امواج نیلاب
به پیشگاه خدا
ای فراتر ز گفتگوی همه
برتر از سیر جستجوی همه
از دل ذره تا سپهر بلند
از دل ذره تا سپهر بلند
شاهد جلوه ی جمال تواند
آنچه پیدا در آسمان کردی
در دل ذره ای نهان کردی
علم گردون نور ذره شناس
نبر دره به حکمتت ز قیاس
در کمال تو پر شکسته به راه
خرد ژرف بین دل آگاه
هر که در راه تست پویان تر
مانده از حکمت تو حیران تر
ای نهان گشته در کمال ظهور
وی به نور ظهور خود مستور
نی ز انکار کس ترا نقصان
نی به اقرار کس ترا برهان
گر یکی هم درین کهن درگاه
نگشاید زبان به (الا الله)
باز هم بر همه خدایی تو
مالک الملک و کبریای تو
من چه آرم سزای این درگاه
که کنم حضرت ترا خورسند
خاک چون ره برد به چرخ بلند
لب من لایق ثنای تو نیست
فعل من در خور رضای تو نیست
تو مرا شاد کن که شاه منی
پرده پوش من و پناه منی
***
بود مردی ز هروان طریق
راز دار سرادق تحقیق
عاشقی، دردمند محزونی
دیده پر اشک و دل پر از خونی
چون نهادند در دل خاکش
با کردند سینه ی چاکش
هاتفی گفت ارمغان تو کو
که مرا نعمتی ببخشد شاه
کس نخواهد به بارگاه امیر
ارمغانی ز بنوایی فقیر