32

در بیان رفتن عالیجاه شیر محمد خان

از کتاب: تازه نوای معارک

در بیان (۱) رفتن عالیجاه شیر محمد خان بنابر اوردن کومک از قندهار

و پس معاودت نمودن بی حصور مدعا 

[هژبر قلم تیز رقم، نخچیران این مدعا را چنین صید سر پنجۀ بیان می نماید که: در سنه ۱۲۵۹ هجری مقدسه، شیر محمد خان تالپر از سندهـ هزیمت یافته روانۀ قندهار گردیده] و عالیجاه احمد خان لغاری معه منسوبان خود در کوهستان، نزد بلوچان مری رفته سکونت گرفت.

هر گاه میر مذکور به قطع منازل داخل قندهار شد، سردار صاحبان قندهارف در تعارف و مهمانداری میر موصوف به هیچ وجه قصوری نکردند. و مراسم اکرام و اعزازش بجا آوردند (۲). میر مذکور مبلغ دو سه لک روپیه، بجهت

----------------------------------------------------------- 

(۱)این عنوان در هر سه نسخه الف، جف که ناقص است، بصورت فوق از هر سه تکمیل شد. وسطور بعد عنوان هم در نسخه ک، الف نیست تنها از ج نوشته شد بین [ ].

(۲)درینجا نسخهۀ  مطابیس دارد، که چنین است گ میگویند که از چهارده پانزده هزار تحفه میر معظم الیه بسرداران پیشکش نموده. سرداران هم در عوض بیست و چهار هزار روپیه تحایف و ارمغان بمیر موصوف مرحمت نمودند.

کومک لشکر، بسردار صاحبان قندهار، بالفعل بشرط رسیدن شال کوت دادنی کرده بندوبست کار مرجوعۀ خود نمود سردار صاحبان این حقیقت میر موصوف مشروحا جانب امیر دوست محمد خان نوشته فرستادند و مصلحت طلب گردیده. میر موصوف بسردار صاحبان صلاح دادن کومک به میر مذکر نداد، که از بعضی مدارجات که شرح ان ممتنع الوقوع است، در نظر عقل دروبین من بیعد از مصلحت است. باقی نیک و به خود را هر کس خوب میداند، آینده اختیار باقی دارد.

سردار صاحبان قندهار بعد نوشتۀ امیر موصوف، عنان توسن عزیمت خود را معطوف داشته، پای خیال کومک [خود را در (۱) لحاف تحمل کشیده، بدار مدار و دلاسائی میر مذکور می پرداختند، بخیال اینکه چیز مبلغان را میر مذکور کشیده در سوراخ دهان خود اندازیم. اخر تجویز نموده، سردار کهندل خان را بمعۀ قدری لشکر همراه میر موصوف تعیین نمودند، که تا شال کوت برود. هر گاه بموجب انجام ، مبلغان میر موصوف رسیدند، بعد تدارک جمع آوری لشکر موفوره گرفته، به تمشیت مهام میر مذکور پرداخته خواهد شد.

چون خلف سردار کهندل خان، باتفاق میر مذکور وارد پشین (۲) شدند، در انجا این چنین بارش باران] متواتر گردیده، که راه تردد تا به شال کوت مسدود شده. چند ایام در پشین توقف پذیر شدند، و در این ایام توقف صورت رسیدن مبلغان میر ممدوح بنظر نیامده. آخر خلف سردار کهندل خان، بموجب ارقام والد خود، واپس روانۀ قندهار گردید.

-------------------------------------------------------------------- 

(۱)سطوریکه بین [] است در کف الف نیست، از ج تکمیل شد. 

(۲)وادی پشین بعرض ۵۰ میل در شمال کویته است که راه قندهار از ان میگذرد، و در آخر آن کوه کوژ ک افتاده. این کلمه را اشتباها پشنگ می نوشتند، که با پوشنگ تاریخی غرب هرات التباس دارد. خود مردم آنجا و مردم قندهار آنرا پشین خوانند، و این صحیح است.

میر موصوف بعد روانگی خلف سردار موصوف، بقطع مراحل، داخل قلعه کهان شده، بعده در مکان چهتر و پولجی رسیده، جمع آوری لشکر بلوچان کوهستان می نمود و عالیجاه محمد صدیق خان خلف سردار سمندر خان نیز معۀ پانصد سواره امده، ملحق رکاب میر مذکور شده، در بندو بست تخریب چهاونی خان گهر شدند، که در این اثنا وزیر خان خلف بجار خان دومبکی (۱) معه پانصد سوار بتاریخ بیست و هشتم ماه جمادی الاولی سنه [۱۲۶۰] هجری در گرد و نواح خانگهر بطریق چپاول رسیده، کاهیان (۲) فوج انگریز معۀ سواران چوکی،که برای علف بری رفته بودند، قریب هفتاد نفر علف تیغ بیدریغ نموده، و تمام اسپان و سلاح آنها غارت کرده رفت.

افواح انگریز که در چهاونی خانگهر دایر بودند، تعاقب آن نکردند مگر دل مراد خان کوسه را مامور نمودند که رفته رفته به تکفین کشتگان انگریز پرداخته. و باز بتاریخ چهار دهم ماه جمادی الثانیه سنه روان مقدار [چهار صد (۳) پانصد لشکر بلوچان، در محال روپاه افتاده، مال مواشی غربای رعایای ناله 

---------------------------------------------------- 

(۱)ک، الفک دو نبگی [؟] و صحیح آن دومبکی است نام قبیله ای از بلوچ.

(۲۹شاید مقصد کسانی باشند که برای لشکر کاه جمع میکردند در ک کائیان و در الف گاهیان و در باقی نسخ کاهیان است.

(۳)سطور بین [] در الف، که نیست، از ج نوشته شد.

کوارار و جلال پور و ناله تانوری و بتل و تهل و غلامه (۱) [کذا, بغارت بردند. و مردم آباد کاران رعایای دیهات مذکور، مابین جمع شده، در تعاقب غارت گران رفتند. قدری مال مواشی خود را از غارت گران مسترد نموده می آوردند. که درین اثنا لشکر انگریز، در عرض راه به آباد کاران مذکور رسیدد. لوتو (۲) لوتو" گفته آباد کاران رعایا و غربا را مقتول نمودند. چنانچه که دو صد و بیست نفر, آباد کاران بر ناحق از دست لشکر انگریزان کشته شدند. از آنجا که مال و مواشی غربای آباد کاران غارتگران بغارت بردند، و متاع زندگانی آنها را لشکر انگریز به یغما بردند. عجب انصاف و رعیت پروری صاحبان انگریز بهادر ست ! کشتگان رعایا نمودند، لیکن هیچ انصاف نکردند، و آباد کاران غربا رایگان رفتند. 

امیران سندهـ نیز چند روز اواره که از قید فرنگ رهائی یافته، ارادۀ وطن مالوفه دارند، که بعطای مشاهره سر کار، در اطاق مالوفه خود اوقات گذاری خواهند نمود, لیکن هنور داخل سندهـ نشده اند. معلوم نیست که از چه سبب باز توقف امیران اسیران در انجا گردید. درین باب از افواه عوام الناس چندن روایات شنیده می شود - - والله اعلم الصواب.