بهاراته
در موضوع این مبحث دو نفر از دانشمندان شرق و غرب یکی "وی وین دوسن مارتن" فرانسوی در کتاب "مطالعات جغرافیائی و ساکنین اولیۀ شمال - غرب هند به استناد روایات سرود ویدی" و دیگر "نری پندارا کومار" معلم تاریخ کالج کلکته در کتاب "آریائی ساختن هند" تتبعات مفیدی نموده اند. این دو نفر هر کدام به نحوی داخل موضوع شده و با مختصر اختلافی که بیشتر به رویه مطالعات هر کدام آنها مربوط است بحث کرده اند ولی از خلال مطالعات آنها معلوم میشود که یکی از مهمترین قبایل آریائی یا یکی از مهمترین قبیله کشاتر یا یعنی جنگجوی آریائی قبیله بهاراته Bharata بوده که مدققین فوق الذکر بیشتر آنها را در آخرین نقطه ورود و تمرکزشان در هند مطالعه کرده اند و ما با دانشمند دیگر فرانسوی وا "له دوپوسن" ایشان را در باختر و آریانا دیده و از اینجا مانند پاره قبایل آریائی دیگر که امروز در پنجاب مسکون اند آنها را نیز تاهند میرسانیم "بهارت" یا "بهارانه" یکی از قبایل خیلی مهم کتله آریائی باختری است که بعد از فرود آمدن در جنوب هندوکش بعضی عشایر آن از راه وادی ارغنداب و برخی از راه های درۀ "کوبها" و "کرومو" و "گومانی" به پنجاب انتشار یافته اند برای تائید نظریه ارتباط "بهارانه ها" به "بخدی" و انتشار آنها از اینجا به جنوب هندوکش و بالاخره به پنجاب و ماورای آن معلومات دقیق تری هم در دست است. بزرگترین منبعی که درین حصه به ما کمک میکند "مهاباراته" یا بزرگترین مجموعه رزمی است که صحنۀ جنگجوئی قبایل و عشایر مختلف و پهلوانان نامی آنها را ترسیم میکند و بنام خود آنها شهرت یافته. مطالعۀ این اثر و تحقیق در اطراف نامهای خاص آن اعم ازینکه اسم محل و یا شخص باشد برای تاریخ باستانی کشور ما اهمیت فوق العاده داردودر اطراف قبایل قدیم ما روشنی معتنابهی می اندازد زیرا در حقیقت سرود وید و اوستا و مهاباراته اوراق یک کتاب کهن اند که صفحات آن به تدریج به زمانه های ما نزدیک شده میرود به این ترتیب بعد از ویدو اوستا "مهابارانه" سومین ماخذ مهمی است که بما کمک های زیاد و مفیدی میرساند.
منابع سانسکریت مخصوصاً "مهابارانه" از عشایری مانند (ملاMalas)، (مالا Malas) یا ( مالاو Malavas) صحبت میکند که قرار نظریه "واله دوپوسن" فرانسوی قرابت زیادی به ( مادا Meddas )، (مادا وا Maddavas) (مادرا Madras) و (مادراکا Madrakas ) دارند و این نام ها هم به اسمای دیگری که بصورت (بهادرا Bhadras ) و (بهالا Bhallas) آمده اند شباهت زیادی بهم میرساند. قرار نظریه مدقق مذکور تمام اسمای فوق با یک عده قبایل وعشایر دیگر اکثراً بصورت مجموع به نام "بهیکه" Bahika یاد شده اندو "بهیکه" در ادبیات سانسکریت بصورت "بهلیکه" Bahlika هم آمده و این نام یکی از نام های قدیم "بلخ" است. بناء علیه مدقق مذکور و پروفیسر "پرزی لوسکی" Przyluski به این نظریه هستند که با احتمالات زیاد بهلیکه های پنجاب و بلخ در حقیقت یک چیز بودند و از بلخ به جنوب هندوکش آمده و از انجا به حوزۀ اندوس و ماورای آن انتشار یافتند.
مهاباراته درین زمینه هنوز هم معلومات دقیق تر میدهد زیرا در انجا تذکار رفته که "بهادرا Bhadra" جدۀ داستانی قبیله "مادرا Madras" عیال "ویوشیت اسوه Vyushitaceva" بود. کلمه "اسوه" که در آخر نام این شاه آمده همان "اسپه" است و واضح نشان میدهد که مشارالیه از احفاد دودمان سلالۀ معروف شاهان اسپۀ بلخ بود.
پس مطالب فوق که بیشتر با متن "مهاباراته" مجموعۀ رزمی قبیله بهاراته تائید شده واضح معلوم میشود که عشایر این قبیله بزر گ ویدی و دیگر قبایلی که صفحات این کتاب به نقل وقایع آنها رنگین است از باختر برامده و به جنوب هندوکش فرود آمده اند و از انجا به هند انتشار یافته اند چنانچه "واله دوپوسن" در پایان مطالب فوق نظریۀ پروفیسر"پرزی لوسکی" را چنین تذکار میدهد: خیلی ها پیشتر از تهاجمات هندوسیت ها و اسکائی ها، حتى خیلی ها پیشتر از لشکر کشی های اسکندر باختری ها از افغانستان پایان شده برای خویش در هند راه باز کرده و اقلا پنجاب را تسخیر نموده بودند.
پا نی نی Panini عالم بزرگ صرف و نحو که در قرن ٤ ق م در حصص شرقی آریانا در مجرای سفلی رود خانه کابل در حوالی قریب اتک می زیست و موجد کلمۀ سانسکریت برای زبان "بهشه" میباشد در صرف و نحو خود قبایل "کشودراکیا Kshudrakas"، "ما لاوا Malavas " را در جملۀ بهیکه یعنی بلخی ها حساب میکند "یودهیا Youdheyas" و "ارجونایانا" Arjunayanaa که با "ما لواها" قرابت نزدیکی داشتند طبعاً بشمار عشایر آنها میروند.
قبیلۀ بهاراته از خود یک شاخۀ بزرگ دیگر داشت که در سرودها بنام "بهارا دواجا" ذکر شده و یکی از پادشاهان آنها موسوم به "دیواداسا Divadasa" یک سلسله جنگ هائی در حوزه ارغنداب نموده که از آن در موقعش صحبت خواهیم کرد. عشیرۀ "بهارا دواجا" مردان جنگی و ریشی های بزرگی میان آورده و تالیف جزوه ششم سرود ریگ وید به آنها نسبت میشود. قبیله بهاراته روی همرفته خیلی قوی و نیرومند بوده و چون ریشی های بزرگی مانند ویسوا میترا Vicvamitra در میان آنها وجود داشت از سایر قبایل آریائی بیشتر بفکر برتری وتفوق وتمرکز قوا و اداره و تسخیر اراضی و فتوحات افتاده بودند چنانچه قبیله ده گانۀ آریائی در جنگ معروف "ده ملک" که در آن "یکتها" پکتویس، پارت،(پختون ها) الیناها (نورستانی ها) و دیگر قبایل کشورما شامل بودند و ازان علیحده بحث خواهم کرد در اثر تبلیغ ریشی آنها "ویسوا میترا" متحد شدند و "جبهۀ بهاراته" را در مقابل "سوداس" شاه دیگر آریائی که در خاک هند بیشتر داخل شده بود تشکیل داد.
قبیله بهاراته با تمام عشایر خورد و بزرگ خود مدتی در دامنه های جنوب هندوکش و سپین غر بود و باش داشته و به تدریج بطرف وادی "سپته سندهو" (پنجاب) پیش رفته اند. از روی دو قضیهٔ مهم که عبارت از دو جنگ معروف آریائی در میان خودشان میباشد و یکی آن در سرحدات شرقی آریانا بنام "جنگ ده ملک" و دیگری در حواشی جنوب غربی آن در حوزه (سراسوانی) یعنی ارغنداب واقع شده و به جنگ های "دیو اداسا" پادشاه معروف است و در هر دوی آن عشایر و ریشیها و زعما وملکان وحتى شاهان بهاراته سهیم بودند بدون شبهه و تردید معلوم میشود که بهاراته ها عموماً از دوراه، از راه وادی کوبها (درۀ کابل) و وادی ارغنداب و درۀ بولان به ماورای "سندهو" انتشار یافتند و چون قبیله نیرومند و مقتدری بودند هند را بنام خود مسمی ساختند و بوزن "آریا ورته" اسم قدیمی که در "آریانا" بدان مانوس بودند آنجا را "بهاراته ورته" یا "بهاراته ورشه" یاد کردند این اسم در هند و ادبیات قدیم هند شهرت زیاد دارد و میتوان آنرا اسم ملی آن دیار خواند کلمه "ورته" و "ورشه" قابل دقت است و از شرح آن هم پاره معلوماتی بما دست میدهد پیشتر گفتیم که "ورته"، "ورشه" تلفظ شده هم این مسئله پوره معلوم نیست که این تغیر تلفظ چه وقت پیش شده شاید آنقدرها زیاد قدامت نداشته باشد و اگر داشته هم بوده وابسته به نقاط مختلف وصورت تلفظ اهالی آنجا بوده باشد. شاید در شمال هندوکش این کلمه "ورته" و در جنوب آن "ورشه" تلفظ میشد و یا در همین جنوب هندوکش در قسمت شرقی "ورته" و در قسمت جنوب غربی "ورشه" تلفظ میگردید چنانچه هنوز هم در انجاها فرق صوت "سخت" و "نرم" مثلاً در (ن) و (خ) موجود است. بهر حال کلمۀ "ورشه" را هنوز میتوان در کلمه "ورشو" پښتو یافت. "ورشو" در پښتو مرتع و چراگاه معنی دارد چراگاه از کلماتی است خیلی ها قدیم ومفهوم آن با او این مراتب زندگانی آریائی ارتباط دارد و زمانی را بیاد میدهد که این قوم هنوز مالدار وزراعت پیشه بود بلکه جنبۀ مالداری آن عمومیت داشت گله های گاو بهترین دارائی آنها و تعداد گاو و دیگر حیوانات معیار ثروتمندی ایشان بشمار میرفت به این صورت "ورشو" یا چرا گاه بنظر آنها بصورت مادی و معنوی اهمیت خاصی داشت. چنانچه در مبحث حیات اجتماعی آریائی خواهم دید که "آغیل" و "چراگاه"» چه رول مهمی در تشکیلات قبیلوی آریائی بازی کرده است. بهر حال هیچ از امکان بعید نیست که در صفحات شمال هندوکش و حوزه ارغنداب که هر دو برای تربیۀ حیوانات خیلى مساعد است "آریا ورته" باراول در مورد "چرا گاه" آریا استعمال شده باشد و با فرق لهجه در جنوب هندوکش و سواحل ارغنداب با همان مفهوم خود "آریاورشه" شده و وقتیکه قبیله "بهاراته" با حیوانات خود به حوزه "سندهو" سرا زیر شدند آنجا را بنام چرا گاه خود "بهارانه ورشه" نامیده باشند.