موافقه نامه ۱۸۷۳ و بیطرفی عملی افغانستان
در نتیجۀ نامه سابق الذکر و اعتراف رسمی پرنس گورچاکوف، مذاکراتیکه از سال ۱۸۶۹م دوام داشت به نتیجه ئی رسیده که به موافقه نامه ۱۸۷۳ معروف است، این موافقه نامه اساساً دارای دو نتیجه بود: اول اینکه :تعیین سرحدات شمالی افغانستان از طرف دو نیروی بزرگ اروپائی با وجودیکه غیر معین بوده ،به نفع کعور خاتمه یافت.
دوم:انگلستان موفق گردید ،تا رسماً از روسیه توافق مثبتی را بدست آورد، که کلیۀ سر زمین افغانستان خارج از منطقۀ نفوذ روسیه بوده باشد .(ترجمه عین موافقه نامه را در آخر این فصل بخوانید). اما در باره مقصد دیگری که شناختن یک منطقۀ بی طرف میانه باشد درینجا اشتباه و التباسی موجود است که مولف کتاب "روسیه در آسیا" الکسس کروسی Alexis Krausse آنرا بالفاظ ذیل توضیح میدهد: "پیشرفت روسیه در آسیای میانه در انگلستان و هند نا راحتی را تولید نمود، اگر چه از محال پیتر سبرگ بارها اعتراف شد که زارِ روس خواهش انضمام آن مناطق را به کشور امپراطوری ندارد" ولی چون عملاً تاشکند و سمرقند را اشغال کردند، درسرتا سر هند تشویش و اضطرابی افتاد، و متنفسی نبود که در بارۀ این پیروزیهای جدید روسیه سخنی نگوید، و حتی برخی تصور میکردند ،که در آینده هندوستان تحت تسلط روسیه خواهد بود. این افواه و اضطراب عمومی حکومت هند را نیز زیر اثر گرفت و یاداشتی به حکومت بریتانیه فرستاده شد، که بموجب آن لارد کلیریندون با پرنس گورچاکوف مذاکراتی کرده و درباره لشکر کشی های آینده روسیه مفاهمات نهائی بعمل آورد و بالاخر لارد کلیریندون تجویزی را درین مورد پیشنهاد کرد ،که شاید نامعقولتر و بیهوده تر از آن تا کنون از طرف هیچ وزیر خارجه بعمل نیامده باشد .چون وی راجع بامکان تعیین افغانستان بحیث یک منطقۀ بی طرف اظهار امید نمود، گورچاکوف قدمی پیشتر نهاده و گفت: زار روس افغانستان را بکلی خارج از مناطق نفوذ روسیه میداند."
به هر صورت طوریکه تاریخ سیاست خارجی بریتانیه طبع کمبرج (ف۳ ۷۵) گوید: "وجود یک منطقۀ بی طرف اساساً قبول شده و سرحدات افغانستان نیز تحدید گردید." و این مسئله بر رأی عامۀ مردم انگلیس نیز منعکس گشت، چنانچه در فروری ۱۸۷۳ در پارلمان از کابینه پرسشی بعمل آمد که آیا بدولت روسیه گفته شده تا خط نهائی مناطق نفوذ خود را در ماورای منطقه بیطرف تعیین نموده و از آن تجاوزی را ننمایند.1 اما با وجود این تصریحات چندی بعد سر ایلی این را که دولت روسیه همواره نظریۀ وجود یک منطقه بی طرف را بین بریتانیه و روسیه نقض نموده2 بخوبی در خاطر عامه مردم بریتانیه جای داد. ولی خود دولت روسیه در سنه ۱۸۷۵م اعتراف که نمود، که درمذاکرات ۱۸۶۹/۱۸۷۳ چون سرحدات افغانستان تعیین گردیده، بنا بران طبعاً یک منطقۀ بی طرف در افغانستان بوجود آمده است.
علاوه برین روسیه در یادداشت ۵ اپریل ۱۸۷۵ حینی که عملیات خود را در خیوا شرح میدهد، واضحاً وجود یک منطقۀ طرف را بی اعطراف مینماید و گوید: "اقدامات ما در خیوا ازینرو جایز است که خانی مذکور کاملاً در داخل منطقۀ نفوذ و عملیات ماست، زیرا قبلاً دولت انگلیس و روسیه یک "منطقه بی طرف میانه ای " را بین متصرفات خویش شناخته اند."3 به هر صورت: وجود یک منطقۀ بی طرف میانه بین دو نیروی بزرگ انگلیس و روسیه تا دم اخیر لطفاً و معناً مورد تردد و اشتباه بوده، بیانات و اعمال رجال دولت روسیه دران باره نقیض بوده است. مثلاً پرنس گورچاکوف در نامۀ ۱۵ فروری ۱۸۷۶ خویش می نویسد:
" بحكم بادار بزرگ خود به اطلاع جلالت مآبی (وزیر خارجه بریتانیه) میرسانم که دولت روسیه با مسئله تعویین سرحدات افغانستان موافقه کامل دارد، زیرا این کشور بکلی از منطقه عملیات ما بیرون است. حکومتین باید مذاکرات طرفین را راجع به یک منطقه بی طرف ختم شده پندارند، زیرا مسئله مذکور اکنون" غیر عملی" impractical شناخته شده است. و باید طرفین تمنیات مشترکی را در حفظ منافع و ضروریات یکدیگر داشته و از وقوع هر گونه اصطلاک و تصادم در کشورهای آسیائی که بین متصرفات دولتین افتاده اند جلوگیری بعمل آورند."4
با این ابلاغیه روسیه، لشکرهای تزاری بصورت فوری خوقند را نیز در تحت تسلط خویش آورده و گلیم خانی آنجا را بر چیدند. و اینک در آسیا تنها افغانستان باقی ماند، که عملاً امپراطوریهای زار و ویکتوریا را از یکدیگر انفصال میداد. (۳۶ کتاب اصل)