111

روشنگری و ادبیات معاصر دری

از کتاب: ادبیات دری در نیمه اول سده بیستم ، بخش دوم
28 September 1987

نظر گوناهی بر زمینه های رویش ادبیات نو

از نخستین تجاوز مسلحانه انگلیس ها به افغانستان (۳۹ - ۱۸۳۸میلادی) طرد استعمار وحصول آزادی میهن نیازمند آن بود که شعر به کار نبرد رهایی بخش گرفته شود و بنا بر آن جریان معین شعر حماسی و رزمی در کنار ادبیات در باری به وجود آمده آثاری به نام جنگنامه سرایش و نگارش یافت. بررسی و تحلیل جنگ نامه های نامداران آن دوره نشان میدهد . که ظهور شخصیت های تاریخی در قبای قهرمانان داستانهای حماسی و حکایه پردازی از رویدادهای تاریخی شاعر و شعر را به واقعیت های عينی نزدیکتر کرد و جاذبه واقعیت شاعر رسا لتمند آن روز را به سنن ادبی کلاسیک و به سنت و به سنت اعتناوبی پرستی بی اعتنا و بی علاقه ساخت . این علاقه ساخت . این گفته چنان تفسیر نخواهد داشت که شعراهمه ارزش نماهای ادبی کهن را از مرز ایجاد گری برون ريختند بلکه مراد اشاره به تأثیر هدف ادابیات بر ماهیت آنست يعني مخصوصاً زبان اشعار به خاطر صف فراخ پذیرنده آن به سادگی گرایید وافزار تصویر یعنی استعاره ، تشبیه و صحنه سازیها بیشتر مشخص گردید. در کنار این دیگر گونی چشمگیر و پراهمیت در قلمروادبیات سیمای زندگی نیز با تطوردر گیر بود، بدین تفسیر که پدیدهای فروریزنده نظام مسلط ملاکی درعمق جامعه جوانه میزد، تجارت خارجی افغانستان از آغاز سده نزدهم چنانکه سيد جمال الدین افغانی مشخص کرده بود، با بخارا ، ایران و هند جاری بود. پس از نیمۀ آن سده رشد بیشتر یافت و فراخ تر گردید .

مو هنلال مینویسد: امیر دوست محمد در زمینه بازرگانی طرح های تازه ریخت و بدین صورت داد و ستد را بارور تر ساخت. امیر شیرعلی زیرتأثیر مشوره های سید جمال الدین افغان در دوره دوم امارت (۱۲۸۵-۱۲۹۶هجری ق) مطابق (۱۸۶- ۸/۱۸میلادی) به اصلاحاتی دست زد ، بدين تفصيل :                                                                       ۱- در بخش بازرگانی : به گواهی پژوهشگران زمانش چون فیشروسید افغانی، امیر شیر علی بسوی سازماندهی امور تجارت گامهای استوارترو فراختر نهاد. با وصف آنکه در زمان فرمانروایی او بدانگونه که سید جمال الدین افغانی یاد آور میشود همواره قافله ها را صدای تیر گردنه گيران بيمناک میداشت و راههای تجارتی را ایمن بود. 

۲- تنظيم قوة اجرائيه : امير دوست محمد کمترمایل بود تا دراموراداره کشور به کسی صلاحیت داده شود در زمان او به کسی لقب وزیر داده نشده است. با وصف آن در دوره اول امارت او میرزا عبدالسميع و در دوره دوم عبد الرزاق وزیر او شناخته میشدند . سپه سالاری هم به عهده امیر بود و درغیاب او پسرانش صلاحیت سالاری سپاه را داشتند. در دوره اول پادشاهی امیر دوست محمد میرزا سید حسن مستوفی ورئیس دیوان امیر شناخته می شد. در دوره دوم امارت که میرزا عبدالرزاق مستوفی الممالک شناخته شد. كار دیوان استیفا به میرزا محمد حسین پسر میرزا عبدالسمیع گذاشته شده بود و دیگر مامورین عالی رتبه در دوره دوم پادشاهی او اینها اند : میرزا محمد حسن دبیر که شخص شاعر و فاضل بود دفتر پادشاهی را اداره میکرد شاغاسی شیر دل بارکزایی کارهای داخلی درباروامور داخله را به کف داشت غلام محمد مختارپوپازایی در امور عسکری وغيره بحيث مشاورشاه شناخته می شد، قاضی عبدالرحمن خانعلوم بارکزایی قاضی القضات بود وادارة امورجد ليه را در کف داشت.میر حاجی بن میرواعظ مرحوم نیز قدرت کافی را مالک بود؛ اما امیر به او اعتماد نداشت، وسید جمال الدین افغانی که مربی شهزاده محمد اعظم و در در بار منسلک و در سفر هرات همراه امیر بود. فرامرز جرنیل در لشکر عنوان داشت .امیر شیرعلی با پایه گذاری هیأت وزرا به اسلوب عصری قوه اجرائية دولت خود را استواری بخشید. بدین تفصیل که مطابق روایت شمس النهار روز دوشنبه ۲۵رمضان ۱۲۹۰ شش تن را به کار وزارت گماشت چنانکه در شمس النهار میخوانیم: "سیادت پناه سید نور محمدشاه صاحب که ازعرصه دراز سرگرم خدمات شایسته دولتی بوده در انجام امور مامورۀ خود حتی الوسع دريغ نفرموده و نیز شخص نجيب الطرفين از اعاظم الطرفين از اعاظم سادات پیشین متعلقۀ کندهار وملازم قدیم این سلطنت ودردیانت و لیاقت ممتاز بود به عهده رفيعۀ جليله (صدراعظم) و(مختارا لملک ) دولت افغانستان مقرر نموده، به خلعت فاخرسرا فراز نمودند که ترجمه القاب او شان درآن زبان صلابت بنیان افغانی (لوی تول مختار) است ، شمس النهار به دوام آن مينويسد : ميرزا حبیب الله وردک به سمت مستوفی الممالک گماشته شد . جایگاه کارش را دفتر خانه خاصه شریفه می گفتند و تمام کارهای وابسته به مالیه و معاش در کف ادارۀ او بوده مستوفی الممالک آن روز گار همه وظایفی را که وزرای مالیه و داخله امروزی بدوش دارند انجام میداد.                                                                                                     سوم - ارسلا خان جبار خیل غلجایی را (وزیر دول خارجه) مقرر نمودند.      چهارم - عصمت الله غلجایی (وزیر کوهستانات ) یا (حشمت الملک) مقرر شد. 

پنجم - میرزا محمد حسن را دبیرالملک مقرر کردند. وی از ترکان شاملو برادرمحمد ابراهیم حیرت بود که پس ازاو سمت دبیرالملک به محمد نین واصل تفويض شد .

ششم - احمد علی چغتایی به سمت معیرالدوله مقرر شده امور تمام خزاین دولتی و گمرکات که (چبوتره) نامیده می شد، در کف اختيار معير الدوله بود.

هفتم - حسین علی راسپه سالار مقرر کردند. 

۳- تنظیم امور نظامی بخش دیگر نقشۀ اصلاحات امیر شیر علی بوده يعقوب علی خافی می نویسد :و "خلص كلام سلطنت دوم باره سر کارامیر شیرعلی دوازده سال کامل شد ... و در مدت سلطنت خود اول قانون نظام را بر پا نمودند و جميع افواج افغانستان را افواج نظامی کردند. از نظام لشکر بزرگی بهم رسانیدند و قانون نظام داری را به کمال رساندند و دولت افغانستان را به دول های (دول ) خارجه گویا همسر قراردادند. با وجود یکه قبل ازین در زمان امیر کبیر هم کمترنظامداری در افغانستان جاری بود ، لاكن اندک و ديگر سپاه همه متفرقه وپراگنده بودند. در وقت خدمت بس اشکال داشت تا جمع میشدند و موجود کردن مشقت بوده بل که کمتر که کمتر موجود میشد . درین وقت جميع افواج افغانستان انتظار یک حكم میباشند و فوراحاضر خدمت استند. هر گاه امر بخدمت شوند از توپخانه و پلتن و رساله مکمل اسباب ، امروزو وفردا نمی گویند..." نخستین قطعه نظامی منظم به یاری نایب عبدالصمد هندی در نخستین دوره پادشاهی امیر دوست محمد تشکیل شد که در جنگ با شاه شجاع که در کندهاراتفاق افتاد شرکت ورزید. (۱۲۵۰هـ ق ۱۸۳۵ میلادی) . مگر بصورت اساسی در دوره دوم پادشاهی امیرموصوف توسط مستر کمبل انگلیسی که درجنگ کندهار اسیر شده ، اسلام آورده بود و بنام شیر محمد خان درعسکر افغانی به تعلیم سپاهیان می پرداخت وبه یاری جنرال ارلان امریکایی که از خدمت رنجیت سنگ به ملازمت امیر آمده بود و به همدستی همان نايب عبدالصمد هندی اساس عسکر منظم گذاشته شد. و درسال ۱۲۵۹که امیر پسران خود را به حكومات ولایات مقرر نمود، سازمان جدید سپاه بدین صورت بوجود آمد:

۱- به نام وزیر محمد اکبر دو فوج پیاده هشتصدی

۲- به نام سردار شير على يك فوج   " "

۳- به نام سردارمحمد امین یک فوج  " "

۴- به نام محمد شريف يک  فوج       " "

این پنج فوج با پنج كندک از جا گیرهای شهزادگان معاش می بردند؛ چنانکه از تاج التواريخ وقاموس الاعلام وتاريخ افغانستان اثر هملتن برمی آید به شماره پنج فوج بعداً افزایش صورت گرفته است؛ اما امیر شیرعلی گاهی که از جنگ داخلی فراغت رافت امور نظامی را به شیوه جدید مرتب نمود و تقريباً شصت هزار فوج مکمل از قسم توپخانه پیاده و رساله (سواره) با اسلحه جدید همان زمان در شهر کابل آماده ساخت. منشی بلاقی داس نیز در شمار دیگر تاریخ نویسان در بارۀ شمارۀ سپاهیان امیر شیرعلی اطلاعاتی بدست میدهد. بربنای احصائیه های موجود در کتب تاریخ ، عسکر منظم امیر شیرعلی يكصد هزار نفر و تنها پیاده ۸۶ پلتن هشتصدی بود. فوج های مقیم کابل عبارت بودند از: پلتن کابلی و سه فوج مسمی به پلتن د یو از جوانان تناور که با تفنگ هایی به نام شیر کش مسلح بودند و فوج پلتن اردل که از قبایل گوناگون تشکیل شده بود. رساله های کابل نیز نامهای خاص داشت. مانند نقره پوش، زردپوش اردل، ولیعهدی شاهرخی وغیره . درعهد امير شير على فرمانداری سپاه را به ۹درجه مختلف تقسیم کردند.



۱- سپهسالار

۲- نایب سالار

۳- جرنيل

۴- برگد

۵- کرنیل

۶- کمیدان

۷- کپتان

۸- سوبه دار

۹- حواله دار 

۴- صنایع جنگ ابزار سازی به و ازات سازمان یا بی امور سپاه و افزایش سپاهیان رشد می یافت. دستگاه های كوچک توپ ریزی تفنگ سازی کرچ سازی ، گلوله ریزی ، پتاقی سازی نجاری، سراجی، و دیگر بنام "مستری خانه " در بالا حصار کابل ساخته شد. بخشهای دیگر کار توپ ریزی در باغ علی مردان ، تنگی سیدان چهار آسیاب ، سر آسیا واقع ده افغانان نیز صورت میگرفت . دستگاه سراجی تحت رهنمایی استاد گل محمد ، کمر بندوزین و لجام و دیگر نیازمندی های سپاه را تهیه مینمود استادانی مانند نشی محمد کریم خان کاکری و پاینده خان و پسرش محمد علی خان در کار دیزاین و ساختن ماشین های مستری خانه سهم بزرگی داشتند ، ماشین خانه تفنگ سازی زیر راهنمایی استاد پاینده خان و پسرانش محمد علی و موسی و چند تن دیگر کار می کرد . هر دو دستگاه پتاقی سازی در آخرها زیر رهنمایی صوفی عبداللطيف وصوفي نقشى کار میکرد. کار دستگاه گلوله ریزی را استاد ابراهیم اداره و راهنمایی میکرد.

دستگاه نجاری بالا حصار زیر نظر استاد احمد، قنداق ، تفنگ و پارچه های چوبی اسلحه می ساخت ، دستگاه کرج سازی را فقیر حسین خان دیده بانی مینمود وگذشته از اینها دستگاه دوخت البسه سپاه و سراجی نیز در بالا حصار وجود داشت.در هرات کارخانه سلاح سازی بصورت بسیار ابتدایی در زمان سلطان احمد برادر زاده امیر دوست محمد بنا شده بود. درعهد امیر شیر علی سپهسالار حسین علی بر روی خرابه های آن ماشین خانه توپ و تفنگ و کرج و برچه سازی بنا کرد. از همین کارخانه سه كندک سپاهی هراتی را با توپهایی سه بست مسلح ساخت. در کندهار محمدامین برادر امیر شیر علی به فرمان امیر کارخانه تفنگ و کرچ و برچه سازی ساخت و از فراورده آن یکدسته سوار و چندين كندک پياده را تجهیز نمود. نزديک ششصد توپ گوناگون بعد از جنگ ۱۲۶۹هجری قمری به هندوستان برده شد که تا امروز در جاهای مختلف تاریخی نگهداری میشود .        

۵- در زمینه های فرهنگی در عهد امیر شیر علی نخستین جریده به نام شمس النهار در مطبعۀ شمس النهار در سال ۱۲۹۰ هـ ق (۱۸۷۳ع ) به چاپ رسید که مهتمم جریده و در عين حال مهتمم مطبعه شمس النهار ميرزا عبدالعلی بود این جریده در شش صفحه هفته وار یا در هر پانزده روز تا سال ۱۸۷۸ عیسوی مقارن حملات انگلیس ها به افغانستان انتشار می یافت . در این دوره به چاپ کتب نیز توجه گماشته شد و نظام نامه های زمان امیرشیرعلی در دو مطبعه مصطفا وى و شمس النهار به چاپ میرسید که در کار ترجمه  تدوین و تألیف آنها قاضی عبدالقادر رایل ملتری سکرتر پشاوری که منشی نظامی امير شير على بود و مقاله هایی در شمس النهار نیز چاپ میکرد. و قاضی عبدالرحمن خانعلوم بیشتر حصه داشتند . امیر شیر علی اساس مکتب عصری را در افغانستان گذاشت و در زمان او مکتب حربيه درشیر پورو مکتب ملکی و خوانین در بالا حصار افتتاح شد . در مکتب ملکی بالاحصار حقوق واداره سیاست و علوم ادبی تدریس می شد. اداره هر دومكتب را قاضی عبدالقا در پشاوری منشی نظامی امیر به عهده داشت . اصلاحات زمان امیر شیرعلی در قصاید یکه درحواشی در بار سروده میشد نیز انعکاس یافت. چنانکه در بارۀ جشن ولیعهدی سردار عبدالله پسر امیر شیرعلی که درسال ۱۲۹۰هجری قمری در تپه مرنجان برگزار گردید میرزا عبدالرشید "رشید " ، محمد نبی و اصل ، میرزا محمد جان خان و غلام محمد طرزی قصایدی سرودند و از نظر امیر گزارش دادند که در آن تصاویر روشن اصلاحات امیرشیر علی کشیده شده است . میرزا محمدجان پسر میرزا سعید احمد که به دود مان احمد جام ژنده پیل تعلق داشت و در کابل تولد یافته بود در عهدامیر شیر علی و پس ازآن در زمان امیرعبدالرحمان مشاغل مهم درباری داشت و در امور شمار گیری و دفتر داری از شخصیتهای بزرگ زمانش بود . او در سال ۱۳۱۸ شمسی در ۱۷سالگی در کابل وفات یافت و متصل مزار عاشقان و عارفان زیر گنبد صوفی شیر محمد بخاک سپرده شده.

میرزا محمد جان که گاه گاه شعرهم می سرود در قصیده ولیعهدی در

بارۀ امیر شیر علی میگوید :                                                         آنکه کرده به وطن مستری خانه تأسیس

                                            آنکه فرمود در آن جمع همه پیشه وران

آنکه شد ساخته در دورۀ او توپ و تفنگ

                                            با گلوله و پتاقی به وطن بی پایان


آنکه در عهد خوشش فوجي لايق داريم

                                           آنکه از کرتی و پتلون و کمربند و کریچ

جمله با رعب ، صلح همه چون شیرژیان

                                           هم زبوت و کله دادست سپه را سامان

آنکه از جوشن وازخود وتفنگ و برچه

                                           افسر وعسکر خود کرده چوانجم رخشان


و درین قصیده هفت وزیرنیز با لقب ها یشان ، يک يک نام گرفته میشوند و در پایان شاعربه ولیعهد اندرز میدهد که در نوبت پادشاهی خود دست به مال رعیت دراز نکند، فنون پیکار بیاموزد، جنگاور باشد کار به مشوره کند ، سخن چین را بارندهد و به زندان ببیند که مبادا بی گناهی درآن افتاده باشد.

چون رسد دوره توهان مکن ازعدل عدول 

                                               بنگر با همه با دیده لطف و احسان

نکنی پیشه خود ظلم و ستم راز نهار

                                                نکشی تا بدو عالم زجزايش خسران

فكر عياشي و تن پروری انداز ز سر

                                              مگزین شیوه راحت طلبی را چندان

پیرو مذهب و دین باش و شریعت پرور

                                            تا معین تو بود صاحب دین در دوجهان


روش حرب بیاموز و مجاهد می باش

                                         از سرت دور مکن شوق غذا را یک آن

مشوره کن به همه کار به ارباب صلاح

                                         حل هر مشکل خود کن به تدبیر آسان

غصب و ضبط هستی و املاک رعايا نكنی                                                                               

                                          رومده فاسق و نمام بخود ز آنکه ترا                                                میکند با همه بد بین به دروغ و بهتان

                                          که بلا شبهه بود حاصل این سود زیان

بی گناهی نشود تا که در آن زمره اسیر

                                           باش پیوسته خبردار زاهل زندان                                          

اصلاحات امیر شیرعلی را جنگ دوم افغان انگلیس (۷۹-۱۸۷۸) میلادی برهم زد و زمانیکه امیر عبدا لرحمان بر تخت کابل نشست 

(۱۸۸۰ میلادی۱۲۹۷ ق) باز در زمینه های اقتصادی و فرهنگی اندک كارهایی بسود رویش مناسبات سرمایه داری انجام یافت . چنانکه از کتاب (افغانستان) نوشتۀ هملتون بر می آید اميرعبدالرحمان نيز به تقويه تجارت توجه کرد . از محصول گمرکی اموالیکه بازرگان افغانی از روسیه می آورد کاست وخود امیر نیات خویش را دربارۀ بالندگی بازرگانی چنین بیان می کند : ".... بسیار سعی میکنم که حالت تجارت را بیشتر ترقی دهم زیرا که خوب میدانم رشته تجارت مأخذ بزرگی برای تحول مملکت می باشد. در زمان سابق اقسام مال التجاره خیلی به افغانستان وارد می شد. و مازاد آن به خارج صادر میشد. حالا بیشتر آن مال التجاره در خود کابل ساخته می شود و آن پول در خود مملکت زیرورو میشود. مثلا از جمله اشیایی که از خارج می آوردند مقدار زیادی نمک بود لهذا مر نمودم که دیگر نمک از خارج نياورندو مردم باید نمک از معادن تازه خود که مردم افغانستان كار مينمايند ابتیاع نمایند . مقدار زیادی از پوست های بره و یا قوت و لاجورد اقسام ، میوه جات و پشم و چوب برای عمارات وتر پاک وسا يردواها از مملکت خارج میشود. وباین وسيله پول درعوض داخل مملکت میشود. خلاصه بعد از توجه به امورات نظامی بیشتر اوقات يوميه خو در اصرف این امورات تجارتی مینمایم .  وامیر عقیده مند بود که سر گرمی تجارتی از آشوبها و شورشها نیز جلوگیری میکنند . در همان زمان کشور ما با هند برتانوی، ایران و روسیه روابط بازرگانی داشت برای حفظ امنیت راه ها، علاوه بر قوای امنیتی مردمان محل نیز مسؤولیتی داشتند هر گاه در محلی کشتار یا دزدی اتفاق می افتاد، باشندگان آن تا ده میل جواب ده بودند و از بیست تا پنجاهزار ر و پیه جریمه به خزانه دولت می پرداختند برای آسانی کار تجار، بازارهای جدید و کاروان سراهای متعدد در تمام کشور آباد شده را حدوزن در تمام کشور سیر تعیین شد که اجزای آن چارک ، پاو ، خورد و مثقال بود. در صورت تخلف و کاربرد اوزان دیگر صد روپیه جریمه معین شده بود. پست از روی نمونه هند برتانوی تنظیم گردید . بقول امیر پست از هند در ٣٦ ساعت بکابل می رسید . در زمان امیر عبدالرحمان هر شهر گمر کی داشت که از اموال در ۵/۲ در صد محصول می گرفت . مثلاً هر گاه مال تجارت از هرات به کندهار برده میشد در سبزوار، فراه، گرشک و در خود کندهار از آن محصول گرفته می شد که بر علاوه خرج راه بهای متاع را بسیار بالا می برد . در سال ۱۸۹۷ مقرره یی وضع شد که بر اساس آن از مبادله اموال در داخل محصول گمر کی گرفته نمی شد.

در دورۀ امیر عبدالرحمان به صنایع نیز توجه شد. امیر از فرمانفرمای هند بریتانری خواست تا کارشناسی برای بنا گزاری کار خانه سلاح سازی به او بفرستد. همان بود که ژروم فرانسوی به افغانستان آمد. ماشین آلات و مصارف چنان کار خانه یی را سنجید و با مقداری پول برای خریداری و استخدام کارگران ماهر به هند بر گشت . ماشین آلات رسید مگر از ژ روم خبری نرسید. گفته میشود که انگلیس ها روا نداشتند که او این کار را دنبال کنده با تقاضای امیر انجنیر پاین انگلیسی از جانب هندبر تا نوی آمد و در سال ۱۸۸۹ کار ماشین خانه را به پایان رساند . و ماشین خانه شعبه های ضرب سکه ، کار توس سازی، تفنگ سازی توپ ریزی، بوت دوزی، زرگری، مسگری ، نجاری و غیره داشت ، بزودی در

مزار شریف و میمنه نیز دستگاهای سلاح سازی و بوت دوزی بنا شد . با تأسيس "ماشین خانه" کارگران فابریکه که در مستری خانه زمان امیر شیر علی چندین تن بیش نبودند در سیمای صف فشرده زحمتکش ترین صنف اجتماعی ظهور کردند. شمار کارگران فابریکه در زمان امیر عبدالرحمان در سراسر کشور از یک تا یک و نیم هزار نفر گفته شد و استاد غبار شمار آنرا چهار هزار دانسته است. گارگران در وضع طاقت فرسا کار میکرد ند وقت کار از طلوع تا غروب آفتاب بود. بقول جویت مردی که در آغاز قرن بیستم ساختمان درگاه برق آبی را نظارت می کرد، هرگاه کارگری از زندگی مرگبار ماشین خانه فرار میکرد او را دوباره می آوردند کنده وز نجیر میکردند تا دیگران اندیشه فرار را در سر راه ندهند مزد اکثر کارگران تنها برای بخور نمیر کفایت میکرد. مارتین می نویسد که اکثر کارگران همان دست مزدهژده سال قبل را اخذ مینماید در حالیکه بهای نان خشک  اين خوراک اساسی کارگر چهار چند شده است 

برای تنظیم امور اداره و قضا نیز نظام نامه ها و دستور العمل هایی تنظیم شد بدین صورت در پایان قرن نزدهم دولت مطلقه مرکزی در افغانستان بوجود آمد و امیر عبدالرحمان با اختيار لقب رضياً الملة والدين نشان داد که قدرت مذهبی و اداری هر دو در کف اوست . و این خود گویا اعلام تشکیل حکومت مطلقه مرکزی افغانستان بود و از سوی دیگر بنابر تحلیلی که از اوضاع اقتصادی و اجتماعی افغانستان در قرن ۱۹ نمودیم در پایان های سده مذکور مناسبات سرمایه داری در بطن جامعۀ افغانی رو به تکوین میرفت. در چنین اوضاع یکه موازی با سیر انکشاف اقتصادی در سطح سیاسی واید پولوژيک و در زمینه مسایل اجتماعی و فرهنگی نیز تحرکی همه جانبه به ظهور می پیوست ، در آغاز قرن بیستم فرهنگ افغانی به مرحله جدیدی ارتقا یافت و در ادبیات نیز تمایلات جدیدی ظاهر گردید که آن مرحله را فرهنگ روشنگری و آن ادبیات را با آن تمایلات ادبیات روشنگری نامیده اند .

در دوام سده ۱۹ که ادبیات رزمی آتش پیکار مردم را با استعمار شعله ور ترمی گردانید، شعرایی در حواشی در بارها زندگی میکردند که از بند ارزش های شعر سده های میانه رهایی نیافته همچنان دامن مدیحه سرایی و بیان عشق های تقلیدی یا همان استعاره و تشبیه تقلیدی را رها نکرده بودند. چنین شعر ارا که کار آزموده تر و با استعدادتر از حماسه سرایان مرد می بودند امیر عبدالرحمان جمع کرد ؛ مثلاً گوهری (متولد در ١٣٠٤ هـ ق) را از بلخ با اهل خانواده اش بکابل خواست و عشرت کندهاری (متوفی در سال ۱۳۳۴ هـ ق) را به جبر در کابل نگاهداشت تا آنجا که شاعر به یاد زن و فرزند رنج گرانی کشیده اشعار سوزناکی سرود. دیگر از معروفتر بن شعرای در بار او میرزا احمد (متولد در ۱۱۹۵ و متوفی در ۱۲۸۰) که مدتی مستوفی امیر دوست محمد بود و میرزا محمد نبی دبیر متخلص به واصل (متولد ۱۱۴۴ و متوفی در ۱۲۰۹) که منشی در بار امیر شیر علی و بعد معاون سفیر افغانی در روسیه و خطیب و دبیر الملک در بار امیر عبدالرحمان بود و میرزامحمد محسن دبیر کابلی متخلص به محسن (متولد در ۱۲۸۲ و متوفی در ۱۳۲۷) که دبیرامیر دوست محمد و دبیر و منشی امیر شیر علی و سفیر افغانستان در روسیه بود و حیرت کابلی (متولد در ۱۲۵۰ و متوفی در ۱۳۳۸ ) و میرزا محمدا سماعیل مایل که در مهد امير حبيب الله سر رشته دار مالیاتی مزار شریف مقرر شد و در سال ۱۳۳۱ هـ ق همانجا وفات یافت بود و همچنان از غمگین ، مشتری ، بزم ، عاصی و میرزا محمد حسین ثاقب نیز میتوان نام برد.

به گفته مایا کوفسکی برای آنکه شاعر مفهوم سفارش اجتماعی را به درستی دریابد باید در مرکز وقایع و رویدادها باشد باید فرضیه اقتصادی را بداند و زندگی واقعی را بشناسد و در دید علمی تاریخ نفوذ کند اینها برای شاعر در قسمت اساسی کارش مهمتر از کتابهای حقیر قرون وسطایی اساتید خیال پرست است که به افکار کهنه رنگ ابدیت می بخشد. دور امير عبد الرحمان دو را ستبداد سیاه خانه برانداز بود . شعرای دربار با وصف آنکه دور از مرکز کشتارهای جنگ های اول و دوم افغان و انگلیس می زیستند و دور از آتش ها، گرسنگی و فقر اکثریت مردم با وصف آنکه نه زندگی واقعی را طور شایسته می شناختند و نه نیاز مندی آن را حس میکردند که در دید علمی تاریخ نفوذ کنند، مگر جبر اوضاع ناگزیر دست شانرا بسوی واقعگرایی می کشاند و توجه شان را گاهگاهی به سوی گره های اساسی زندگی اجتماعی میکشد.

بهمان سبب بود که میرسیف الدین عزیزی در رنصايح الصبیان که ارمغان گونه برای شاهزادگان سروده بود نتوانست پرده از روی بیداد و ستم خانمان سوز امیر بر ندارد و دور او را دور چور و تاراج و جور و ظلم بی حد و مردم فریبی نداند ؛ مثلاً به این بیتها توجه کنید :

ای دریغا اندرین بهر اخیر                      بیوفا گشته همه برنا و پیر 

حب مال و جاه در دلها شده                جمله گی از راه حق گمراه شد. (!)

حاكمانش رشوه دایم میخورند               عالمانش جمله بیره میروند 

مر كلام الله را پوشیده اند                   کار حق را در ریا میدیده اند 

عدل نبود هیچ اندر شان ما                 ای دریغا از سرو سامان ما 

حاكمان حجاج وقت از ظلم خویش       یا چو گرگی در میان گله میش

مر شد ان وقت از شر عند دور          جمله با مال و متاع خود غرور باردای طیلسان و ذكر هو                 لقمه های پرحرام اندر گلو ... 

همچنان عباس شاعر همان دوره در رساله بدون عنوانیکه برای شاه سروده او را در کار زندگی و کشور داری پند و اندرز داده است و بدون در نظر گرفتن آنکه امیر با انگلیس پیمان دوستی بسته بود فصلی را به ترغیب غزا و جهاد با کافران تخصیص داده و در فصلی دیگر در بارۀ پادشاهان غافل و بی خبر سخن گفته است .