138

بادۀ کهن و یاد یاران

از کتاب: مجموعهٔ اشعار استاد خلیلی

کهن باده در گوشه ی طاق بین 

به من خیره خیره نماید نگاه 

فرو هشته پرده به رویش غبار

چو بر روی خورشید ابر سیاه

بتابد به شب ران بلور پنه خام 

چو از آب آرام تا بنده ماه 

چو زیبا عروسی  که از شرم غیر 

دران گوشه ی حجله گیرد پناه 

من ارچند پیرم ولی طبع من 

جوانا دارد در آن گوشه راه 

مرا محرمان حرم گفته اند

ز جرم تو پیش است عفواله

ولیکن دریغا که بی دوستان 

می ناب زهر است و مستی گناه