باشندگان آریانا
"استرابو" و دیگر نویسندگان کلاسیک یونانی و لاتین مثل بطلیموس و "پلینی Plyni" تنها به تعیین سرحدات خارجی آریانا اکتفا نکرده اند بلکه علاوه بر تعداد ولایات، از باشندگان و اقوام مسکونه آن نیز حکایت میکنند. قرار نگارشات استرابو، اقوام مسکونه آریانا قرار ذیل اند :
1- پاروپامیزادی
2- اری ئی Arii
3- درانجی
4- اراکوتی
5- جدروزی یا گدروزی
پلینی خصوصی تر از اقوام ذیل صحبت میکند:
1- اری ئی Arii
2- دوری سی Dorisci
3- درانجی
4- اورجتئی Evergetae
5- زرانجی
6- جدروزی
7- متوری سی Methorici
8 اوگوتوری Augutturi
9- یوربی Urbi
10- اهالی داری تیس Daritis
11- پازیر Pasires
12- ایکتیوفاجی Ichthyohagi
پوشیده نماند که همه اقوام مسکونه "آریانا" عبارت از همین هائی نمیباشند که اسم گرفته شد. اقوام دیگری هم است که بطلیموس از آنها تذکار داده است. اول تا جائیکه امکان پذیر است معلومات مختصری در اطراف بعضی اقوام فوق الذكر داده و بعد حتى المقدور به ذکر برخی اقوام دیگر "آریانا" می پردازیم. نا گفته نماند که با ذکر هر قوم مربوط به حوزهٔ ولایات مسکونه آنها اسمای شهرهای آنجا قرار تذكار مؤرخین یونان و لاتین، مخصوصاً جغرافیه نگار معروف کلاسیک، بطلیموس، بصورت فهرست داده میشود و چون شهر نمونهٔ عمران و میزان آبادی یک مملکت است، در آخر این مبحث تحت عنوان "شهرهای آریانا" از هر ولایت یکی دو شهر را انتخاب نموده و کمی تفصیل میدهیم تا با چند تمثال برجسته قدامت عمرانی این کشور کهن معلوم شود:
اری ئی Arii:
از این قوم بار اول "هرودوتس" نام برده و سپس "استرابو" ، "پلینی" و "آرین" به نوبه خود از آن تذکار داده اند. این کلمه از روی تلفظ آهنگ به کلمهٔ "اری"، "هری"، "هری یو" و "آریا" یعنی نام هائی شباهت دارد که در مورد اهالی و خاک و علاقه هری رود (ولایت هرات) استعمال میشد. قرریکه مستر "ولسن" تذکر هرودوتس را تعبیر میکند این کلمه مفهوم جامعتری هم داشته که خود آن یا کلمه شبیه به آن در مورد باشندگان آریانا هم استعمال میشد. ولی با نگارشات "آرین" [مؤرخ] در مفهوم صحیح این کلمه شبهه ئی باقی نمیماند و واضح معلوم میشود که مقصود از آن اهالی "آریا" یعنی ولایت هرات امروزه میباشد زیرا در هر موردی که مؤرخ مذکور از اهالی "آریا" صحبت میکند ایشان را بنام "اری ئی" یاد مینماید چنانچه بطور مثال یکجا میگوید: "وقتیکه اسکندر بیکی از شهرهای "اری ئی" ها رسید و اطلاع یافت که حکمران آنجا سرکشی نموده و نماینده او را بقتل رسانیده است، مردم را به "ارتكانا Artakaana" که قصر شهزادگان "آریا" در آنجا آباد بود جمع کرد ..."(36) آریا یکی از ولایات معروف "آریانا" و نمونهٔ کوچکی از آریانای بزرگ است. این قطعه شاداب و حاصل خیز که رود "اریوس" (هری رود) از وسط آن عبور میکند خیلی پر جمعیت و دارای شهرهای متعدد و آبادان بود. قرار نگارشات بطلیموس در شمال این ولایت زیبا مردمانی بنام "نیسایوا Nisaioi" و "استنوا Astauênoi" یا "استابنو Astabenoi" بود و باش داشتند. در امتداد حدود "پارتیا" و دشت "کرمانیا" مردمانی به اسم "مسدورانوا Masdoranoi" یا "مزرورانوا Mazorunoi" افتاده بودند. قسمتهای مجاور به درانجیان را قبایل "کسی روتی Kaseirôtai" اشغال کرده بود در حصه هائی که به ولایت پاروپامیزاد تماس داشت قبایل متعددی به نام های "پروتوا Parautoi" ، "اوباریس، "Obareis "دراخامی Drakhamoi" "ایتی ماندروا Aitymandroi" و "بورگوا Borgoi" پهلوی هم زندگانی داشتند. بعضی شهرها و قصبات "آریا" را که بطلیموس نام میبرد قرار ذیل اند: (37)
1- دیستا Dista
2- نباریس Nabaris
3- توا Taua
4- ایوگارا Augara
5- بی تاکسا Bitaxa
6 سر ماگانا Sarmagana
7- سیفاره Sipoharê
8- روگارا Rhaugara
9 - زموخانا Zamoukhana
10- امبروداكس Ambrêdax
11- بوگادیا Bogdia
12- ورپنه Varna
13- گودنه Godana
14- فوروا Phoraua
15- ختریسخه Khatriskhê
16- خورینا Khaurina
17- اور تیانا Orthiana
18- توكیانا Taukiana
19- استودا Astauda
20- ارتی کودنا Artikaudna
21- اسکندریه آریا Aria Alexandria
22- بابرسانا Babarsana
23- کپوتانا Kapoutana
24- آریا Areia
25- کسکۀ Kaskê
26- سوتیرا Sôteira
27- اوتیکانه Ortikanê
28- نی سیی بی Nibisi
29- پاراکاناکه Parakanakê
30- سریگا Sariga
31- درکاما Darkama
32- کوتکه Kotakê
33- تری بازنیا Tribazina
34- استاسانا Astasana
35- زی میرا Zimyra
پاروپامیزادی :
این اسم واضح از روی کلمۀ "پاروپامیزوس" ساخته شده و این نام کوه بزرگ هندوکش است (38) که در وسط "آریانا" افتاده است. "پاروپامیزاد" بحیث ولایت بیک حصهٔ بزرگ مرکزی آریانا اطلاق میشد که حصهٔ زیاد آن در تقسیمات ولایت کابل فعلی [1320] آمده است بطلیموس حدود ولایتی آنرا بین "اری» (ولایت هرات) "بکتریان" و "اراکوزی" معین میکند. "پاروپامیزادی" اسم عمومی است و یکسان بر تمام کسانی اطلاق میشد که در ولایت پاروپامیزاد یا بعبارت عام تر در دامنههای جنوب هندوکش بود و باش داشتند. "کرندل" در "جغرافیۀ قدیم هند به اساس نظریهٔ بطلیموس" مینگارد : قبایلی که بصورت مجموعی بنام "پاروپامیزاد" ها یاد میشدند در جنوب و دامنه های شرقی سلسلهٔ هندوکش اقامت داشتند. (39)
خصوصی تر اگر ببینیم اقوامی که تحت عنوان پاروپامیزادی یاد شده اند عبارت اند از "بولیت ها Bôlites" در کهستانات شمالی، "اریستوفیل ها Aristophyles" بطرف غرب در دره علیای هریرود، "پارسی ها Parsis" بطرف جنوب غرب در حوالی دره فراه رود ، "پارسوئتها Parsuetes" در حواشی سرحدات اراکوزی و پاروپامیزاد و بالاخره "امبوتاس ها Ambautes"(40)
از نقاط آبادان معروف این ولایت مرکزی "آریانا" بطلیموس تا شانزده شهر و قصبه را اسم میبرد و اگر یادداشت های "استرابو" ، "پلینی" و "استفانوس" بیزانتی به آن علاوه شود تا اندازه زیاد روشنی بر شهرها و نقاط پرجمعیت این ولایت می افتد. نام های شهرها و بعضی قصباتی را که بطلیموس در ولایت پاروپامیزاد قرار داده قرار آتی است : (41)
1- پارسیانا Parsiana
2- بارزورا Bazaurz
3- ارتوارتا Artoarta
4- بابورانا Baborana
5- كاتیسا Katisa
6- نی فاندا Niphanda
7- دراستوكا Drastoka
8- گازاکا Gazaka
9- نوبی لیس Naubilis
10 - پارسیا Parsia
11- لوكرنا (لوگر) Lokharna
12- داروكانا Daroakana
13- "کارورا" یا "اورتسپانا" (کابل) Karoara
14- تربکانا Tarbakana
15- بگرادا (وردک) Bagrada
16- ارگودا (ارغنده) Argouda
درانجی ها :
تشخیص درانجیها در میان باشندگان آریانا چیز مشکلی نیست و بدون فکر میتوان گفت که ایشان ساکنین ولایت در انجیانا و خاک های گرد و نواح هامون سیستان ما اند. "آرین ایشان را به نامهای زرنجی Zarangi" "زرانجی Zarange" یا "درانجی Drangei" و استرابو و بطلیموس به اسم "درانجی Drangi" یاد کرده اند طرف شرق آنها خاک ولایت "اری" ، طرف شرق اراکوزی جانب غرب "کرمانیا" و جانب جنوب "زرانکا Zaranka" هم خوانده شده است. قرار نظریه "بورنف" نام ایشان از کلمه زند "زرایو Zarayo" یا "رایانگه Zarayangha" که دریاچه معنی دارد، اشتقاق شده است اصل کلمه در زبان اوستائی باختر "زره Zareh" بود که غدیر معنی داشت و هامون سیستان مرکب از دریاچه ها و آبهای ایستاده است. این کلمه آهسته آهسته به اشکالی که دیده شد در مورد اهالی باشندگان حوالی دریاچه ها استعمال شد. قرار نظریهٔ یونانیها زرنجی ها قوم جنگجوی ئی بودند که اسلحه شان عبارت از کمان و نیزه بود و در موقع جنگ بیشتر سواره می جنگیدند. یکی از عشایر آنها "آریاسپه ها" یعنی "آریائی های سوارکار" دارای حیات مرتب و قوانین منظم بودند و خرابه های متعدد شهرهای قدیمه بر فعالیت و آبادانی این دیار حکم میکند.
بطلیموس شهرهای عمده "درانجیانا" را "پروفتازیا" ، "آریاسپ Arias" و "فارازارا Pharazara" مینویسد "ایسیدور" در خود "درانجیانا" فقط شهرهای "پارن Parin"، "کوروک Korok" را ذکر میکند ولی در "ساکستانا" که محققاً حصه ئی از درانجیانای قدیم است و نام آن تا امروز بشکل "سیستان" باقی مانده است چندین شهر ذیل را نام : میبرد "باردا Barda" ، "مین Min" ، "پلاکنتی Palakenti" (42) و "سیگل" که مرکز آن میباشد.
فهرست شهرهائی که بطلیموس درین ولایت قرار میدهد قار آتی است : (43)
1- پروفتازیا Prohthasia
2- روداRhouda
3- اینا Inna
4- اریکادا Arikada
5- اکزارزیاره Xarxiarê
6- نوستانا Nostana
7- فارازانا Pharzana
8- بیگس Bigis
9- آریاسپ Ariasp
10- آرانا Arana
اراکوتی :
تعیین این قوم آریانا و محل مسکونۀ آنها هم مشکل نیست زیرا "اراکوتی" واضح نام ارغنداب است. این رودخانه در سرود "ویدی" "سراسواتی" ، در اوستا هاراوی تی در فارسی قدیم "هروواتی" و در یونانی "اراکوزی" شده است تلفظ این کلمه بصورت "اراکوتی" بیشتر در میان آشوری ها معمول بوده، اعراب از یکی از اقسام تلفظ کلمه فوق "الرخج" ساخته اند. ارغند که با کلمهٔ "آب" در نام امروزی آن ترکیب ،شده خشمگین و تیز معنی دارد(44) و بصورت اصطلاحی میتوان آنرا "رودخانه خروشان" خواند. پس "اراکوتی" "استرابو" هم شکلی از همین نام است که خواه از مردم آنرا شنیده و یا به تلفظ خود چنین ادا کرده است. ناگفته نماند که هنوز هم "الکوزائی" در قندهار وجود دارد و در سواحل ارغنداب در مورد قبیلهٔ مهمی استعمال میشود. اگر چه نظر به تجزیه لفظی امروز آن را "الکو" و "زائی" یعنی "اولاد الکو" میدانند ولی باز هم نام قدیم در حصهٔ اولی این نام بی دخل نیست. پس بدون وارد شدن در جزئیات میتوان گفت که مقصود "استرابو" از "اراکوتی" تمام باشندگان حوزه وسیع ارغنداب بوده است معذالک از روی معلوماتی که بطلیموس میدهد، نامهای قبایل ولایت اراکوزی را بصورت جزء هم میتوان معین کرد. مثل "پارسیه تی Parsyêtai" که در شمال ولایت مذکور می زیست. پایان تر از ایشان قومی به نام "سیدروا Sydroi" بود و باش داشت و بعد از آنها در باقی حصص "روپلوتی Rhôpoutai" و "اوری تی Eoritai" زندگانی میکردند. شهرها و قصبات این ولایت در جغرافیای بطلیموس به نامهای ذیل یاد شده است :
1- "اوزولا" یا "ازولا" Ozola, Azola
2- فوكلیس Phôklis
3- اری کاکا Arikaka
4- اسکندریه Alexandreia
5- ری زانا Rhizana
6- ارباكا Arbaka
7- سیگارا Sigara
8- خواسپه Khoaspa
9- اراخوتس Arakhôtos
10- ازیاکه Asiakê
11- گمکه Gammakê
12- ملیانه Malianê
13- دمانا Dammana
جدورزی :
"جدورزیا" به عقیدۀ همه متتبعین عبارت از بلوچستان امروزی است. این حصه قراریکه دیدیم با "مکران" و دیگر نقاط تا کنار سواحل مربوط خاک آریانا بود. پس جدورزیها بدون تعیین جزئیات نام عمومی اهالی بلوچستان و دیگر قبایلی است از دلتای اندوس (سند) گرفته بطرف بلوچستان در امتداد سواحل زندگانی میکردند.
کسانیکه در مناطق ساحلی مجاور ریزشگاه اندوس به بحر زندگانی داشتند "اربی تی Arbitai" خوانده شده اند.
بطرف شمال این ولایت در امتداد اراضی مجاور اندوس قبایل دیگری به اسم "رامنی Rhamnai" بود و باش .داشتند بطلیموس در حصص غربی این ولایت در امتداد «کرمانیا از مردمانی به نام "پارسیدی Pasidai" صحبت میکند. شهرهای معروف این ولایت "با دارا Badara" ، "موسارنا Moursana" ، "پارسیس Parsis" ، "اومیزا Omiza" وغیره است.
علاوه بر اقوام فوق الذکر "پلینی" چندین قبایل دیگر را نیز در جمله باشندگان آریانا حساب میکند، مانند "متوریچی Methorici" ، "ایوگوتوری Augutturi" "یوربی Urbi" "دارتیس Dartis" ، "پازی رس Pasires" "ایکتوفاجی Ichthyohagi" که تحقیقات مزید بکار دارد.
آنچه که "استرابو" و "پلینی" واضح به اسم آریانا نسبت داده اند، همین اقوامی بودند که گذشت. چون چوکات و سر. رحدات آریانا برای ما معلوم است بسهول ولت میتوانیم از روی نگارشات بطلیموس جغرافیه نگار یونانی و دیگر ها بقیه اقوام این سرزمین را معین .کنیم عجالتاً در این موضوع زیاد نمی پیچیم زیرا مرام اصلی این اثر کمی دور است و کتب بسیار ضخیم جداگانه بکار دارد تا موضوع از سرود ویدی و متن اوستا قرن به قرن و عصر به عصر تعقیب شده برود. برای اینکه بعضی اقوام مهم دیگر آریانا بی تذکر نماند به تعقیب کسانی که دو نفر مؤرخ یونانی و لاتین فوق الذكر اسم برده اند بعضهای دیگر را نام میگیریم.
باختریها :
قراریکه استرابو میگوید : "باختر مروارید آریانا ست". باشندگان آنهم با افتخارترین تمام فرزندان این خاک اند. این افتخار نه چیز تازه و نه چیز مصنوعی است. چون مهد نژاد آریا کانون پرورش مدنیت، مبدأ زبان و آئین "آریا" در آنجا بود و از آنجا آریائی ها به سائر نقاط کشور و خاک های بیگانه پراگنده شده است طبیعی آن دسته قبایلی که در چوکات "آریانا" و تقسیمات ولایتی آن تا زمان مؤرخین و جغرافیه نگاران کلاسیک یونان و بعدها بنام باختری یاد شده اند حایز افتخارات بزرگ اند. من در موضوع باختر و باختری ها بیشتر چیزی نه مینویسم حق این موضوع به کتاب ادا نمیشود، دائرة المعارف بکار دارد. محض برای اینکه کمی معلوم شود که تحت عنوان "باختری ها" کدام اقوام و قبایل می آمدند به معلوماتی که بطلیموس گذاشته مراجعه میکنیم :
جغرافیه نگار یونانی باشندگان باختر را به دو دسته تقسیم نموده : دستۀ غربی و دسته شرقی.
اقوام دسته غربی قرار ذیل اند:
1- سالاتارهای Salatares کنار سواحل اكسوس
2- كومارها Chomares پایا کوم ها
3- اکی ناک ها Akinakes
4- تماروزها Tamaruses
اقوام دسته شرقی :
1- زریسپ ها و کسانی که بدور این شهر باستانی یعنی در "شاجوی فعلی" نزدیک بلخ اقامت داشتند.
2- تخارها
3- ماروکه ها Marukees که بطرف جنوب تخار ها افتاده بودند.
4- خورد ها Khoresd
5- وارن ها Ouarnes
6- اوادر ها Avadres
7- سبادی ها
8- اور فیست ها Orefsites
9- اماری ها Amareis
بطلیموس مانند سایر ولایات آریانا فهرست شهرهای باختر را مفصل داده که در پایان اسمای آنها را متذکر میشویم. (45)
در مجاورت اکسوس :
1- خره خرته Kharakharta
2- زری اسپه Zari(a)spa
3- خوانا Khoana
4- سوروگانا Sourougana
5- پرتو Partou
در مجاورت سائر رودخانه ها :
1- الى خوردا Alikhhorda
2- خومارا Khomara
3- كوریاندرا Kouriandra
4- كواریس Kauaris
5- استاكنه Astakana
6- توسموا اناسا Tosmouanassa
7- باكترا Bactra
8- استوبارا Estobara
9 - مناپیا Menaia
10- ایوكراتیدیا Eukratidia
11- مارکندا Marakanda
12- ماراكودرا Marakondra
پکتها:
یکی از کهن ترین قبایل ویدی کتله آریائی باختر است که حین مهاجرت دو حصه شده، حصه ئی در بخدی ماند و شاخه ئی با قبایل دیگری که در جنگ "ده ملک" ذکر شده اند به جنوب هندوکش فرود آمده و در دامنه های "سپین غر" جای گرفتند. این شاخهٔ جنوبی را از نقطه نظر هرودوت مطالعه میکنیم. هرودوت از قوم "پکتی" یا "پکتیس" یا "پکتویس" و از خاک مسکونۀ آنها "پکتیکا" یا "پکتیا" که در ریشۀ این نامها کلمۀ "بخد" یا "بخدی" محفوظ مانده ذکر کرده(46) و رسم الخط یونانی این نامها واضح نشان میدهد که مؤرخ مذکور از قومی بنام "پښت" و از قطعهٔ خاک مسکونۀ آنها به اسم "پښتیخا" یاد مینماید. استرابو و پلینی از ایشان نام نمیبرد زیرا آنها بیشتر نامهای عمومی را استعمال کرده اند
که هر کدام آن بیش از چندین قوم را در بر میگرفت بطلیموس از آنها ضمنی اسم میبرد زیرا در تعریف اراکوزی میگوید که "راکوزی" را از "پاروپامیزاد" یعنی از خطه ئی که بجنوب آن باید پکتین یعنی خاک "پکتی ها" را جستجو کرد، کوهی موسوم به "پرسوتس Persuetes" جدا میکند.
هرودوت در باب لباس و اسلحه آنها مینویسد: "پکتیسها Pactyces" لباسی داشتند از پوست و تیر و کمان آنها بشکل و نمونه محلی خود شان بود. رئیس ایشان را "ارتینت Artynte" پسر "ایتهامتر Ithamatre" مینامیدند."
در ین هیچ شبهه ئی نیست که "پښت" های هرودوت عبارت از کتله "پشتون" امروزی و "پښتیخا" او عبارت از "پښتیخواه" سه چهار صد سال قبل و "پشتونخواه" است که تا امروز از بین نرفته است.
حالا که شکل باستانی این کلمه را یافتیم مفهوم جغرافیائی قدیم آنرا در چوکات آریانا ذکر میکنیم "پکتیکا" متذکرهٔ هرودوت از نقطه نظر جغرافیائی عیناً قطعه پشتونخواه امروزی را در بر میگیرد و شامل اراضی ئی است که شاخه های کوه سلیمان و سفید کوه در آن منبسط میباشد و از آب های جاری آنها سیراب میشود. بیلیو حدود شمالی این قطعه را نقاط مرتفعۀ سوات و پنجکوره و سواحل جنوبی رودخانه لوگر و کابل تعیین میکند حد جنوبی آنرا کاکر، علاقه پشین و شال و دره بوری میداند که به اندوس منتهی میشود حد شرقی آن جریان اندوس و فاصلهٔ غربی آن نقاط منتها الیه غربی کوه سلیمان بود و سمت جنوبی امروزه یا علاقهٔ روه یک قسمت زیاد خاک مذکور را در بر میگیرد.
نا گفته نماند که شق دیگر پکتها در بخدی و تخارستان مانده که بعد ها بسوی غرب و هیرکانی با پادشاه شان ارساس منتقل گردیده و ایالت و دولت "پارت" را تشکیل نموده اند این امپراطوری فارس را تسخیر نموده در مرور قرون متمادی در فارس و بین النهرین جهانداری و جهانبانی کرده اند و چندین بار قوای رومی را شکست دادند.
قرار تذكار هرودوت چهار قوم در "پکتیکا" پهلوی هم زندگانی داشتند. یکی " گنداری Gandarii "، دوم "اپاریتی ،«Aparytae سوم "ستاگیدی Sttagyddae "و چهارم "دادیکی Dadicae" یا تاجیکی. اولی عبارت از اهالی گندهارا، دومی "افریدی" ها، سومی مردمان نواحی مرکزی و چهارمی عبارت از قبیلهٔ "دادی" یا تاجک میباشد که در میان "کاکرها" زندگانی داشتند و محل بود و باش آنها بجنوب حواشی خاک قدیم مسکونهٔ "ستاگیدی ها" بود.(47) بطلیموس صاحب جغرافیای کلاسیک قدیم شرق که از ولایات، شهرها و قبایل آریانا مفصل صحبت میکند، در تقسیمات جغرافیای خود از "پکتیکا - پښتیخا" اسم نمیبرد بلکه آنرا داخل ولایت اراکوزی آورده است و این ولایت آریانا شامل علاقه امروزی غزنی و سلسله کوه سلیمان تا اندوس بود. شاید یک گوشه شرقی آن جزء ولایت پاروپامیزاد هم آمده باشد زیرا خاک قطعه اخیرالذکر از هزاره جات و کابل تا سواحل اندوس انبساط داشت و نورستان و داردستان را هم دربر میگرفت. (48)
با تفصیل فوق واضح معلوم میشود که پکتیکا = پښتیخاه حصۀ از جنوب شرقی آریانا بوده و در تقسیمات جغرافیائی کلاسیک داخل خاک اراکوزی بود. در تقسیمات اداری قبایل چهارگانه آنرا یک نفر نایب الحکومه اداره میکرد و در سوقیات عسکری قوماندانهای علیحده داشتند.
گنداری ها: گنداریها مهمترین قومی اند که در قدیمترین زمانه ها در شرق آریانا بود و باش داشتند. "گندهارا" در سرود ریگ وید ذکر شده و تمام منابع قدیم سانسکریت اسم "سندهو گندهارا Sindhu Gandhara " را به اراضی ئی میدهند که بین اندوس و معاونین آن افتاده است. گندهارا به معنی جامع خود تمام دره کابل را تا اندوس (سند) در بر میگیرد.
در سرود "ریگ وید" یک دفعه اسم گندهارا بصورت یک جمله معترضه آمده است، زیرا زنی از شوهر خود صحبت کرده میگوید: "من برای او مانند بز گندهارا میباشم". از روی حوادث تاریخی چنین معلوم میشود که این قوم همیشه کاملاً در حصه اصلی خود مسکون نمانده بلکه در قدیمترین زمانه چیزی از و ایشان به دیگر نقاط هم مانند سائر شعب نقل مکان نمودهاند از آن جمله به نقاط ماورای شمال هندوکش حتی ماورای آمو در سغدیان در حوزه ارغنداب و بعضی نقاط خراسان میگویند آنهائیکه به سغدیان منتشر شده اند به نام «کنداری» معروف شدند. این نام عیناً در سواحل ارغنداب هم معمول است. چون وادی ارغنداب قراریکه دیدیم از سرود ویدی گرفته تا زمان نشر دین مقدس اسلام و ورود اعراب از خود نامهای مشخص و معین داشته واضح معلوم میشود که "کنداری" نام نو و جدید است که پشتو با "ک" که در اول کلمه استعمال میکند صورت تلفظ صحیح آنرا ارائه مینماید طبیعی غیر از ین مهاجرت جنبش های دیگری هم بوقوع پیوسته و شاید پیمانه آن وسیع تر بوده باشد از آنجمله یکی جنبش عصر کوشانی است. این قوم وقتیکه از تخارستان و باختر فرود آمدند آهسته آهسته در جنوب هندوکش مستقر شدند و بیشتر جای گنداری ها را اشغال کردند تا اینکه در قرن 5 و 6 مسیحی حصه ئی از گندهاری ها بطرف غرب
رخت بربستند و کاسه آب "فو Fo" را که یکی از یادگارهای مهم بودیزم بود با خود از اندوس علیا به وادی ارغنداب بردند. از این جا وجه تسمیه نام "قندهار" موجوده روشن میشود.
استاگیدی ها: یکی از کهنترین اقوام کشور ما است که هرودوت و بطلیموس هر دو از آن نام میبرند و حتی نزد عیلامی ها و بابلی ها شهرت داشتند زیرا نزد آنها به اسمای "ستاکوی Saatdakouis" و "ستاگوسو Saatgousou" یاد شده اند.(49)
هرودوت آنها را با گنداریها مربوط و جزء یک ولایت شمار نموده است. استاگیدی ها با اهالی اراکوزی هم تماس داشتند. قرار نظریه "اندره برتلو" (50) ایشان در کوه های پاروپامیزوس و حوزه علیای هلمند و نقطه ئی که حالا غزنی در آن آباد است بود و باش داشتند "راولنسن" چنین اظهار میدارد که قرار احتمال ایشان در منطقه مرتفعه ئی رهایش داشتند که از یکطرف از کابل تا هرات و از جانب دیگر از سرپل تا سواحل هلمند انبساط داشت.
در اسم آنها دو کلمه می بینند: "ستا" به معنی "صد" و "گیدی" به معنی "ماده گا" که ترجمۀ مرکب آن "مالکین صد ماده گاو" میشود.(51) از روی ترجمه نام معلوم میشود که مردمان مالدار بودند و قراریکه "برتلو" و "راولنسن" حدود مسکن آنها را معین کرده اند، معلوم میشود که کهستانات مرکزی آریانا رهایشگاه آنها بود. از روی لباس شباهت زیادی به گنداری ها داشتند. حصه بالای بدن و ران های خود را اکثراً برهنه میگذاشتند شمشیر کوتاه و راست استعمال میکردند و بند آنرا از شانه چپ خویش میگذرانیدند.
اپاریتی ها:
اپاریتی ها قومی است که محتملاً در یکی از دامنه های جنوب هندوکش میزیست بعضی ها ایشانرا با "پاریتی های Paryetae" بطلیموس مقایسه کرده اند. نام آنها "کهستانی" معنی دارد زیرا در زند و سانسکریت کوه به صورت "پوریو Pouru" و "پاریوه Paruh" هم آمده است. یافتن این قبیله در میان باشندگان آریانا چیز مشکلی نیست و عبارت از "اپریدی" (افریدی) موجوده میباشد که با همان نام در مسکن قدیم خویش در کوهستانات جنوب گندهارا بود و باش دارند هرودوت ایشان را با گندهاریها و ستاگیدی ها ملحق نوشته است.
دادیک ها Dadicae (تاجیک ها): هرودوت ایشان را یکی از شعب پکتی ها میداند و متصل با گندهاریها ذکر نموده و با اهالی صفحات شرقی آریانا، مخصوصاً گنداریها پیوستگی داشتند. استرابو از قومی به اسم "دردی Dardae" و بطلیموس به نام "دار ادری Darradrae" یا "داراند" تذکار داده اند و
احتمال زیاد میرود که مقصد از یک قوم باشد بطلیموس خاک مسکونهٔ "دارادری ها" را در شمال غرب "درانجیانا" بین "آریا" (ولایت هرات) و "اراکوزیا" (ولایت قندهار) قرار میدهد و میگوید در ححصه که بطرف "آریا" افتاده "داراندی Darandai" و در حصه که بطرف اراکوزی واقع شده "بکتریوا Bactrioi" بود و باش دارند و خاک بین آنها بنام "تاتاکنه Tatakênê" موسوم است. (52)
"راولنسن" در ضمیمه کتاب 7 حصهٔ اول جلد چهارم تاریخ هرودوت خود، شرح داده میگوید: احتمال دارد که در عصر جغرافیه نگار مصری به این منطقه مهاجرت نموده باشند ولی خاک اصلی آنها بیشتر بطرف شرق در حدود غزنی و اطراف رودخانهٔ آن بود و یا بکدام حصه دیگر دامنه های پاروپامیزوس مسکن داشتند و با گنداریها مجاور و در تماس بودند.
این "دادیک ها" که مؤلفین یونانی و لاتین از آنها یاد کرده اند از قبایل قدیم و از شاخههای آریائی این کشور اند که امروز بنام "تاجیک" یعنی به همان نام باستانی خود در نقاط مختلف آریانا زندگانی میکنند و از قدیمترین زمانه ها تا امروز با سائر قبایل مسکونه آریانا بکمال همرنگی و هم آهنگی زیست کرده اند.
انده برتلو میگوید که اسلحه دادیکها شبیه به باختریها بود.(53) دادیک ها یا تاجیک ها عبارت همین مردمانی هستند که در زبان "زند" آریانا که بیشتر مرکز ثقل آن صفحات جنوب کشور بود بنام "داكیو Daqyou" یاد شده اند. یعنی کسانیکه بیشتر به زمین و کشت و زراعت علاقه داشتند ملاحظه مینمائید که کلمه "دهقان" از همان کلمۀ "داکیو" بمیان آمده است. دهقان در قرن اول اسلامی بلندترین عنوان نجابت و فضیلت بشمار میرفت و صفحات تاریخ و ادبیات مملکت گواه آنست.
تاهیه یا داهه: یکی از اقوام معروفی که در صفحات شمال آریانا، چه در باختر و چه در تخارستان و چه در مارجیان از آنها در موارد مختلف صحبت شده است، "تاهیه"، "داهه" یا "داهی" است بطلیموس ایشان را "داهه Daes" خوانده مؤرخین و منابع چینی (54) به اسم "تاهیا" نام برده اند.
قراریکه از مأخذ چینی معلوم میشود تاهیا پیش از ظهور کوشانی ها در صفحات جنوب اکسوس مقیم و مردمان خیلی مدنی و تجارت پیشه بودند و عدۀ شان بیک میلیون بالغ میشد. شهرهای آبادانی داشتند که هر کدام آن از طرف رئیسی اداره میشد و مرکز آن ها "لان شی" شهری بود که موقعیت آنرا در بدخشان قرار میدهند. (55) (غرض معلومات بیشتر به رسالهٔ "تایان" ترجمه احمد علی کهزاد مراجعه شود.)
در بیک ها Derbikkes : "در بیک" ها یا "درکب ها Derkibes" قومی بودند که در حواشی شمال غربی آریانا در حوزۀ سفلی مارجیان زندگانی داشتند و با "مساجت ها" که در ماورای شمال آمو مسكون بودند تماس و همبستگی داشتند. (56)
در بیکها مردمان خیلی رشید و دلاور بودند و به بعضی روایات سیروس هخامنشی در طی تجاوزاتی که بخاک آریانا ،نمود از دست آنها کشته شد.
لمبتی ها Lambati :یکی از قبایل باستانی کشور ما که در حوزه های رودخانه الیشنگ و الینگار یعنی در لغمان زندگانی داشتند، "لمبتی ها" بودند. "لمبتی ها" اصلاً جزء قبایل آریائی ویدی بوده و در همان زمانههای باستان که مهاجرت قبایل آریائی بطرف شرق شروع شده بود چیزی در وادی های دو رودخانه فوق الذکر جای گرفته و چیزی بیشتر بطرف شرق رفته و در خاک های ماورای اندوس پراگنده شدند. از ین رو در مجموعه رزمی "مهاباراته" بنام "لامپاکا Lampaka" ذکر شده اند بطلیموس ایشان را به اسم "لمبتی" یاد کرده و هنوز هم قریه ئی در لغمان بنام "لمتی" موجود است. کننگهم انگلیسی "لمبتی" متذکره بطلیموس را "لمبگی" تصحیح کرده است.
"هیوان تسنگ" زایر چینی در نیمه اول قرن هفت مسیحی لغمان را بنام "لان پو" خوانده و میگوید که تلفظ اصلی نام این گوشۀ آریانا "لامبا" یا "لومبا" بود و این کلمه در "لمبتی" بطلیموس هم دیده میشود و با اکثر احتمالات میتوان گفت که این اسم متذکره او اهالی "لومبا" را در بر میگرفت.
اسم موجوده "لغمان" از همان نامهای باستانی "لان پو"، "لامپاکا" و "لامبا" بمیان آمده است.
داردها Dards :
داردها از اقوام خیلی قدیم کشور ما بوده و در حاشیه شرقی آریانا مسکن داشتند و هنوز هم در علاقه های دشوار گذار نورستان و چترال و داردستان زندگانی دارند پلینی از ایشان بنام "داردی Dardae" صحبت کرده وغیر از "دادیک" هائی میباشند که احفاد آنها امروز بنام "تاجیک" موسوم اند.
ناگفته نماند که در سرود "ریگ وید" در میان قبایلی که در جنگ "ده ملک" شرکت داشتند، از قومی موسوم به "الینا" ها هم تذکار رفته که مدققین معمولاً آنها را عبارت از نورستانیهای موجوده میدانند.
واله دوپوسن اظهر میدارد که از روی بعضی علایم چنین معلوم میشود که "دارد ها" یا "داراداها Daradas " از زمانهای خیلی قدیم از جای خود شور نخورده اند. زبان آنها خیلی قدیم است و بعضی کلماتی در آن یافت میشود که شکل ویدی را محافظه کرده .است زبان ایشان را "گریرسن" زبان "پیساکا" نامیده آن این است که شباهت زیاد بیکی از پراکریت هائی دارد که در کتب صرف و نحو هندی بنام "پیساکا" خوانده شده ولی بصورت عام تر زبان آنها نزد علما بزبان "داردیک" شهرت بیشتری یافته است.(57)
تهامنی ها Thamani (تینی های امروزه): هرودوت در دو مورد از ین قوم نام میبرد. یک دفعه ایشان را بین "زرنجی ها" و "یوتی ها Utians" قرار میدهد و و دفعه دیگر موقع ذکر رودخانه "اسز Aces " تهامنی ها را با "زرنجی ها"، "پارتی ها"، "هیرکانی ها" و "خوارزمی" ها یکجا نام میبرد. از مؤلفین قدیم "استفن" که او هم در حقیقت گفته های هرودوت را تکرار میکند، از آنها یادآوری مینماید این اسم با مختصر تحریفی بصورت "تیمنی" تا حال موجود است و ایشان تقریباً در همان منطقه ئی که هرودوت معین نموده یعنی در جنوب غربی غور فعلی بود و باش دارند و تقریباً در حدود 20 هزار خانواده میباشند.
تیمنی ها به دو شاخۀ بزرگ تقسیم میشوند که یکی را امروز "قبچاق" و دیگری را "درزائی" گویند و از شاخهٔ دومی هرودوت بنام "دروسی ئی Derusiai" یاد کرده است. شهر معروف آنها "تی باره Tybara" نام داشت که حالا "تیوره" خوانده میشود و در شمال آن در محلی موسو به "تنگی آزو" (تنگی عذاب) که تقریباً ده كیلومتر از "شهرک" فاصله دارد در ین تازگی ها کتیبه ئی در صخره کوه کشف شده که در شعبه تاریخ تحت مطالعه و تحقیق است.(58) (جهت معلومات مزید به سفرنامه "در امتداد کوه بابا و هریرود" اثر احمد علی کهزاد مراجعه شود.)