هرثمه بن اعین
ورشید خراسان، مر هرثمه بن اعین را داد، و او بخراسان آمد، اندر سنه احدی و تسعین و مائه. و رافع بن اللیث بن نصر بن سیار بسمرقند عاصی شده بود، و هرثمه بدو مشغول شد چندگاه. پس هرثمه اورا امان نوشت، و بنزدیک رافع فرستاد. رافع بدان التفات نکرد. و چون رشید این خبر بشنید گفت: «هرکه زینهار نامه رد کند خوار گردد» و هرثمه بن (اعین) طاهر بن الحسین را بنزدیک خویش خواند، و خراسان از حشم خالی شد. و حمزه بیرون آمد، وکشتن و غارت کردن گرفت، و کار داران از هرات و سیستان سوی وی همی آمدند.
عبدالرحمن نشابوری به زرنج بیرون (آمد) و بیست هزار مرد غازی نوشته با عبدالرحمن گرد آمدند، اندر سنه اربع و تسعین و مائه، قصد حمزه کردند. با حمزه شش هزار مرد بود، و بیشتر از مردمان حمزه کشته شدند، وحمزه را بکشتند، بهرات بشد، و غازیان بر اثر او بشدند، آخر اورا بکشتندف اندر شهور ثلث عشر و مائتین و ابو اسحق قاضی بجای او بستاد، و هرثمه سمرقند را حصار کرد، بر رافع بن اللیث، و بسیار حرب کرد تا سمرقند راب بکشاد، و رافع را بکشت، و ماوراء النهر به یحیی بن معاذ دادند، اندر سنه (151) خمس و تسعین ومائه، و از پس آن معزول کردندش، و باینجور را داد، اندر شعبان سنه تسع و تسعین و مائه. و هارون چون خبر رافع و هرثمه بشنید تنگدل گشت، و از بغداد برفت و قصد سمرقند کرد. چون بطوس رسید بمرد، اندر سنه ثلث و تسعین و مائه.