحب کتاب مجمع البیان است.   ۶- امام فخر رازی : ابو عبدلله فخر الدین رازی (۵۴۲ -۶۰۶) از ائمه حکما و متلکمین  عصر خود بود و عمدل تألیف او نهایة العقول ، المحصل و امباحث الشرقیه و المحصول و شرح اشارات ابن سینا است.                ۷- شهاب الدین سهروردی : شهاد الدین یحی بن حبشی بن امیرک ؛ معروف به شیخ الاشراق ( از سهرورد زنجان) در سال ۵۴۸ متولد و در سال ۵۸۷ به امر ملک ظاهر پسر صلاح الدین ایوبی مقتول شد وی از علمای اشراقی زمان خود بود و اثر معروفش « حمتة الاشراق » است و او غیر از شهاب الدین ابوحفص محمد بن محمد سهروردی صاحب العوارف المعارف از عرفای نامی قرن هفتم است که سعدی از او یاد کرده است.          ۸- میدانی :ابو الفضل احمد بن محمد میدانی (متوفی ۵۱۸ ه) از علمای معروف نحو و لغت است که اثر مشهور او «مجمع الامثال » و «السامی فی الاسامی» است .           ۹- زمخشری : ابوالقاسم محمود زمخشری خوارزمی در سال ۴۶۷ به دنیا امده و در سال ۵۳۸ وفات کرده است . از تألیفات معروف او «الکشاف عن الحقیقه التنزیل » در تفسیر و «النفصل» در نحو است و دو کتاب دیگر به نام «اساس البلاغه » و مقدمه الادب » دارد.   ۱۰- شهرستانی : ابو الفتح محمد شهرستانی (متوفی ۵۴۸ ) صاحب کتاب معروف «الملل و النحل » در تعریف فرق و مذهب اسلامی است.       ۱۱- باخرزی : ابوالحسن علی بن حسن باخرزی متوفی (۴۶۸) صاحب کتاب « دمبة الصر» است.   ۱۲- جرجانی : ابو بکر عبد القاهرین عبد الرحمن جرجانی (متوفی ۵۰۲) از مشاهیر عصر خود بود کتاب معروف وی « اسرا البلاغه » و « دلایل الاعجاز » است.    ۱۳- طغرایی : ابواسماعیل حسین بن علی طغرایی اصفهانی (مقتول ۵۱۴) صاحب دیوانی به زبان عربی و تألیفاتی دیگر از ادبای نامی عصر خود بود و قصیدۀ لامیة العجم» به زبان عربی از اوست دیگر از علمای معروف آن عهد ابوعبید عبدالواحد جوزجانی و ابو عبد الله فقیه معصومی شاگردان ابن سینا ابوالحسن بهمنیارین مرزبان و ابوالفتح علی بن محمد بستی (متوفی ۴۰۰)است.             ۱۴- ابونصر محمد بن عبدالجار عتبی : صاحب « تاریخ یمنی : است که کتاب مذکور بعدا توسط اوب الشرف ناصح جرفاد قانی و در اواخر قرن هفتم به فارسی ترجمه شد.  ۱۵- انوشیروان بن خالد بن محمد کاشانی و ابوزکریا یحیی بن علی تبرریزی معروف به خطیب تبریزی است. شعرای عصر غزنوی و سلجوقی :ابوالفرج سکزی: از شعرای بلند پایه و استاد عنصری است ابتدا مداح خاندان سیمجور بوده به دست سلطان محمد اسیر ومحکوم به مرگ گردید ولی به شفاعت عنصری شاگردش , رهایی یافت. صاحب مجمع الفصحا (ج اول ص ۷۰ ) طول عمرش را یکصد و بیست سال دانسته است این چند بیت از اوست:       عنقای مغرب است درین دور خرمی              خاص از برای محنت وغم زاد اادمی               چندانکه گرد صورت عالم برآمدیم                غمخواره آدم آمد و بیچاره آدمی هر کس به قدر خویش گرفتار محنت است        کس را نداده اند برات مسلمی       شمس الدین محمد بستی : ریاض الشعرا او را از شعرای زمان یمین االدوله سلطان محمود غزنوی قمداد کرده است . این بیت را به نام او از قصیده ای که در مدح محمود گفته است ثبت میکند:           شدم به بحر و زدم غوطه و ندیدم در              گناه بخت من است این گناه دریا نیست»       حقوری هروی: نامش ابوالحرث بن محمد الحقوری هروی از حکما و شعرای دربار محمود بوده عوفی او را بر عنصری رجحان داده می گوید : «شعرش از شعرای در گذشته و فضلش بساز هنر عنصری در نوشته» تاریخ تولد ووفاتش معلوم نشده از اشعارش مقدار کمی در دست است این رباعی از اوست: تا بر گل تو نگشت پیدا عنبر                از مشک زره نبود وز سیم سپر تا روی تو و لب تو ننمود اثر               در لاله نمک که دید و در پسته شکر    عطاردی فراهی : به قرار نوشتة عوفی اسمش ابو عبدالله عبدالرحمن بن محمد العطاردی است مولدش را «فراه» دانسته اند از جمله شعرای عصر سلطان محمود غزنوی بوده , قرب و منزلت خوبی داشته است , این رباعی او راست:    شد یار و مرا بوسه خوشنود نکردپرسش ننمود و نیز بدرود نکرد       آن آتش افروخته جز دود نکرد    از عشق بتان هیچ کسی سود نکرد             امینی بلخی : یکی از شعرای بزرگ عصر سلطان محمود غزنوی است . اسم او عبدالرحمن احمد بلخی مشهور به ابو سراقه است به گفته صاحب مجمع الفصحا (ص ۸۹ ج اول ) پدرش نجار بوده بنا به آن اسم شهرت یافته است این چند بیت از یک قصیدۀ او انتخاب شد:   زره پوش ترک من ان ماه پیکرزره دارد از مشک بر ماه انور      که دیدست زلف مسلسل زره پوش              که دیدست ماه منور زره ور       به مشک اندرش تیر و بهرام و زهره          به ماه اندرش سوسن و مشک وعنبر            به نزد من امد کمر بسته روزییکی جامه پوشیده یکرنگ اخضر              مسرور طالقانی : ابوالفضل مسرور بن محمد طالقانی از شعرای زمان محمود و به گفته بعضی از پسرش مسعود می باشد تاریخ وفات و تاریخ تولدش معلوم نشد این دو بیت را ریاض الشعرا به اسم او ضبط کرده است :چنانم که مجنون عامر نبود   به تیمار لیلی به لیل و نهار      وفادار مهر توام تا زیم     تو خواهی وفادار خواهی مدار    مسرور قصیده ای نیز در مدح حسن میمندی دارد که مطلع ان این است:     چو ناپدید شد از چشمۀ روشن                درزا گشت شب دیرباز را دامن               بدایعی بلخی : اسمش را مجمع الفصحا, محمد بن محمود بلخی و ریحانه الادب (ج اول ص ۱۴۷ ) محمود بن مححمود قید کرده تخلصش بدایعی و مولدش بلخ است از شعرای زمان محمود غزنوی بوده پندنامۀ انوشیروان را در بحر تقارب (فعولن فعولن فعولن فعول ) نظم کرده است این چند بیت از آن اوست:         سپاس از خداوند چرخ بلند     که دردل نگنجد ازوچون وچند      جهان آفرین کرد گار سپهر    فرو  زندۀ پیکر ماه  و مهر                نگارندۀ گنبد کور پشت       نمایندۀ راه نرم و درشت                این دو بیت نیز از اوست: نفیر ابر فروردین بر آمد        زبانک ابر بانگ رود عاجز         بدان منگر که منع است می خور           به وقت الورد شرب الخمر جایز              یمینی غزنوی : اسمش محمد بن عثمان است , تخلص خود را به مناسبت لقب سلطان محمود که یمین الدوله بود یمینی اختیار کرده است که تا عصر بهرام شاه پسر سلطان مسعود می زیسته اشعار نیکو و قصاید زیاد داشته است . تاریخ یمینی که مبنی بر احوال سلطان غزنوی است از اوست . این چند بیت قصیده ای که در مدح بهرام شاه غزنوی سروده, انتخاب شد:منت و شکر و سپاس بی قیاس حدو مر         ذوالجلالی را که بی حکمش نباشد خیروشر  اوج خضرای بسیط از وی ملمع در نجوم       موج دریای محیط از وی مرصع در  در ر       دین احمد از جلال قدر او شد کامگار             ملک محمودی و دین احمدی را زیب و فر  ظل حق بهرامشاه خورشید ملت انکه هست      تار عنفش نور لطفش دل فروز و جان شکر عوفی کتابی را به نام « بزم آرای فخری » که در فنون مختلفۀ شعر نوشته شده به او نسبت می دهد.روحانی غزنوی : ابوبکر بن محمد بن علی الروحانی , از جملۀ شعرای زمان غزنوی ها , مخصوصا بهرامشاه می باشد وی از شاگردانش رشیدی سمرقندی است تاریخ تولد و وفاتش به دست نیامد این چند بیت تراویدۀ فکر اوست:                ای بناگوش تو داده ماه رانور و صفا                سرو مشکن طرۀ من گلبن سیمین قفا    هست نقاش از هوای روی تو دست بهار           گشت عطار از کمند زلف تو باد صبا      آسمانی بهر آن سما بگون بندی کمر     افتابی بهر آن زنگار گون پوشی قبا        تا نورا روی چو خورشید است ما رعار نیست          همچو نیلوفر در آب دیده کردن آشنا     مسعود النوکی: دیگر از مداحان سلطان بهرامشاه غزنوی مختار الشعرا, مسعود النوکی است که در مدح او قصاید غرایی داشته این چند بیت از یک قصیده ای است که د مدح سلطان بهرامشاه سروده است:ماه اگر نظارۀ ان شمع خوبان ایستد             چون شود پیدا رخش از شرم پنهان ایستد      دل زچوگان دو زلفش زان نیاساید که گوی     کم بود ساکن که پیش زخم چوگان ایستد   پیش چشمش دستۀ نرگس به خدمت ایستاد       در چمن چون پیش لاله سرو بستان ایستد    مظفری پنجدهی : اسم و کنیتش معلوم نشد تخلص, مظفری مولدش «پنجده» و از شعرای آل ناصر است . در شعر دست توانا داشته است و این خود را از آن واضح گردد که فرهنگی نه بسانی مانند اسدی طوسی از اشعارش استشهاد کرده اند این رباعی در مدح پنجده از اوست.به هفت کشور تا مدح پنجده گویم   چوباد گشتم اندر زمی زمی پیمای       دو پای دارم چهار دگر بیاید ازآن به هفت کشور نتوان رسید بی شش پای    محسن فراهی : او نیز از شعرای آل ناصر بوده مولدش را قزوین و فره دانسته اند بیشتر از این راجع به او اطلاعاتی یافت نشد این اشعار از او است:  آتش دیدی که باشدش آب نقاب                ایمن شده از آتش و آتش از آب              بنگر تو بدین شراب و این جام شراب             تا آب فسرده بینی و آتش ناب           ابومنصور هروی : ابومنصور عبد الرشید بن احمد بن ابی یوسف الهروی از جملۀ شعرای آ سبکتکین و معاریف هرات بوده مطلع و رباعی ذیل از اوست. مطلع:          ای قمر چهر عطارد فکر ناهید اتصال      شمس فر بهرام کین بر جیس اثر کیوان جلال   رباعی:  گفتم که چه دارد علمت گفت قمر             گفتم که چه بارد قلمت گفت گهر     گفتم که چه بارد حشمت گفت ظفر            گفتم که [چه] کارد کرمت گفت خطر             پرورده یا آوارۀ بلخی : ابوعبدلله بن محمد , معروف به «پرورده » بلخی الاصل است در زمان آل سبکتکین می زیست از احوالش بیشتر از این چیزی به دست نیامد این دو بیت از اوست:        گر برکشم این فروشنده پای از گل            هرکز ندهم به هیچ نامردم دل بی خوابی را دیده بر بستستم  وزدیدن خواب بیهده رستستم        ابوالمظفر پنجشیری : ابوالمظفر بن ابراهیم علی است . عوفی او را از جمله شعرای بزرگ آل سبکتکین دانسته است تاریخ تولد ووفاتش یافت نشده این بیت از گفته های اوست:     لبش خسته زوهم بوس هر کس               تو لب دیدی زو هم بوس خسته                صائع هروی:  ابوالحامد محمود بن عمر الجوهری الصائع هری به گفته عوفی از شعرای دربار سلطان فرخزاد غزنوی بود بعضی اورا صالح هروی خوانده اند صاحب چهار مقاله نظامی عروضی در مقدمه مقالۀ دوم اثر خود جوهری را از جمله شعرای آل خاقان دانسته است اما انچه مسلم است این است که جوهری از شعرای زمان فرخزاد غزنوی بوده چانکه این ادعا از یک قصیده ۳۷ بیتی اوکه در مدح فرخزاد گفته و امروز در دست اوست, واضح می شود وی در یک بیت قصیدده در مدح می گوید:     ملک تاج ملوک عصر, فرخزاد فرخ پی         که بخشد نعمت قارون و دارد قوت قارون بهر حال صائع از شعرای بلند پایه و مقتدر زبان فارسی است این چند بیت از همان قصیدۀ انتخاب شد:   الا یاچرخ  گون خرمن به گنج گوهر آبستن                زنور پاک داری دل ز دود تار داری تن    چو ریزد آیت از مژگان بدوزی دامن خفتان               چو بینی آتش اندر دل بدری پیش پیراهن              کنی در آستین مرجان نهی در بادبان لؤلؤببازی بربر از عنبر کنی دامن تر از لادن  ز تنبت کاروان آری شوی در دشت مشک افشان          زششتر قافله گیر شوی در کوه دیبافن         سراججی خراسانی: سراجی از شعرای دربار سراج الدوله خسور ملک غزنوی می باشد . اسمش جمال الدین محمد بن علی لقبش فخر الشعرا و تخلص سراجی است سراجی شاعری توانا و صاحب قدرت بوده اشعارمتین و پخته از او به یاد گار است. این چند بیت که در وصف شب سروده شده جهت نمونه نگاشته شد:    چون خواست روی خویش نمود از حجاب شب      بر وی روزیست ط ظلمت نقاب شب        سیمرغ آفتاب چو افتاد در غروب        ناگه طلوع کرد چوپر غراب شب     با لشکر نجوم بر امد ز باختر   ناچخ زماه ساخته رمح از شهاب     گویی که عرض کرد همی بهر جنگ روز              در صحن آسمان سیه آفتاب شب       ابی الفتح هروی: از دیگر شعرای زمان خسرو ملک غزنوی ابی الفتح هروی است بنابر تذکره عوفی اسمش عبد الرافع بن ای الفتح و ضیاأالدین است بیشتر از این در خصوص او اطلاعاتی حاصل نشد این ابیات از اوست:        شاه فلک ز تخت شرف بار می دهد  گل همچو نو عروسی دیدار می دهد   سروان چو سروران حشم صف همی کشند          یعنی که شاه تخت فلک بار می دهد        تا بر سر عروس چمن درفشان کنند در یا به ایر لؤلؤ شهوار می دهد            هر گوهر نفیس که درکان نهاده بود خورشید باد صبح به گلزار می دهد       یوسف غزنوی : یوسف بن نصر کاتب به گفته صاحب مجمع الفصحا (ص ۶۵۶ ج اول) از شعرا و فضلای بزرگ زمان خسرو ملک آخرین پادشاه سلالۀ غزنوی می باشد در عربی و فارسی در دیوان داشته این چند بیت از یک قصیدۀ او انتخاب شد:زماه آن دورخ لعلی است در سیب زنخدانش           ز جام آن دو لب مستی است که در زلف پریشانش                دل هر شور بختی را که باید رنج زهر غم            شفا باشد از آن شکر که هست اندر نمکدانش    شود پرسنبل و سوسن بود پر ضیمران و گل           کنار مردم دیده ز روی همچو بستانش    این دو بیت نیز از قصیدۀ دیگر اوست:     آن ماه مشک طره و ان سرو کشخرام   بر من باغری غم دل را کند حرام    روشن شود چو روز شب تیره فام من      چون او به بزم جلوه کند آفتاب فام     خسوری: شیخ جمال الدین ابوبکر المساعد ملقب به «فخر الشعرا» از شعرای مقرب و معزز دربار خسور ملک غزنوی بوده و هم روزگار در باره معز الدنیا والدین را دیافته این چند بیت از یک غزل اوست:     تا چند پیش تیر غمت دل اسیر کنم              در عشق نام خویش به گیتی سمر کنم        از بیم ناوک مژه و تیر غمزه اتگاهی کمان ز پشت گه از دل سپر کنمگه از هوای لعل تو از دیده درکشمکه بر امید سیم تو از چهره زر کنم        معزی عزنوی : صاحب مجمع الفصحا(ص ۵۱۰ ج اول ) اسمش را سدید الدین قید کرده و از مداحان سراج الدوله خسرو ملکش دانسته است : به روایت هدایت , عوفی دیوان او را دیده و رشک «ارتنگ» ما نوی اش خوانده این چهار بیت به نام او در مجمع الفصحا ثبت است: زرشک کرتۀ تنگت چه گویم تا چه دلتگم              که بی مهر ووفا یاری در اغوشت چرا باشد قبادی ساده می پوشی که خون گیرد همی چشمم    که باری کیست ان صورت که همرنگ قبا باشد    خطا گفتم صواب آمد قبا با چین و با صورت        نگاریرا که او رشک بت چین و ختا باشد  ز تو گر بوسه ای خواهم به جان نفروشی و گویی     تو کی دیدی که بوس ما چنین ارزان بها باشد نصیر الدین عبدالحمید: وی یکی از وزرای خسرو و ملک بن بهرامشاه غزنوی بوده هدایت صاحب مجمع الفصحا می نویسد که او کلیله و دمنه نصیر الدین عبدالحمید که از عربی به پارسی ترجمه کرده است را خیلی پسندیده است عبدالحمید روزگاری محبوس مانده و بالاخره به قتل رسده است . در شعر استاد ماهر است این دو رباعی از اوست: این رباعی را در حبس برای شاه نوسته:               ای شاه مکن آنچه بیرسند از تو              روزی که بدانی که نترسند از تو               خرسند نه ای به ملک ودولت زخدای      من چون باشم به بند خورسند از تورباعی زیرا در هنگام قتل خود سروده:        از سمند عز اگر چه ناگه رفتیم               حمدلله که نیک آگه رفتیم         رفتند و شدند و نیز خواهند شدن              ما نیز توکلت علی الله رفتیم