دورۀ چنگیز و تیمور تا ظهور بابر

از کتاب: بالاحصار کابل و پیشآمدهای تاریخی

اگر چه از تاریخ تولد چنگیز (۵۵۸) هجری تا تاریخ تولد بابر (۸۸۲ هجری) در حدود ۳۳۶ سال میگذرد و درین سه قرن چنگیز و تیمور و احفاد ایشان از دیوار چین تا کناره های بسفور را لگدمال سم ستوران خویش ساختند ولی ما در تاریخ افغانستان و باز در تاریخ شهری چون کابل که در آن هم بیشتر هدف ما بالاحصار است به یک پیمانه بسیار کوچک واقعات ضرورت داریم که از بس صحنه آن خورد است پیدا کردن آن بسیار متعسر میباشد.

پیش از اینکه تهاجم چنگیزی بر سرحدات خراسان برسد سلطان خوارزم علاالدین محمد (۵۹۶ - ۶۱۷) دودمان غوری بخصوص غوریهای شنسبانی بامیان را مضمحل نموده و چون خودش با ضعف روحی در مقابل سپاه مغل کاری ساخته نتوانست، پسرش جلال الدین منکبرنی با روح و رشادتی که داشت آماده مقاومت شد و در حوالی بین 625 و 628 هجری در اثر حملات چنگیز و پسران وی توشی، چغتای، اوکتای و تولی - بلخ، طالقان نصرت ،کوه، هرات، ولخ و فیوار قادس، قلاع ضحاک، غلغله غزنی و پروان بعد از مقاومت های شدید و مکرر به خاک یکسان شد از دفاع مردانه منکبرنی از نقاط اخیر الذکر خوبتر خبر داریم و میدانیم که بین پروان و غزنه و سواحل رود سند چه گردباد عظیم حمله و دفاع بلند شده بود. معذالک در ین طوفان حوادث که یکطرف قهر ملی و طرف دیگر غیظ قتال و خرابکاری به منتهای شدت و حدت رسیده بود، از کابل آنطوریکه دل ما میخواهد خبر نداریم و نمیدانیم که بالاحصار شهر در چه حالی بود؟ و چه هنگامه هائی را دیده است؟ منطقه بین پروان غزنی و سند که کابل در میان آن واقع است رفت و آمد و گشت و گذار چنگیز و همراهان سپاه اورا به تکرار دیده است. چنگیز حین ورود چون در تلاش تعقیب جلال الدین منکبرنی بود، فاصله میان پروان و غزنی را به سرعت باد پیمود و غزنه را بلادرنگ گذاشته عازم کناره های سند شد و چون از گرفتن خوارزمشاه مایوس گردید، سری به کوهات زد و بعد از طریق پشاور و خیبر راه کابل پیش گرفت و مدتی در جلگه های ماحول شهر رحل اقامت افگند و اوگدی خان را مامور ساخت که غزنه را لوت و ویران کند.

یکی از مولفین اروپائی "واکر C.C. Walker" در کتاب خویش موسوم به "چنگیز خان" صفحه ۱۴۷ مینویسد که: "سال 1241 مسیحی (617 هجری) یکی از وحشتناکترین سال هائی است که کوه پایه های افغانستان نظیر آنرا ندیده بود." این وحشت دهشت و دو، سه سال دیگر هم دوام داشت و بگمان غالب در ۶۱۸ هجری گردباد سم ستوران چنگیزی در کابل و گرد و نواح آن بلند بود. بعد از وفات چنگیز (۶۲۴) (هجری) اولاده یکی از پسران او "چغتی" که به چغتائیان شهرت دارند در افغانستان و ماوراالنهر و احفاد پسر دیگر او "تولی" بنام ایلخانیان بر ایران حکومت میکنند مرکز چغتائیان پار دریا بوده و غالباً خاک های افغانستان را توسط حکمرانان خود اداره میکردند.

دوره تسلط چغتائی از ۶۲۴ تا ۷۴۹ هجری بیش از یک قرن دوام کرده است. در این دوره تاریک که چغتائی ها و ایلخانیان بین خود در زد و خورد بودند و شاخه های دیگر احفاد چنگیز وقت بوقت بر سر اقتدار می آمدند، اوضاع بقدری مغشوش است که حتی در خطوط عمومی آن واضح و پیوست چیزی نمیتوان گفت، چه رسد به موضوعات خصوصی تر و محدود معذالک برای اینکه تا آمدن امیر تیمور روی صحنه خالیگاه فراخی در بین نماند، به ذکر اسمای بعضی کسانی می پردازم که بیکی از سلاله های ایلخانی یا چغتائی مربوط اند و بر کل یا حصه از افغانستان سلطنت کرده اند.

از این جمله یکی سلطان ابوسعید بهادر خان بن سلطان الجایتو ملقب به سلطان محمد خدابنده پسر ارغون خان پسر ابقاخان پسر هلاکو خان پسر تولی خان پسر چنگیز است. وی آخرین پادشاه ایلخانی میباشد و از ۷۱۷ تا ۷۳۶ هجری سلطنت کرده دامنه قلمرو سلطنت او قسمتی از خراسان (افغانستان) را احتوا میکرد زیرا قراریکه عبدارزاق بن اسحق سمرقندی مینویسد دامنه قلمرو نفوذ او "بین آب آمو و فرات بود."(5) وفات او به اساس نوشته اکبرنامه (۶) باعث هرج و مرج در قلمرو سلطنت او گردید مقارن همین زمان یک نفر دیگر از احفاد چنگیز را بر کابل زمین مسلط می بینیم و آن ""قزان" یا "غزان سلطان پسر تیمور است که  بر جمیع بلاد ماورا النهر از حدود قرا خواجه تا اقصی دشت قپچاق و از نواحی خراسان تا حوالی آب سند فروگرفت. "(۷) این غزان سلطان در 747 هجری بدست امیر "قزغن" یا "غز غن" کشته میشود که پدر کلان امیر حسین کورگان بود.