السادس السلطان علاءالدین مسعود شاه بن فیروزشاه
سلطان علاءالدین مسعودشاه،پسررکن الدین فیروزشاه،پادشاههزاده کریم ونیکوطن(۴)بود،وبهمه اوصاف حمیده موصوف.روز(شنبه)هشتم ماه ذی القعده سنه تسع وثلاثین وستمائه بود،که شهر دهلی ازدست معزالدین بیرون شد وملوک وامراءباتفاق هرسه پاشدهازده:سلطان ناصرالدین وملک جلال الدین وسلطان علاءالدین رازاجبس بیرون اوردندوازقصر سپیدبه قصر فیروری(۵)دردولت خانه بردند وبرسلطنت علاءالدین اتفاق کردند،بعد(از)آنچه ملک عزالدین بلبن دردولتخانه برتخت نشسته بود بیرون قصر ومنادی باسم فرماندهی اویک کرت درشهرطواف کرده بود(۶)درآن معنی اتفاق نیفتاد،سلطان علاءالدین رابتخت نشاندند وخلق رابیعت عام دادند وملک قطب الدین حسن غوری نایب ملک شد ونظام الملک مهذب(۷) وزیرشد وملک قراقش امیرحاجب شد،وبلاد ناگور ومندورو اجمیر بملک عزالدین بلبن مفوض گشت وخطه بداون بملک تاج الدین سنجر قتلق{شاه}دادند وکاتب حروف چهارم روز(از)فتح دهلی(ازقضا)استعفا طلبیده(۸)ومدت بیست وشش روز قضا مهمل بود،تاچهارم(ماه)ذی الججه
(۱)اصل:اعزاز(۲)مط:هزدهم.راورتی:۱۳(۳)راورتی:السطان علاءالدنیا والدین مسعودشاه بن سلطان رکن الدین فیروزشاه(۴)مط:خلق(۵)بقصر فیروز دولتخانه بردند(۶)اصل:کرده بودند.(۷)اصل:مهذب ووزیر وملک...(۸)اصل:استعفا طلبید.
(۴۶۹) طبقه(۲۱) شمسیان هند
قضا بقاضی عمادالدین محمد شفورقانی(۱)حواله شد ودرنظام الملک مهذب الدین برمملکت استیلاءتمام یافت،کول بوجه اقطاع فروگرفت وپیش ازآن پیل ونوبت بردرسرای خود قایم کرده بود وجمله کارها ازدست امراءترک بیرون برده وخاطر امراءترک ازوی غبارتمام گرفت وامراء باتفاق درلشکرگاه پیش شهربرصحرا حوض رانی(۲)روزچهارشنبه دوم ماه جمادی الاولی سنه اربعین وستمائه اورا شهید کردند واین کتاب راعزیمت سفرلکهنونی(درینوقت)مصمم شد.روز جمعه نهم ماه رجب سنه ازبعین{وستمائه}ازدهلی نقل کرد،ودرخطه بداون تاج الدین قلتق ودراوده قمرالدین قیران الطاف وافرنمودند،حق تعالی هردورا غریق غفران گرداتاد ودرین وقت طغان خان عزالدین طغرل ملک کلهنوتی رفته شد و روزیکشنبه هفتم(۳)ماه ذی الحجه سنه اربعین وستمائه،بخطه لکهنوتی رسید وفرزندان واتباع همه درآورده بگذاشت وبعد ازآن ازلکهنوتی معتمدان فرستاده آمدند واتباع را نقل کرده شد وازطغان خان لطف وافرو انعام بیشمار بدین داعی رسید نقبل الله عنه(۴)مدت دوسال درآن دیار(۵)مقام افتاد ودرآن دوسال سلطان علاءالدین را دراطراف ممالک،فتوح(۶)بسیار بود(و)وزارت بعدازشهادت خواجه(معظم)مهذب،بصدرالملک(نجم الدین ابوبکررسید وامیرحاجبی دارالملک)به الغ(۷)خان معظم خلدت دولته(۸)مفوض گشت واقطاع هانسی معین شد.درین مدت غزاها بسنت رفت(۹)(و)ازهرطرف|مال بسیاررسید"
(۱)اصل ومط:شقورقانی یکی از ماخذ های مط:سفودفانی.راورتیکشفورقانی.واین صحیح است،چه شبرغان موجوده افغانی را پیشترشبورغان می نوشتند که معرب آن شفورقان یا شبورقان بوده (تقویم البلدان)واین شهردر۹۰ میلی غرب بلخ واقع است،واصل این نام شاپورگان خواهد بود(۲)دریکی ازمآخذ خطی مط:رابی.(۳)راورتی ویکی ازماخذ مط:هفدهم.۴ مط:سنه(۵)مط:بلاد(۶)اصل:ممالک قنوج بتار(۷)این نام درنسخه اصل عمومأ الوخان است. درمط و راورتی الغ خان.اما تسمیه به الوخان تاکنون درگشتونها مروج است.ایلیوت:دارالملک بالغ خان؟که غلط خوانده شده ومقصد همان الغ خان است که به سلطان بلبن شهرت یافت.(۸)مط:خلدالله دولته(۹)مط:کرد.
(۴۷۰) طبقه(۲۱) شمسیان هند
وعزالدین طغان خان(۱)چون از کره برسمت لکهنوتی مراجعت کرد شرف الدین(۲)اشعری را بحضرت(بخدمت)سلطان علاءالدین(۳)فرستاد واز حضرت قاضی جلال الدین کاسانی(۴)که قاضی او ده بود درین عهد با تشریف و چترلعل،نامزد لکهنوتی شد.روزیکشنبه یازدهم(۵)ماه ربیع الاخرسنه احدی واربعین وستمائه،جماعت رسل به لکهنوتی رسید(ند)وملک طغان خان بدان تشریف مشرف گشت.ودرین وقت ازاتفاقات خوب که دولت علاءالدین را(شایسته)افتاد،ـن بود:گه باتفاق ملوک وامراءحضرت،هردوعم خود رااطلاق فرمود و روزعیداضحی بیرون آورد.ملک جلال الدین را خطۀ قنوج فرمود و روز عیداضحی بیرون آورد.ملک جلال الدین را خطه قنوج داد وسلطان ناصرالدین راخطه بهرایج ومضافات آن فرمود وایشان هریک دران بلاد غزوهابسنت کردند ودرعمارت رعیت(۶) آثارپسندیده نمودند ودرشهور(۷)سنه اثنی واربعین وستمائه،کفارجاجنگر(۸)بدرلکهنوتی آمدند ودرغره ذی العقده تمرخان قیران(۹)باحشم وامراءبفرمان سلطان علاءالدین به لکهنوتی رسید واورا با طغان خان(۱۰)وحشت ظاهرشد.چهارشنبه شش(۱۱)ماه ذی القعده همین سال صلح افتاد ولکهنوتی به ملک قیران(۱۲)تسلیم شد وطغان خان عزیمت حضرت دهلی مصمم کرد این داعی را درموافقت اوروزدوشنبه چهاردهم ماه صفرسنه ثلاث واربعین وستمائه بحضرت وصول بود،وخدمت(۱۳)درگاه اعلی میسرگشت.
روزپنجشنبه هفدهم ماه صفر،بتربت الغ خان(۱۴)معظم خان،مدرسۀ ناصریه باتولیت اوقاف آن قضاءکالیور(۱۵)وتذکیرات مسجد جامع،جمله بدین(۱۶)داعیريا،قرارقدیم مقررشد،وداعی رااسپ وستام(و)(۱۷)تشریفی فرمود
(۱)راورتی:عزالدین طغرل طغانخان.(۲)مط وراورتی:شرف الملک(۳)راورتی:علاءالدین مسعودشاه.(۴)راورتی واصل کذامط:کاشانی(۵۹اصل:۱۵،مط وراورتی:۱۱(۶)مط:بهرایج مفوض فرمود،چنانچه ایشان هریک درآن بلاد ازغزوات بسنت وعمارت رعیت.(۷)مط:درسوال سنه(۸)متن مط وپ وایلیوت:کفارچنگیزخان.اصل وراورتی:جاجنگرواین اصح است،زیرا که چنگیزیان درهند ازملتان ولاهو:بطرف شرق نگذشته وبه بلاد بنگال نرسیده اند.(۹)راورتی:ملک قمرالدین قیران تمرخان(۱۰)مط:رسید ومیان اووطغان(۱۱)مط:سیوم.راورتی ویکی ازماخذ مط:ششم(۱۲)اصل قیروان(۱۳)اصل:وبخدمت(۱۴)اصل:الوخان مط وراورتی:الغ خان(۱۵)راورتی گوالیار(۱۶)مطکبرین(۱۷)ستام:زین ویراق وزیور مخصوص اسپ(برهان).
(۴۷۱) طبقه(۲۱) شمسیان هند
که هیچ(یک)ازابناءجنس،مثل آن نیافته بودند،تقبل الله منهم.ودرماه رجب ازطرف بالا،خبرلشکرکفارمغل رسید که بطرف اچه آمده اند وسرآنجماعت منکوته(۱)لعین بود.سلطان علاءالدین برعزیمت دفع کفار(۲)لشکرهاءاسلام ازاطراف جمع کرد وچون به کنارآب بیاه رسید؛کفارازپای اچه برخاستند وآن فتح برآمد کاتب حروف درخدمت درگاه بود،درآن سفرجمله عقلا وارباب بصیرت اتفاق کردند:که مثل آن لشکر وجمعیت درسالهاگذشته هیچکس نشان ندهد(۳).چون خبرکثرت لشکراسلام واستعداد به لشکرکفار رسیدمنهزم بطرف خراسان(باز)رفتند ودرآن لشکری جماعت ناکسان درخفیه بخدمت سلطان علاءالدین راه یافته بودند واورا بر(۴)حرکات(وسکنات)نامحمود باعث ومحرض میبودند.چنانچه قتل واخذ ملوک درطبیعت اوجای می یافت وبرآن مصمم می بود،جمله طبیعت ستوده اوازسنین پسندیده بگشت وبطرف لهو وعشرت وشکاربافراط(۵)میل کرد،تابحدیکه فسادبملک سرایت کردن گرفت ومصالح مملکت مهمل می ماند.ملوک وامراءاتفاق کردند وبخدمت سلطان ناصرالدین(خلدالله ملکه وسلطانه)درخفیه مکتوبات ارسال کردند(و)وصول رکاب همایون التماس نمودند،چنانچه بعدازین بتقریرانجامد.انشاءالله تعالی.
روزیکشنبه بیست وسوم ماه محرم سنه اربع واربعین وستمائه سلطان علاءالدین محبوس شد وهمدران حبس برحمت حق تعالی پیوست ومدت ملک اوچهارسال ویکماه(۶)ویکروز بود،حق تعالی پادشاه ما رابرتخت پادشاهی سالهاءبسیارباقی وپاینده داراد.آمین.