محرک، مجاهد، فاتح، غازی، شهید
یکی از جنبه های ضعیف تاریخ و تاریخ نویسی که علاج آن هم تا اندازۀ زیاد متعسر است روشنی ها و تاریکی تاریخ است که بعض موارد و بعض قسمت ها را با تمرکز شعاع بصورت خیره کننده روشن میکند و برخی حصص با لکل و یا تا یک حد زیاد در تاریکی میماند . البته مسئولیت ظهور جنبه های ضعیف تاریخ روبهمرفته متوجه مورخین است و این هم در صورتیست که مورخ با داشتن معلومات کافی عمومی با حب و بغض شخصی و ده ها ملحوظات دیگر یکجا را نهایت روشن و جای دیگر را تاریک بگذارد ولی بسیار موارد دیگر هم است که به نبودن معلومات نبودن ، مدارک وعلل دیگر خود بخود تاریکیها باقی میماند که بعض آن با تفحص و تحقیق مزید رفع شدنی است و برخی دیگر آن درمان پذیر نمیباشد در مقاله گذشته این اثر تحت عنوان" ٢ نوامبر ١٨٤١" در قطار چهار نفر سران مجاهد ملی ضمنا از عبدالله خان اچک زائی هم نام بردیم شبهه ای نیست که ما خذ چایی و قلمی ما که تعداد آن هم انگشت شمار میباشد از جمع شدن ملیون در خانه این شخص از سهم او در جنبش ملی رز مذکور از شرکت او در قتل برنس از جنگ های او علیه قوای فرنگی در شیر پور از موفقیتی و که تحت قیادت او در میدان جنگی نصیب قو ای مجاهدین ملی شد و بالاخره از زخمی شدن و شهادت اوازهمه تذکر داده اند معذالک با وصف همه این چیزها باز هم آن طوریکه شاید و باید نام او و اهمیت اقدامات او ، معنی پیشرفت های نظامی او ، مفهوم حقیقی شهادت او بالاتر از همه ارزش و افعی نقش عمل او درین جنبش شناخته نشده حال آنکه اگر او پهلوان منحصر بفرد این نهضت و این معر که و این میدان نباشد یکی از برجستۀ ترین پهلوانان ملی و یکی از علم برداران آزادی افغان و افغانستان است از استعباد خود و بیگانه که نیت ، حرف ، قدم و عمل او باید در دیباچه مجاهدات و موفقیت های مادر جنگ اول افغان و انگلیس ثبت گردد .
عبدالله خان اچکزائی بزرگترین پهلوان جنبش ملی ماه نوامبر ١٨٤١ است برای اینکه در زیر ریش مخبرین فرنگی و شاه شجاع زمینۀ جنبش را با قبول هر گونه مخاطرۀُ جانی در خانه خود تهیه نموده و خود بزبان ، به قول به عمل در هر قدمی به انجام عزم ملی ایستادگی کرد و در حالیکه در پیرامون او جز سه نفری بیش نبود برای آغاز عملیات مبارزه در ماحول خانه برنس حاضر شد و بعد از قتل او از ۲ تا ۱۱ نوامبر (از ۱۷ تا ۲۷ رمضان ۱۲5۷) صفوف پیش قدم غازیان ملی را قیادت میکرد ، بیمی از توب دشمن و از تجهیزات نظامی ایشان نداشت و بحیث یک سرعسکر فداکار ، بحیث یک قوماندان ملى ، بحیث یکنفر مجاهد راه آزادی ملت و وطن پیشا پیش دسته های غازیان در میدان هموار شیرپور به توپ های دشمن حمله می برد تا این که روز نهم جنبش یازدهم نوامبر بیست و هفتم رمضان برادر زاده اش بشهادت رسید و خودش در عین بیشرفت زخمی شد . ولی ننگ ملی را بجا کرد زخمی شدولی درین ۱۱ روز پیکار غلبه وظفر در برق شمشیر او بود ، زخمی شد ولی نقشه هایی را که ۱۱ روز قبل با چند نفر از رفقای مجاهد خود با سرگوشی و خموشی در چهار دیوار اطاقی طرح میکرد با آواز بلند توپ و تفنگ در میدان نبرد عملی کرد . حرف های او تنها حرف نبود ، قدم های عملی هم داشت قدمهایی که در طی آن زخمی شد به بستر افتاد ، جان داد و به درجه رفیعه شهادت رسید ولی مرام آزادی خواهی افغان و افغانستان را بجائی رسانید که ستاره کامیابی آن در افق میدرخشید از حسن اتفاقات همان روزیکه عبدالله خان اچکزائی زخم برداشت سردار محمد اکبر خان پسر دلاور امیر دوست محمد خان که مدتی بود از بخارا برآمده بود وارد کابل شد و باو رود او روح جدیدی در بدن مجاهدین ملی دمید که موفقیت های نهائی را بار آورد.