دورنمای قبلی
از آغاز قرن نوزدهم وقتی که استعمار انگلیس در هند گسترده میشد و آثار انقلاب صنعتی و مدنیت اروپا از سوی شرق به سرحدات شرقی امپراتوری در انیان میرسید افغانستان با گسترش روابـط اقتصادی با سرزمین های شمال آمو و بخارا و غرباً با مملکت پارس قاجاریه پیوستگی یافته بود و آمد و شد سوداگران و مبادلۀ اموال تجارتی با هر سه مملکت صورت میگرفت. مردم افغانستان که با شرایط نیمه فیودالی در شهرها و دربارها مواجه بودند در روستاها با کشاورزی و صنعت های دستی و اقتصادی یکه بر زراعت و دام پروری دوره های قبل فیودالی اتکا داشت، زندگیانی میکردند و پیوستگی های سیاسی روستاها با دربارها و بازارهای شهری بسیار کم فروغ بود در چنین احوال نه دولت های مرکزی نیرومندی وجود داشتند ونه آن وحدت مرکزی که بعد از مرک احمد شاه سدوزایی بوجود آمده بود . زیرا شهزاده گان ومدعيان جديد بدست آوردن قدرت یعنی خاندان سردار پاینده خان (برادران بارکزایی) همواره با همدیگر یعنی دست بگریبان بوده و مملکت متحدالمركز احمدشاهی به تفرقه و تجزیه محکوم بود .
در ینوقت آثار پیش قدمی قوای تزاری روسیه بسواحل آمو و مروهم رسید و نماینده آن دولت بنام ویتکویچ بدربار امیر دوست محمد خان در کابل آمد (۱۸۳۷م). لارد اکليند نائب السلطنۀ استعمار انگلیس در کلکته برای جلو گیری از هجوم محتمل لشکر تزاری ، طرح پیش قدمی و یورش بر افغانستان را ریخت و در سال ۱۸۳۹م پنجاه و چهار هزار لشکر اندوس را به قوماندانی جنرال کین و رهنمایی نماینده سیاسی خود مکناتن از راه کنار دریای سند و کویته و گذرگاه کوژک بر کندهار سوق داد. جنگ اول انگلیس و افغان (۱۸۳۹-۱۸۴۲م) دوام کرد و چون مردم افغانستان بزور شمشیر ، تمام لشكريان متهاجم را از بین بردند و بقيته السيف قوای انگلیسی افغانستان را تخلیه کرده و واپس آنرا به امیر مفرور دوست محمد خان سپردند قوای متجاوز انگلیسی در مقابل قیام عمومی ملت افغانستان از پای در آمدند و سیاستگران انگلیسی این آتش مشتعل را که بدست خود افروخته بودند، با باز گردانیه امیر مذکور از کلکته به کابل خاموش ساختند ۱۸۴۳م.
درین گیر و دار محشر آسا دولت قاجاری فارس نیز آرام ننشست و لشکریان قاجار بارها بر هرات تاختند، ولی هراتيان غيور بعداز تحمل محاصره ها و خسارات فراوان و مقاومت های مردانه ، قوای قاجاری را از هرات بناکامی پس راندند.
پرورش فکر و فرهنگ و دانش به تمرکز نیروهای خلاقه مردم و امنیت ضرورت دارد و این نبود. مردم زحمت دیده افغانستان غیر از جنگ و مقاومت بالشكريان متهاجم شرق وغرب به، خانه جنگی شهزادگان داخلی نیز مصاب بودند و وضع اجتماعی و سیاسی افغانستان وقتی پیچیده تر شده بود که قوای جهان خوار استعمار انگلیس دولت سیکهه پنجاب را از بین برده و از دریای سند گذشتند و پشاور را گرفتند ۱۸۴۹م.
امیر شیر علی خان پسر و جانشین امیر دوست محمد خان ، بعد از غلبه بر برادران ، در کابل بر تخت شاهی نشست ۱۸۶۳م و اوقات گرانبهای خود و دیگران را به خانه جنگی با برادرانش مصروف داشت.
در جنگ اول که پادشاه و تمام زمامداران از میدان گریخته و بار دفاع از کشور را تنها بدوش مردم و دهقانان افغانستان گذاشتند طوریکه خواندید، مردم با تحمل مصائب سنگین از عهدۀ حفظ مملکت برآمدند ، تا که بعد از سی و هفت سال بازهمان استعمار خرابکار از دهلی بر افغانستان لشکر کشید و امیر شیر علی خان را که باستالیتوف سفیر تزارهای روسی عهد بسته بود ۱۸۷۸ م از کابل به مزار شریف فراری ساخت و بار دفاع مملکت باز بدوش مردم افتاد.
چون قوای استعمار درین بار نیز شکست خوردند و کیو گناری سفیر انگلیس را در بالاحصار سوختند، ناچار گریفن نمایندۀ سیاسی انگلیس شهزاده عبدالرحمن خان را که در سمرقند فراری بود فرا خواند و مملکت را در تحت حمایت انگلیس بدو سپرد (۱۸۸۰م ۱۲۹۷ق) با تحميل این دو جنگ ، مملکت از نشو و نمای طبیعی خود بازماند اقتصاد زراعت و دوایر دولتی برباد فنا رفتند و حرکت فکری جدیدی که با نهضت سید جمال الدین افغانی و دیگر روشنفکران مملکت در حدود
١٨٦٣م آغاز شده و به نشر جريدۀ شمس النهار ۱۸۷۲م و تاسیس مکتب حربيه و مطبعه و ترجمۀ کتب منجر شده بود، با آغاز جنگ مكتب دوم افغان و انگلیسی (۱۸۷۹ - ۱۸۸۰م) از بین رفت.
دورۀ امیر عبدالرحمن خان که با قهر و سرکوبیهای خشن مدت مد ۲۱ سال دوام کرد، از نظر فکری و فرهنگی عصر میمونی نبود. زیرا اکثر سر بر آورده گان مملکت ، بتیغ جان او بارش از پای درآمدند و وسایلی برای بیداری مردم و پرورش فکری فراهم نیامد. اما جريان اجتماعى زمان و زایش و جنبش عواملی که همواره در داخل جامعه کار گر میافتد و در مقابل هر گونه استبداد و تشدد ، بر مقاومت جامعه می افزاید و نیز شروط اقتصادی و وضع طبقاتي نگذاشت که فکر نو به کلی از بین رود.