32

زال زر

از کتاب: طبقات ناصری (جلد ۱/۲) ، فصل تعلیقات ، بخش ترجمۀ مؤلف
01 January 1280

درتاریخ سیستان که مولف آن مجهول است گوید:«اما زرنگ بدان گفتند که بیشتر آبادانی رودها وکشت زارها زال زرساخت،چنانکه زالق العتيق گويند اندرپیش زره وزالق الحديث که مهرب کرده اند،آن زال کهن است،وزال نو،و اورا مردمان سيستان زرو رنگیخواندندی، زیرا که موی اوراست بزرکشيده ما نیستی .... »(۱)

محشی فاضل تاریخ سیستان مرحوم بهار مينويسد: که وجه تسمية زال بواسطه این باشد، که موی او بزرکشیده شبیه بوده است،درکتب لغت فارسی ودرتتبع کتب و لوی معلوم شده است، که زال و زار وزروان و زرفان و زرهان وزرهون و زربان وزرمان همه ازيك ریشه و به معنی پدر و صاحب موی سپید است، ودرین معنی فرهنگهای فارسی هم اگرچه معانی مجازی راغالبأ اصل گرفته اند،لیکن معلوم میدارد، که ریشه لغت دراستعمالات بعد ازاسلام تا اندازه یی محفوظ بوده است،وزال را چون موی سپید بوده است زال گفته اند یعنی پیروسپید موی.

این بود رای مرحوم بهار، نسبت بوجه تسمیه و ریشه این نام، که عین این کلمات درزبان پشتو که با السنة اوستا وپهلوی  خیلی نزدیکی دارد، بصورت خوب تطبیق می گردد، زیرا در پشتو کلمه (زوړ) که حرف آخرآن رای مثقله است، تاکنون بمعنی پیروکهن سال و سالخورده است، و از روی في اللغه نيز ثابت است، که (ر) به (ړ) مثقله پشتو وهم لام که حرف قریب المخرج آن است، تبدیل می گردد،وزیادت وحذف حروفي علت ازنظرفيلالوژی قیمتی ندارد.

(۱۳) شيئت

 مؤلف این کلمه را درموارد ذیل استعمال کرده:

 نامه ای از دشت درآمد،وبردرسرای پرده اوبایستاد،برصنعتی

(۱) تاریخ سربه سیستان۲۳




(۳۱۴)                                                       ابو عبید القاسم بن سلام                                          تعلیقات

که هرگزهیچکس به لون وشیشت وخوبی اواسپی ندیده بود...» (۱) 

درجای دیگرگوید :

«اسپی داشت شبدیزنام،که درهمه دنیا بصورت وشیت وملاحت اومرکبی نبود ...» (۲)

امام ابومنصور ثعالبی در شرح الوان اسپها می نویسد:

« فاذا قصر حافرا رجليه عن حافري يديه في وشئيت، فاذا مطابق حافرارجليه حافری یدیه فهواحق وينشد:

وأقدرمشرف الصهوات ساط، کميت لااحق ولاشيت (۴)»

درقرآن کریم هم آيه شريفه ولا شية فيها) آمده ، و امام ابوبکرمحمد سجستانی می نویسد: "

لاشية فيها باین معنی است که رنگی دیگرغیرازرنگ تمام پوست و جلدش ندا رد (۴)

طوریکه معلوم است،ریشه این کلمه همان وشی است که (وشی الثوب اى حسنه بالا اوان و نقشه) آمده و (شيه) لونی است، که مخالف رنگی عمومی چیزی باشد (۵)