حکام افغانی کشمیر جنگ وزیر فتح خان با عطا محمد خان با میزائی

از کتاب: در زوایای تاریخ معاصر افغانستان ، بخش گفتار دوم

اعلیحضرت احمد شاه درانی در سال ١١٦٥ هجری قمری در سفر چارم خویش به خاکهای ماورای شرقی سند مسافرت نموده چون از راه کابل وارد پشاور شد اینک آقاسی عبدالله خان را با لشکری برای فتح کشمیر تعین و اعزام نمود . نامبرده با سپاه ده هزار نفری خود این قلعه زیبا را که بنام آخرین شهنشاه مغلی دهلی عالمگیر ثانی اداره میشد فتح نمود و آنگاه شخصی بنام خواجه عبدالله خان بن نواب عبدالصمد خان سیف الدوله را که خوب تر بنام خواجه عبدالله کوچک معروف شده است بحیث نایب الحکومته و یکنفر از هندوهای کابل را که "سکجیون" نام داشت و از ملازمین شاه ولیخان وزیر احمد خان بود به حیث مستوفی کشمیر مقرر نموده خود بحضور احمدشاه باریاب شد .

احمدشاه بابا مسافرت خویش را تا لاهور ادامه داداه و از آنجا قلندر خان افغان را با نامه نزد احمد شاه مغلی شاهنشاه هند به دهلی فرستاد و در حالیکه از رودخانه ستلج بطرف غرب حاکمیت خود را به اراضی مفتوحه پنجاب و سند و ملتان و کشمیر قایم نمود به قندهار مراجعت کرد مقارن این زمان شخص بنام میر منو معین الملک از طرف دولت درانی افغانی بحکومت لاهور و کل پنجاب منصوب بود تا اینکه نامبرده در سال ١١١٦ وفات نمود و در اثر فرمانی که از قندهار از طرف اعلیحضرت احمدشاه بابا فرستاده شد پسر نامبرده میر مومن بجای پدر بحکومت لاهور تعین گردید چون میر مومن مذکور طفل بود و از طرف دیگر دربار شاهنشاه دهلی بخصوص غازى المعین خان به در فیروز جنگ وزیر احمد شاه مغلی تحریکات سؤ داشت متعاقباً میر مومن در و طفولیت وفات نمود . امور حکومت لاهور در دست مادرش مغلانی بیگم و خواجه موسای احرار خسر میر منو معین الملک یکی دو نفر از مامورین محلی مثل طره باز خان و بکاریخان رستم جنگ به اندازه ، آخر پریشان شد که امان خان به همه اختیاراتی که از قندهار اعزام شد به اصلاح آن موفق نشده بالآخره دراثر تحریکات غازی الدین مذکور و آشفتگی اوضاع مستوفی افغانی کشمیر "سکجیون" هندوی کابلی تحت تأثیر اجانب آمد و درطی ضیافت خواجه عبدالله خان نایب الحکومه کشمیراول محبوس و بعد مقتول نمود و خود را از طرف دهلی نایب الحکومهء کشمیر اعلام کرد . در ۱۱۷۰ یکبار دیگر احمدشاه بابا برای تنظیم امور پنجاب حرکت کرد و نورالدین با میزائی را برای انتظام امور کشمیر مامور نمود . مشار الیه داخل کشمیر شده و سکجیون باغی را محبوس به لاهور فرستاد و خود مدتی در کشمیر بود تا اینکه از طرف احمدشاه بابا بلند خان سدوزائی بحکومت کشمیر تعین شد  . سپس مقارن سال ١١٧٥ سک ها بنای بغاوت را گذاشتند و نورالدین خان بار دیگر در همین سال کشمیر و باغیان را مطیع دولت افغانی نمود آخرین کسی که از طرف اعلیحضرت احمد شاه بابا به حکومت کشمیر تعین و اسمی از او در ماخذ مانده است حاجی کریم داد خان عرض بیگی است که در سالهای اخیر حیات شاهنشاهی درانی بر کشمیر حکومت میکرد و تا آخر عمر به این عهده برقرار بود و چون وفاتش مصارف به سالهای اول جلوس اعلیحضرت تیمور شاه بود پادشاه مذکور پسر بزرگ او آزاد خان را بجای پدر مقرر نمود آزاد خان به تصور اینکه حکومت کشمیر از پدر به او رسیده است یکطرف برادران خود را از آنجا بیرون کشید و از جانب دیگر بفکر اندوختن مالیات بحساب خود شد و آهسته آهسته به خیره سری و خود خواهی و بغی گرائید اعلیحضرت تیمور شاه برای نصیحت و راهنمائی و اصلاح او میر محمد علیخان معروف به کفایت خان را بدانصوب گسیل کرد  . اگرچه نامبرده آنچه لازم گفتن بود گفت و مبلغ جزئى سه لک روپیه هم از درک مالیات با خود آورد ولی آزاد خان هوای دیگری در سر داشت که به این اقدامات به آسانی به راه نمی آمد سپس از حضور اعلیحضرت تیمورشاه مرتضی خان و زمان خان برادران آزاد خان که بدست او از کشمیر اخراج شده بودند و در دربار شاهی می زیستند و اردوی سی هزار نفری در مقابل آزاد خان جانب کشمیر اعزام شدند ولی از دست آنها کاری ساخته نشد و آزاد خان به سر کشی ادامه داد و از طرف شاه مدد خان اسحق زائی و جمعی از سرداران افغانی بر علیه نامبرده فرستاده شد  . حکمران باغی دیگر تاب مقاومت نیاورده و در یکی از قلعه های دور افتاده در خانه خسرش مخفی شد و پس از اینکه اسلام خان که از طرف مدد خان برای دستگیری او با دو هزار نفر فرستاده شده بود بخانه مطلوب برسد آزاد خان خود کشی نمود و دره های زیبای کشمیر مطیع دولت افغانی شد و این وضعیت تا اواخر عمر و سلطنت تیمور شاه یعنی سال ۱۳۰۷ هجری قمری دوام داشت در دوره سلطنت شاه زمان از حکامی که در کشمیر حکومت نموده اندیکی عبدالله خان الکوزائی معروف به مخلص الدوله است  . معلوم نمیشود که نامبرده در کدام سال باین عهدهء مهم مقرر شده اینقدر میدانم که مالیات کشمیر در دورهء نایب الحکومگی او به ٢٤ لک روپیه بالغ میشد که به قرار بیانات مولف سراج التواریخ قسمت معتنابه آن بخرج مواجب عمال آن جا مصرف میشد فقط یک ثلث یایک ربیع آن مبلغ شش لک روپیه به خزانه پادشاه میرسید .

شاه محمود بن تیمورشاه بعد از 1216 یا ۱۲۱۷ که بار اول بر تخت نشست در دوره کوتا سه سال سلطنت خود عبدالله خان را به حکومت کشمیر گماشت و نامبرده در سه سال اول سلطنت شاه شجاع هم کماکان بحال خود باقی ماند ولی نظر به مخالفت های شاه شجاع با شاه محمود و گرفتاری های اول الذکر به امور مرکزی کشور و وضع مخالفت کارانه پیش گرفته و از دادن مالیات خود داری میکرد تا اینکه شاه شجاع در سال ۱۲۲۲ متوجه مسئله کشمیر شده و عالیجاه شیر محمد خان با میزائی مختار الدوله را برای تصفیه امور آنجا فرستاد و اینک شرح مربوطه را از نسخه قلمی واقعات شاه شجاع که مربوط به ، کتابخانه موزه کابل میباشد نقل میکنم :

"وقایع سیزدهم فرستادن عالیجاه مختار الدوله جهت تسخیر خط کشمیر صورت این وقایع چنان است که عالیجاه شیر محمد خان با میزائی مختار الدوله را خلت فاخره نیابت کشمیر مرحمت نموده سرفراز ساخته هشت هزار مردم ایلات نواحی را نیز با او مامور نموده به مهم کشمیر مرخص فرمودیم مقارن این حال بخاطر مبارک مصمم شد که اگر موسم زمستان را در پشاور گذرانیده شده از ورود موکب دولت اقبال و سران ناحیه البته تقویت و اعانت مختار الدوله نزدیکتر و آسان تر بوده کوایف و اخبارات کشمیر نیز بزودی بحضور سعادت ظهور خواهد رسید چنانچه بعنایات ایزدی آنچه پیشنهاد خواطر مبارک شده بود بی تفاوت بوقوع انجامید لهذا نواب همایون ما از کابل کوچ نموده و طی منازل و قطع مراحل نموده رونق افزائی پشاور شدیم هرگاه مختار الدوله بمظفر آباد رسید عبدالله خان حاکم کشمیر از روی بغی و عناد سنگرها در کناره دریای مظفر آباد بسته و پیاده و تفنگ چی جابجا نشانیده بند وبست حفاظت و حراست چنان مستحکم نموده که از دریای مذکور احدی را امکان عبور نگذاشته بود مختار الدوله به ورود آنجا هیچ اندیشه از طلاطم دریا ننموده و باران گلوله را که از سنگرها می بارید همه را گلریزی ایام بهاری تصور دیده دست بحبل المتین عنایت الهی زده با جمله افواج ظفر امواج بدریا در آمده کسی که اجل فرا رسیده بود کشته و خسته دریا شده بدریا رفت و باقی بهمت و سلامت از دریا عبور نموده نجات یافته بفضل الهی و اقبال عدو مال پادشاهی بسنگرهای مخالفان رسیده دست به شمشیر کردند پیاده های سنگر از وقوع این مقدمه چاره جز کار را بر خود معدوم و منحصر دیده خود را بکوهستان کشیده فرار اختیار کردند و اکثر کشته و خسته شمشیر دلاوران تهمتن توان و نبرد آزمایان معرکه نام و نشان گردیدند چنانچه بفضل بیمثال و یمن اقبال عدو مال مظفر آباد در تصرف اولیای دولت ابدا اتصال در آمده عالیجاه مختار الدوله کوایف این فتح و پیروزی و لطایف این نصرت و پیروزی را بحضور اشرف معروض داشته جلو انداز روانه کشمیر شد اگرچه شدت سرمای زمستان و طغیان برف و باران بود مظفر آباد تا کشمیر همه کریوه و کوه و راهای ناساخته و پر خلل مینمود اما آنهمه شداید و صعوبت را با وجود گرانی و کمیابی غله دیده و کشیده بکمال استقامت و استقلال شده داخل "پرکهنه سون پر" شده و دو روز آنجا مقام نمودند عبدالله خان با لشکر سواره و پیاده خود آراسته و پیراسته گشته بمقابله رسید و فی ما بین عسکرین معرکه جنگ و جدال و قتل و قتال برپا شد حتی که غلامان جان نثار و سپاهیان نصرت شعار دست به شمشیر کرده داد مردانگی و دلاوری دادند چنانچه در لشکر عبدالله خان شکست فاحش افتاد در انحال عبدالله خان افواج خود را برهم شکسته و بخت دژم را برگشته از میدان فرار نموده در پر کهنه دیگر که قلعهء مستحکم برای چنین روز ساخته داخل شده محصور ساخت علیجاه مختار الدوله بسامان استوار و اتواب و غمبارههای آتشبار اطراف قلعه مذکور را مانند انگشتری محاصره کرده مضافات و آبادی آنرا بضرب گلوله اندازی و قلعه گیان را از تاب و طاقت ناچار کرد لهذا عبدالله خان اسیر سرپنجه تقدیر مشروحاً بخدمت همایون ما عرضه داشت نمود که بندگان اقدس مالک و مختارند الجال ریاست و حکومت کشمیر را بهریک از غلامان حضور که ارشاد شود تسلیم نموده غلام بقدم بوسی مشرف میگردد بندگان همایون از نظر بالطاف و اعطاف خدیوانه که خدمت فدویانه درباب مختار الدوله منظور نظر از فیض اثر بود امر فرمودند که رقم نیابت مبارک بمعه خلعت سر افرازی بنام عطا محمد خان ولد مختار الدوله صادر گردد که نامبرده را بحکومت سر افراز نموده خود مختار الدوله برکاب نصرت انتساب حاضر شود که نهضت را یات عالیات بسمت قندهار جهة اندفاع و انهزام شهزاده کامران مصمم و بالجزم است .

بدینقرار عبدالله خان الکوزائی حکمران کشمیر که از طرف شاه محمود تعین شده بود بعد از اختتام سلطنت شاه هم به وظیفه خود ادامه داد تا اینکه در ۱۲۲۲ در مقابل شیر محمد خان با میزائی وزیر شاه شجاع ملقب به مختار الدوله شکست نمود و قراریکه در متن گذشت شاه شجاع به پاس این خدمت عطا محمد خان پسر وزیر مذکور را بحکومت کشمیر مقرر نمود و خود او را احضار کرد تا به مهم دیگری که عبارت از ظهور کامران در قندهار بود توجه شود .

مختار الدوله که تازه کشمیر را به شمشیر خود فتح نموده بود و پسر خود را هم پهلوی خود نایب الحکومه آنجا ملاحظه کرد وضعیت شاه شجاع را در مقابل کامران و فتح خان متزلزل دیده اوامر شاه را مبنی بحکومت خودش و ترک کشمیر ناشنیده انگاشته و با اینکه این امر تکرار شد مدتی از کشمیر حرکت نکرد تا اینکه شاه شجاع مجبور شد نظر به ایجابات وقت و حل مسئله مهم تر دیگر سرنوشت کشمیر را خلاف مرضای خود بدست مختار الدوله و پسرش گذاشته و خود از پشاور به کابل و از اینجا به قندهار رفت و بعد از فرار کامران و عفو فتح خان و مقرر نمودن شهزاده یونس در قندهار عازم بلوچستان افغانی و سند شد قبل از حرکت شهزاده قیصر را به حکومت کابل نامزد . نمود آنگاه مختار الدوله از کشمیر بکابل آمده بعلت بیمی که از نافرمانی امر شاه در دل داشت و حسادتی که از تقرب محمد اکرم خان امین الملک در غیاب خود احساس میکرد بهانههای دیگری هم برای خود درست کرده شروع به تحریک نموده و شهزاده قیصر را بر علیه شاه شجاع بر انگیخت و هردو متفق برای اشغال پشاور حرکت کردند  . درین فرصت شاه شجاع از راه دیره جات رسیده و در طی جنگ سختی که در حوالی پشاور به وقوع پیوست وزیر شیر محمد خان مختار الدوله و برادرش خواجه محمد خان و چند نفر دیگر از سران با میزائی مثل یحیی خان و فیض الله خان و غیره کشته شدند و شاه شجاع به کابل مراجعت نمود و پسر مختار الدوله عطا محمد خان با میزائی در اثر عداوت استخوان شکنی که پیدا شد بیشتر خود را در کشمیر محکم نموده و خویش را حکمران مختار آن حدود دانسته و با رفتار نیکی که با مردم میکرد کشمیری ها را از خود ساخته بود  . چنانچه در میان حکمرانان افغانی کشمیر از عصر احمد شاه بابا تا دوره سلطنت دوم شاه محمود و نواب جبار خان که آخرین حکمران ما دران حدود میباشد کشمیری ها او را به احترام و محبت یاد کرده و در تصانیف محلی از او یاد کرده اند . بهرحال عطا محمد خان با میزائی پس از اینکه پدرش سر کشمیر با شاه شجاع مخالف شد و در پایان این مخالفتها جان خویش و برادران خود را هم باخت على الرغم شاه شجاع الملک خود را حکمران مستقل کشمیر میشمرد ولی شاه در صدد بود که هر چه زودتر دست او را ازین خطهء زرخیز کوتاه کند تا اینکه بعد از فرار شاه محمود بار دیگر از حوالی قندهار متوجه امور کشمیر شده جانب پشاور حرکت کرد و در نظر داشت که محمد اکرم امین الملک و سردار مدد خان اسحق زائی را با دوازده هزار نفر بدانصوب گسیل کند که شاه محمود در اثر حمله ثالث از قندهار گذشته به کابل رسید و وزیر فتح خان سردار سپاه او وارد گندمک و نمله شد و شاه شجاع با سران و سپاهی که آماده کشمیر ساخته بود همه طریق مراجعت پیش گرفته بدون اینکه مجال فتح کشمیر را حاصل کند بار دوم از پشاور حرکت کند و در جنگ نمله مسهزم شد و کشمیر و حکومت آن حتی بعد از ختم دوره اول سلطنت شاه شجاع برای عطا محمد خان مذکور باقی ماند .

مبرهن است که شاه شجاع در دورهء اول از 6 سال بیش سلطنت نکرد و بعد از شکست نمله (١٣٢٤ هـ ق مطابق ۱۸۰۹م) شاه محمود بار دوم در اثر جان فشانی و صرف مساعی وزیر فتح خان بر تخت کابل جلوس نمود . جلوس پادشاه عیاش که مراتب بی کفایتی او در دورهء اول سلطنتش آشکار شده بود یک سلسله بغاوتها و رنجش های دیگر را روی کار کرد حریفش شاه شجاع که پس از شکست نمله به کوهستان ختک متواری شده بود از راه قندهار بعزم کابل آمد (١٢٢٥ هـ ق = ۱۸۱۰م) ولی بار دیگر منهزم شد و به هند رفت و به پشاور حمله نموده آنرا برای چند ماه متصرف شد و بار دیگر سردار محمد عظیم خان برادر وزیر فتح خان این شهر را از او مسترد نموده شجاع جانب ملتان و راولپندی و لاهور رهسپار شد و شاه محمود بالاخره چند گاه دم راحت کشیده به عیاشی مصروف شد و اداره مملکت را برای فتح خان گذاشت .

وزیر فتح خان با حسن تدبیر و کیاست به تنظیم امور افغانستان مشغول شده و آوازه خیرت و شخصیت او خارج حدود و ثغور مملکت منتشر گردید . همانقدر که مردم و ملت از شاه محمود منزجر بودند به فتح خان دلبستگی و محبت داشتند و ولایات دور دست کشور مانند سند و بلوچستان همه به دولت مرکزی اظهار اطاعت می نمودند . کامیابی های فتح خان بیشتر به عقل و سیاست و تدبیر و تاحد زیاد بسته به اعتماد و احترام متقابله او و برادرانش بود که مخصوصاً او را بحیث برادر کلان اطاعت می نمودند . فتح خان چون به زوره اقتدار رسید برادران خویش را هم مقتدر ساخت و هریک را بگوشه ئی حکومت داد . چنانچه کهندل خان در قندهار شیردل خان در غزنی اسد خان در دیره جات صمد خان در سند ، احمد خان در بلوچستان عطا محمد خان و باز محمد عظیم خان در پشاور مقرر شدند و در شهر اخیر الذکر پهلوی عطا محمد خان بارک زائی چند برادر دیگرش مثل یار محمد خان سعید محمد خان سلطان محمد خان و پیر محمد خان هم زندگی داشتند و از همین جهت بعضی اوقات در مقابل برادران قندهاری ایشان را به لقب برادران پشاوری هم یاد کرده اند . در حالیکه قضایا و امور اداری مملکت بدین نوع در جریان بود عطا محمد خان با میزائی در اثر چندین سال حکومت کشمیر خود را مقتدر دیده و حتی بعد از ختم سلطنت شاه شجاع به پادشاه جدید افغانی هم حاضر نبود سر تمکین خم کند . چنانچه نه فقط از ارسال مالیه ، کشمیر به کابل ابا می ورزید بلکه به فکر افتاد تا پشاور را هم به حیطه حکومت خود ملحق کند بدین مطلب برادران خود سمندر خان و جهانداد خان را از کشمیر روانه نمود تا پشاور را بگیرند و در طی جنگ طولانی که بعمل آمد عطا محمد خان بارکزائی کشته شد و پشاور بدست سمندر خان و جهانداد خان افتاد . فراموش نباید کرد که عطا محمد خان اصلاً حکومت کشمیر را چند سال قبل در اثر فرمان شاه شجاع دریافته بود ولی شاه شجاع سلطنت را از دست داد و بی نام و نشان در لاهور می زیست و او با شکوه روز افزون حکمران حتی حکمران خود مختار کشمیر بود . این دو نفر میشد بهم نزدیک شوند . اما در عین حال استخوان شکنی میان ایشان واقع شده بود و آن عبارت از کشته شدن شیر محمد خان مختار الدوله پدر عطا خان و عمش خواجه محمد خان بود حین اغوای شهزاده قیصر در پشاور که شرحش گذشت . بهر حال با این سوابق دوجانبه نیک و بد عطا محمد خان به شجاع الملک نامه نوشت و او را از لاهور به رفتن پشاور گرفتن تخت و تاج تشویق نمود شجاع به امیدواری و آرزوی سلطنت به پشاور در آمد ولی عطا محمد خان به سمندر خان و جهانداد خان خفیه هدایت داد که قاتل پدرش شجاع را محبوس نموده و به کشمیر بفرستند بدین طریق در طی مجلس ضیافت خصوصی شجاع را گرفتار نموده و به کشمیر نزد عطا محمد خان فرستادند و او نامبرده را در بالاحصار کشمیر محبوس ساخت چون از روز شکست شاه شجاع در نمله تا روز حبس او در بالاحصار کشمیر وضعیت پشاور در بین سه نقطه اتکاء و سه قوه شاه محمود دولت مرکزی (کابل) عطا محمد خان با میزائی حکمران (کشمیر) و شاه شجاع متواری در راولپندی و لاهور پیچیده و پیوسته دستخوش تغیر و تحول است عین این ملاحظه میکنم بعد از شکست نمله شاه شجاع به پشاور عقب نشسته و از آنجا روانه قندهار شد و شهزاده ایوب و اسد خان بارکزائی تاب مقاومت نیاورده و شهر را متصرف شد ولی متعاقباً در جنگ چکان نزدیک قندهار از شاه محمود و فتح خان شکست خورده به دیره جات برگشت و از آنجا راه راولپندی را پیش گرفت . در اینجا بعضی خوانین مثل بلوچ خان اچکزائی یحیی خان با میزائی و غلام احمد خان ولد مختار الدوله یکی از برادران عطا محمد خان حاکم کشمیر نزد شجاع به لاهور آمدند و با آمدن غلام احمد خان گرفتن پشاور از رسدار محمد عظیم خان که از طرف شاه محمود حاکم اینجا بود در نظر شجاع الملک آسان تر شد . چنانچه غلام محمد خان مذکور هزار سوار از برادر خود عطا محمد خان از کشمیر خواسته عازم پشاور شد و بعد از مختصر مقابله شهر را متصرف گردید شاه شجاع وارد شد و محمد عظیم خان بکابل آمده و ٤ ماه پشاور در دست شجاع بود که باز محمد عظیم خان بنام شاه محمود از کابل لشکر آورده و شجاع شکست یافته مجدداً به راولپندی برگشت و این دفعه برادر دیگر عطا محمد خان حاکم کشمیر جهانداد خان و سمندر خان با میزانی با سه هزار سوار و پیاده شجاع را به گرفتن پشاور تشویق کردند و در اثر تصادم دیگر با سردار محمد عظیم خان حاکم پشاور و برادرش عطا محمد خان بارکزائی اخیر الذکر کشته شد مگر سرنوشت طرفین پوره معلوم نشده سردار محمد عظیم خان در پشاور و شجاع الملک به راولپندی برگشت و بار دیگر عطا محمد خان ناظم کشمیر برادو خود و نندارم سک نوکر معتمد خود را با تقریباً دو نیم هزار سوار و پیاده نزد شجاع فرستاده و در این جنگ اخیر سردار محمد عظیم خان شکست یافته و از راه کوهات و بنگش به کابل عقب نشست و پشاور در ظاهر بدست شجاع الملک و در باطن در تصرف غلام محمد با میزائی و سمندر خان با میزائی و در حقیقت امر در حیطه نفوذ و تصرف عطا محمد خان حاکم کشمیر در آمد . سپس در فرصتیکه شهزاده حیدر خان بن شاه شجاع به امر پدر مصروف پیکار با نواب جبار خان در دیره جات بود جهانداد خان و سمندر خان با میزائی طبعاً به امر و هدایت عطا محمد خان حاکم کشمیر شجاع را محبوس نموده اول به قلعهء اتک از آنجا به کشمیر فرستادند و در قلعه کوه ماران محبوس گردید .

بدین ترتیب رفته رفته عطا محمد خان با میزائی در اثر چندین سال حکومت متوالی در کشمیر چنان مقتدر شد که درمیان دو شاه برحال و مخلوع سدوزائی و در مقابل برادران بارکزائی که با شاه محمود درین وقت کمال همکاری داشتند دست ثالثی محسوب میشد و با این موقعیت طبعاً از پرداخت مالیات به کابل سرباز میزد . فتح خان که در مسائل حکام ولایات مخصوصاً نقاطی که مشرف بر نفوذ بیگانه بود خیلی حساسیت نشان میداد برای اینکه شاه محمود را هر طور است حاضر به تصفیه حساب کشمیر با عطا محمد خان کند و متعاقباً متوجه اقدامات رنجیت سنگ گردد موضوع حبس برادر او شجاع الملک را به او گوشزد کرد و در نتیجه شاه محمود وزیر فتح خان و سردار محمد عظیم خان و دوست محمد خان باتفاق هم با لشکر بزرگ بطرف ولایت مشرقی حرکت کردند . جهانداد خان و سمندر خان از شنیدن این خبر فرار نمودند و شاه محمود با سرداران معیتی خود وارد پشاور شد . در فرصتیکه همه چیز آماده بود و شاه محمود میخواست عازم کشمیر شود و به بعضی روایات عطا محمد خان پرداخت خراج سالانه سه لک روپیه را که رقم بسیار جزئی بود قبول دار هم شده بود دفعتاً همه ترتیبات بر هم خورد زیرا در همین موقع سید اشرف و سید عطا با بعضی کوهستانی ها دور شهزاده عباس برادر شاه محمود در کابل گرد آمده و میخواستند او را به پادشاهی بردارند . این خبر طبعاً نقشه حرکت کشمیر را بر هم زد . سردار محمد عظیم خان و دوست محمد خان فوراً برای سرکوبی باغیان و متمردین روانه کابل شدند و شاه محمود و فتح خان مدتی در پشاور مانده و عقب آنها مراجعت کردند و این دومین دفعه ایست که شاهی از کابل به قصد عزل حکمران کشمیر و تصفیه حساب آن علاقه به پشاور میرسد و در اثر واقعات پایتخت مملکت مجبور به مراجعت میشود. چنانچه قبلاً دیدیم که شاه شجاع و محمد اکرمخان امین الملک دراثر ظهور شاه محمود در کابل وفتح خان در گندمک موضوع حمله کشمیر را معوق مانده و برگشتند اینک این دفعه شاه محمود وفتح خان خودشان دراثر بروز مسئلهء شهزاده عباس مجبور شدند عطا محمدخان و کشمیر را بحال خود باقی گذاشته و به پایتخت مراجعت کنند شاه محمود و وزیر فتح خان وقتی به کابل رسیدند که متمردین بسزای خود رسیده و اوضاع به حال عادی برگشته بود . بهرحال بدین صورت باز سالی گذشته مسئله روشن ساختن وضعیت عطامحمدخان و حکومت و مالیات کشمیر کماکان باقی ماند . سال دیگر فتح خان و دوست محمد خان به قصد فیصله ، مسئلهء کشمیر از کابل حرکت کردند ولی چون به نقطه مطلوب نزدیک شدند عطا محمد خان پرداخت خراج سالانه سه لک روپیه را قبول دار شد و فتح خان به این وعده شفاهی اکتفا نموده راه ملتان را پیش گرفت و نماینده خویش را برای دریافت خراج موعود به کشمیر فرستاد . اما عطا محمد خان عملاً از دادن مالیه ابا ورزید فتح خان و دوست محمد خان پس راه کشمیر را پیش گرفتند و با وجودیکه زمستان فرا رسیده بود عزم مقابله با حکمران کشمیر را بر خویش جزم کردند . موضوع فتح این دره قشنگ که سالها طول کشید و دامنه پیدا کرد برای اشرف الوزراء فتح خان و عزل عطا محمد خان بامیزائی حاکم کشمیر استعمال شاه شجاع الملک از طرف اخیر الذکر در جنگ و صلح اینجا و سهم سردار محمد عظیم خان و دوست محمد خان درین گیر و دار چیزهائی است که در ماخذ داخلی و خارجی با مختصر تفاوت های نوشته شده نسخه ، قلمی واقعات شاه شجاع طبعاً درین موضوع صحبت میکند ولی مهم تر از آن دو مکتوب مهمی در دست است که عنوانی نایب امین الله خان لوگری تحریر شده نویسنده نامه اولی معلوم نشد . مکتوب دومی از طرف اله داد نامی به اسم نامبرده در کشمیر در محل وقوع جنگها نوشته است . اگرچه متأسفانه مکتوب اولی چندجای پارگی دارد معذالک مضمون مخصوص در قسمتهای مربوط به اصل موضوع که جنگ های کشمیر باشد به کمال وضوح خوانده میشود و بحیث اسناد مهم تاریخی بر قضایا روشنی میاندازد و یکی از بزرگترین کامیابی های وزیر فتح خان را با جزئیات معرفی مینماید . اینک اول حصه مطلوبه را از نسخه قلمی واقعات شاه شجاع نقل میکنیم و بعد متن مکاتیب را تقدیم میداریم : " . . . مصداق این مقال آنکه از استماع خبر اینواقعۀ که عطا محمد خان و جهانداد خان و غیره با میزائیان به خدمت بندگان ما بی ادبی ها و نمک حرامی نمودند شاه محمود را ننگ و غیرت جبلی و رحمت و الفت برادری گریبان گیر جان شده در محال دهله و غیره که طوائف با میزائیان مسکن و مائوا داشتند یکهزار سوار جرار بطریق چپاول فرستاده صغیر و کبیر و جوان و پیر آنها را قتل و تاراج و املاک و مکانات آنها را مسمار و پایمال سم ستوران افواج ساخت بقیت السیف را اسیر و دستگیر نموده به کمال بی حرمتی و ذلت و بیستری بحضور خود طلبید . چون از تعذیب و تخریب آن طایفۀ مذکور خاطر شاه محمود مخلصی این نیازمند درگاه الهی بود این معنی بدون تسخیر و تصرف خطهء کشمیر صورت پذیر نبود لهذا فتح خان را با جمعیت سی هزار لشکر مامور تسخیر کشمیر نموده مرخص ساخت چون راه مظفر آباد جای عبور نبود بنابران از راه پنجاب بگجرات رسیده با رنجیت سنگ اتفاق نموده از راه "بمیر و توشه میدان" عازم کشمیر گذشته وارد شیپال که سرحد کشمیر است گردید . عطا محمد خان نیز فوج خود را آراسته به مقابل فتح خان در شیپال رفت . چون فی مابین عسکرین جنگ واقع شد لکشر عطا محمد خان عزیمت خورده یک منزل واپس گردید بلکه روزمره دو صد سه صد سوار از لشکر فرار شده در نزد فتح خان حاضر میگردیدند . از ظهور این مقدمه عطا محمد خان زیاده تاب مقاومت نیاورده از آنجا مراجعت به سمت شهر نموده در زیر قلعه "شیر کر" به میدان تپه "مالو" سنگر مستحکم بسته منزل نمود . با وجود این چاره کار خود مخلصی از چنگ هلاک آهنگ فتح خان بدون ذریعه بندگان اشرف ما غیر ممکن یافت بنابر غلبه ضرورت بصوابدید خوانین با میزائی مصحف قرآن مجید و فرقان حمید را شفیع حال ساخته برهنه و طناب به گردن و شمشیر به گفت گرفته بحضور فیض دستور حاضر گشته به عرض اقدس رسانیدند که به تصدق همین کلام الهی قبله عالم و عامیان عذر خواهی این خاطی را منظور نظر فیض گستر فرموده تقصیرات غلام را عفو فرمایند و اگر به کشتن غلام امر میشود شمشیر دار حاضر است بندگان اشرف به مصداق در عفو لذتیست که در انتقام نیست بنابر وثوق عظمت و جلالت کلام شریف الهی و اخلاق و عادات خویش که پیوسته از عقوب و انتقام مائل و متوجه به ترحم و انعام خاص و عام بوده اند بنحواى الانسان مرکب من الخطا و نسیان عذرات او را منظور نظر ترحم منظر فرموده تقصیرات او را عفو فرمودیم تا شاید که در آینده از ایشان کاری و امر ناروا سر بر نزند چون خوانین درانی و غلام خانه شیعه خطه کشمیر یعنی همراهیان عطا محمد خان از آبا و اجداد نمک پرورده بندگان اشفاق عنوان ما بودند لهذا همه حاضر و مستعد خدمت شدند از آنجا که مقدمات مقابله و مجادله افواج متخاصمین بانجام و اختتام رسیده بود یعنی فتح خان داخل کشمیر متصرف گردیده بود و لشکر عطا محمد خان هر روز فرار شده نزد فتح خان میرفتند درینحال عطا محمد خان و سمندر خان عرض نمودند که غلامان را حضور اقدس بدست مبارک بشمشیر هلاک سازند زیرا که گناه کار پادشاهی و نمکحرامی ظل الهی هستیم تا به سزای خود برسیم یا غلامان را به خدمت خود نگاهدارند که مخلصی غلامان از نصرت تفح خان حاصل گردد لهذا از حضور اشرف ارشاد شد که الحال کار از دست و دست از کار رفته است بهتر اینست که شما در قلعه "شیر کر" رفته محتضن گردیده چند روز خود را نگاه دارید تا بندگان اصلاح طرفین بفرمایند بنابر امر سرکار عطا محمد خان در شیر کر رفته متحصن گردیده بعد چند یوم مصالحه نموده خود در نزد فتح خان رفته ملامت کرد بعد از انعقاد صلح طرفین اطمینان از عدم اتصال مضرت جانبین فتح خان بمعه "محکم چند" سردار لشکر رنجیت سنگ که بطریق کمک با فتح خان آمده بود بسلام بندگان حاضر شدند چون در حین ملاقات فتح خان با رنجیت سنگ همین مقرر گردیده بود که هرگاه مخلص پادشاه بعد فتح کشمیر شود از آنجا وابستگان و اهالی حرم پادشاه در لاهور میباشد بهتر آنست که حضرت پادشاه را تشریف فرمای لاهور سازند تا حصه نیک نامی در مقدمه مخلصی پادشاه برای ما هم باشد .

بقیه متن این اثر که جزء وقایع فرعی است لزوم ندارد و خلاصۀ آن این است که فتح خان شاه شجاع را به رفتن دیره جات و ملتان دعوت میکند و از طرف شاه محمود دلداری میدهد ولی نامبرده به لاهور نزد رنجیت سنگ میرود و قضایائی که بر سرش می آید خارج این مبحث است . حالا همین واقعات یعنی جنگهای وزیر فتح خان و عطا محمد خان با میزائی حاکم کشمیر را در روشنی متون مکاتیبی که متذکر شدیم ملاحظه میکنم :


مرقع سوم اسناد خطی موزه کابل مکتوب ۱۰

بعرض صاحبی خدایگانی ام میرساند دیروز که یوم دوشنبه بود کامران مراد خان نام غلزائیی در نزد شاهزاده که از پشاور دستخط ها در جواب عریضه شاهزاده کامران و کاغذ عریضه ابراهیم خان جمشیدیی ++ + + + بجهت بندگان والا بوده که کمترین در نزد مستوفی بچشم خود دیده و هرچه دستخط ها کامل خان جوانشیر پیش خدمت بندگان اقدس داده اند که در عرض راه است امروز یا فردا خواهد رسید این خبر از + + +  دستخط ...... که چاپار مذکور آمده و از عریضۀ ابراهیم خان که نوشته میباشد تفصیل این حقیقت آنکه بندگان اشرف الوزراء که کوچ نمودند تا حد "شپین" برف میبارید شب و روز راه رفته بیرون دره شدند همین که بدشت رسیدند قشون دشمن پیدا شد که سمندر خان به معه دوازده هزار سوار پیدا شد بندگان اشرف الوزراء با وجود کمی سپاه که قریب به سه هزار کس رسیده بودند توکل به خدا نموده به همان ماندگی بر دشمن حمله بردند جنگ بسیار شد برادر سمندر خان کشته شد و لشکر مخالف شکست خورد بندگان اشرف الوزراء را تعاقب نمیکردند چون سه چهار روز راه زده و هم جنگ کرده بودند بیرون "شپین" سنگر زدند روز دیگر غلام محمد خان و سمندر خان به جنگ آمدند جنگ مغلوبه شد باز دشمن شکست خورد بار دیگر عطا محمد سوار شده آمد از ینطرف سردار محمد عظیم خان پیش قره ول بود ..... جنگ بسیار شد سردار محمد عظیم خان شکست خورد بندگان اشرف الوزراء سوار شدند از صبح تا پیشین جنگ شد و عاقبت حق تعالی به بندگان اشرف الوزراء فتح داد و دشمن شکست فاحش خوردند که دیگر باره فرصت سنگر زدن نیافتند... و عطا محمد خان در کوه ماران قلعه بند شد و در جنگ دویم شکست دشمن شده بود بندگان شاه شجاع الملک با آنها بودند که شب نظر بند میداشتند و روز بجنگ میآوردند در شکست دویم پادشاه مذکور در یک ده رفتند و به وزیر آدم روان کردند وزیر پیش و از رفته شاهزاده شجاع الملک را بعزت تمام باردوی خود آوردند امروز که یوم سه شنبه بود شادیانه زده شد و شلک توپ و شاهین شد و جار زدند که هفت شبانه روز چراغان نمایند صاحبا این مژده به شما و جمیع دوستان مبارک باد و در مظفر آباد شکور خان و پسر عبدالواحد خان نشست و راجه ها تمام سلام وزیر کردند راه تا نزدیک اتک امن شد صاحب کمترین در خدمت نوا حاضر و همراه ذری خان میرود شفقت نواب صاحبم به شما بسیار است اما لازم که شما بعد از سیزده روانه شوید و هرچه ... که شهزاده آدم خود روانه میکند و آدم نواب را ... عوض کردم بمعرفت مرزا موقوف کردم والانه +++ میگفتند که ده تومان فرموده اند که از نایب بگیرند پسر میرزا اشرف در کارشما بسیار اخلاص مینماید و خلعت عمراخان بخوبی شفقت فرمایند. "


مرقع سوم اسناد خطی موزه کابل مکتوب نمره ٤

"عالیجاه رفیع جایگاه عمدة الخوانین العظام اخوى امین الله خان سلام الله تعالى بعدها مشهور میدارد که هرگاه جویای حال اینجانب بوده باشند الحمد لله بدرجه شکر است و ثانیاً احوال کشمیر رسید حقیقت چگونگی معلوم شد و چاپار آمد رسید کشمیر را بخوبی بضرب شمشیر گرفتند بر شما و بر جمیع دوستان مبارک باشد و عطا محمد خان در کوه ماران قلعه بند میباشد اخوندها قرآنها را گرفته و زیر آمده که صلاحیت بشود جان خود را خلاص کند وزیر جواب داد هر چه مال حال دارید بدهید و خود شما را نزد شاه میفرستم حقیقت چنین است و ثانیاً اخوی ام عسکر را بخدمت فرستادیم وجه تسلیم او نموده ارسال دارید البته درین باب تغافلی نکنید که بسیار ضرورت است اگر سرگردان کردید از شما گله خواهم کرد زیاده والسلام .                                        بنده را هر چه داد الله داد. "

بهر حال عطا محمد خان بعد از چندین سال حکومت کشمیر بالآخره در سال ۱۳۲۷ هجری قمری مطابق ۱۸۱۲م منهزم شده و این فتح بحیث یکی از کامیابیهای بزرگ بنام وزیر فتح خان تمام شد .

موضوع تسلیم شدن عطا محمد خان و عفو و رهائی چیزی است که در چگونگی آن سخنان ضد و نقیض زیاد گفته شده و حتی نسخه، قلمی "نوای معارک" میگوید که در اثر خدعه خلاصی یافته است . بدین ترتیب که یک صندوقچه زیورات مصنوعی ساخته و بحیث اندوخته های خود در چند سال حکومت کشمیر به فتح خان تقدیم نموده و خود را رها ساخت و از کشمیر برآمد بعد معلوم گردید که زیورات و جواهرات او همه قلب و مصنوعی میباشد . بهرحال عطا محمد خان در اثر شفاعت و روی داری علما و بزرگان قوم و شخص شاه شجاع از فتح خان عفو شده و آزاد گذاشته شد که هرجا خواسته باشد برود . ناگفته نماند که قبل از آغاز جنگ های کشمیر میان فتح خان و رنجیت سنگ در گجرات ملاقاتی بعمل آموده و به او هم متأسفانه در یک مسئله داخلی آنهم با شرایط تقسیم یک ثلث مالیات کشمیر اجازه مداخله داده شده بود . اگرچه عساکر سک در سرمای ۱۲۲۷ در کوههای کشمیر کاری ساخته نتوانست و قشون افغانی به تنهائی داخل محاربه با سردار یاغی با میزانی گردید معذالک مهاراجاى سک انتظار سهم موعود را داشت . ولی وزیر فتح خان محکم چند سر عسکر قوای امدادی سک را با هدایاتی رخصت کرد و نامبرده با غلام محمد خان یکی از برادران عطا محمد خان عازم لاهور گردید . شاه شجاع پیشنهاد فتح خان را مبنی بر تصرف حکومت دیره جات نه پسندیده او هم نزد رنجیت سنگ رفت . رنجیت سنگ و غلام محمد با میزائی باهم سازش نموده و سردار با میزائی خبط بزرگی را مرتکب شده و با وساطت او رنجیت سنگ قلعه اتک را از جهانداد خان برادر دیگر عطا محمد خان حاکم سابق کشمیر بیک لک روپیه خریدارى نمود و باین ترتیب پای قوای سک بدروازه ولایت مشرقی رسیده و مستحکم شد. اشرف الوزراء فتح خان بعد از تنظیم امور کشمیر برادر خود سردار محمد عظیم خان را که در جنگ ها با وی پهلو به پهلو ایستاده بود حاکم آنجا مقرر نموده و خود علی الرغم چیزهای مخالفی که مخالفین در درباره شاه محمود می سرائیدند وارد کابل گردید و استقبال شایان شان از و بعمل آمد .

عطا محمد خان با میزائی به نوعی که ذکر شد خود را از کشمیر کشیده و از راه دیره جات به قندهار نزد کامران رفت و آتش حسد او را نسبت به وزیر نامدار مضاعف ساخت و کارهای آینده او نشان میدهد که دخالت حب و بغض شخصی در امور مملکت داری بکدام اندازه به نقص خود او و مملکتش تمام شد . جنگهای داخلی ما در دوره اول زمامداری شاه محمود و شاه شجاع سک ها را قدم به قدم جرئت بخشیده و خود سری های حاکم افغانی کشمیر و اغراض شخصی ما مفت و رایگان کلید قلعه اتک را بدست رنجیت سنگ داد . مهاراجا از برجهای جسیم قلعه از فراز پوزه، سنگلاخ اتک به سواحل راست رودخانه بزرگ نگاه کرده و آرزوهای بزرگی را میخواست عملی کند و متأسفانه بعلت خانه جنگی های کمر شکن ما و تجدید مخالفت سدوزائی و بارک زائى یک خصه زیاد آنرا عملی کرد. رنجیت سنگ که به کشمیر چشم دوخته بود موضوع را دریافت یک قسمت مالیات را بهانه گرفته و در جولائی ۱۸۱٤ (۱۲۳۰ هجری قمری) بر علیه سردار محمد عظیم خان لشکر کشید . در حملهء اول به تاریخ ۹ ماه مذکور شش هزار عساکر سک تلف شد و یکی دو حمله دیگر آنها هم را گردید و حکومت سردار محمد عظیم خان در کشمیر تقویت یافت . فتح خان که از نقشه های تعرضی رنجیت بر علیه کشمیر آگاه بود دست یافتن سکها را بر قلعه اتک بحیث فریب کاری و مداخله در خاک افغانستان تلقی میکرد و پیوسته سعی داشت تا شاه محمود را به دخالت اوضاع و تخطی بیگانگان متوجه سازد ولی این حرف ها بگوش شاه راحت طلب نمیخورد تا اینکه حملات رنجیت به کشمیر چشم و گوش شاه را به حقایق تلخ باز کرد فتح خان در مسائل تعرض خارجی همیشه بحیث یک پهلوان داوطلب ملی حاضر به اقدامات فوری و عملی بود و کوچکترین دخالت خارجی را در خاک وطن متحمل شده نمیتوانست . موضوع دست یافتن سکها در قلعه اتک واقعه نی بود که آرامی را از او سلب کرده بود و مترصد موقع مساعد بود تا اینکه حمله های رنجیت سنگ به کشمیر تکرار شد فتح خان موضوع تخطی راجاى سک را به اطلاع بزرگان و سران با نفوذ قومی رسانیده و از آنهائیکه انتظار کمک داشت کمک خواست چنانچه این موضوع از روی مکتوبی معلوم میشود که بنام امین الله خان لوگری فرستاده و او را به اخذ ترتیبات لازمه و اعزام فوری دسته قومی به مرکز و سهم در جنگ ملی و دینی دعوت نموده است و از خلال کلمات آن احساسات این زعیم بزرگ قوم آشکارا میشود . اینک متن مکتوب :


مرقع سوم اسناد خطی موزه کابل مکتوب نمره ١٤

"عالیجاه رفیع جایگاه دوستی آگاه امین الله خان قرین صحت و عافیت بوده بکام باشد بعدها مشهود میدارد که چون رنجیت سنگ نقص عهد و میثاق نموده مصدر فساد و تعدی مسلمانها شده بود ما محض حمایت و رعایت مسلمین کمر همت بر تخریب بتان کفر و ضلال و انهدام اساس مخالفان شقاوت خصال بسته در جمع آوری مردم و لشکر اطراف و جوانب ساعی میباشیم از آنجا که آن عالیجاه مسلمان و ننگ دین بر او لازم است باید کمر همت و مردانگی بسته موازی سیصد سوار و چهار صد پیاده از طایفه لهوگردی جوانان خوب قچاق مکمل براق اسپ و اسلحه و تفنگچی کاری زیده سر انجام و موجود و مهیا نموده بزودی باتفاق عالیجاهان رفیع پایگاهان اخوی ام طره باز خان و ارجمندی محمد زمان خان که با دیگر لشکر طلب حضور نموده ایم روانه نمائید که بدون ملاحظه گرما و سرما خود را برسانند که وقت همت و مردانگی و دوستی و خدمت و اخلاص همین وقت است و ازین وقت بهتری بدست آن عالیجاه نخواهد آمد که هم نفع دنیا و هم ثواب آخرت هر دو حاصل و عاید او خواهد شد و در فرستادن این مردم آنچه آن عالیجاه خرج کند و بدهد باو مجری داده خواهد شد و در عوض این خدمت بنوعی باو مهربانی و شفقت خواهیم نمود که بین الامثال و الاقران سرفراز خواهد شد و درینباب به هیچ وجه اهمال و مسامحه و خودداری ننمائید و بهمه وجود مطمئن و خاطر جمع باشید زیاده ، چه قلمی گردد."     مهر (شاه دوست)

درین مکتوب وزیر فتح خان حملات رنجیت سنگ را بر کشمیر و اقدامات متخاصمانه او را بر علیه سردار محمد عظیم خان حاکم آنجا نقض "عهد و میثاق" خوانده و صرف مساعی او در جمع آوری لشکر از اطراف و اکناف مملکت هویدا میگردد . این لشکر گران را وزیر فتح خان و سردار دوست محمد خان باخود گرفته و عازم پشاور شدند . رنجیت سنگ از طرف لاهور و راولپندی حرکت نمود و هر دو سپاه در کنار اتک مقابل شدند . اگرچه کامیابی در مرحله اولی نصیب قوای افغانی شد و سردار دوست محمد خان در یک جبهه غلبه حاصل نمود . اما نبودن آب و عطش شدید از یکطرف و عدم اطلاع جبهات افغانی از طرف دیگر و شیوع آوازه های دروغی کامیابی را به ناکامی مبدل ساخت . و وزیر فتح خان و سردار دوست محمدخان مجبور به مراجعت به پشاور و از آنجا کابل شدند، فتح خان بعد از مراجعت آنی از فکر مقابله با رنجیت سنگ و گرفتن قلعه اتک از سکها فارغ نبود و شاه محمود را پیوسته به اهمیت و وخامت موضوع متوجه میساخت تا اینکه در بهار سال 1816 (۱۲۲۳م) از شاه اجازه حاصل نمود تا برای جمع آوری مالیات کشمیر بولایات مشرقی حرکت کند و پول را صرف ترتیبات جدید بر علیه سک ها نماید . ناگفته نماید که سردار محمد عظیم خان جنگ های مستقیم خویش را با رنجیت سنگ بهانه آورده و حاضر نمیشد که پول دیگری به حکومت مرکزی به کابل بفرستد . بهر حال بعد از اینکه وزیر فتح خان و سردار دوست محمد خان به پشاور رسیدند برادر خود اسد خان را برای اخذ 16 لک روپیه مالیات باقی مانده فرستادند ولی قراریکه گفتیم سردار محمد عظیم خان مخارج جنگهای خویش را با سک ها دلیل آورد و از دادن پول ابا ورزید کاه به باریکی کشید و نزدیک بود که میانه بود برادر برهم بخورد چنانچه متوسل به اقدامات جنگی هم شدند . بدین معنی که فتح خان دسته عسکری به قیادت دوست محمد خان بر علیه محمد عظیم خان فرستاد ولی آخر الذکر شبانگاه از میدان جنگ خود را به خیمه برادرش دوست محمد خان رسانیده و با پرداخت سه لک روپیه نزاع بر طرف شد و سردار محمد عظیم خان به مقام خود حاکم کشمیر باقی ماند . درست در همین موقع که قلعه اتک دروازه مشرقی کشور باید از تصرف سکها بیرون کشیده میشد ایرانیها (دروازه غربی) یعنی قلعه غوریان را اشغال کرده و میخواستند به هرات داخل شوند . قراریکه در "گفتار اول" دیده شد حسن علی میرزا والی مشهد به امر فتح علی شاه قاجار بنای حمله و تهدید را گذاشته بود به تفصیلی که اینجا تکرارش لزوم ندارد فتح خان با جمعی از برادرانش به اجازه شاه محمود خود را چون تیر از سرحدات مشرقی به حواشی غربی رسانیده بعد از عزل حاجی فیروز الدین والی هرات و عقب زدن ایرانی ها و تنظیم امور ولایات هرات و شکایت فیروز الدین و اعضای خاندان او به کامران و شاه محمود کامران جاه طلب که بر شخصیت برجسته وزیر فتح خان حسد میخورد با همان عطا محمد خان با میزائی حاکم سابق کشمیر که درین وقت با او در قندهار بود عازم هرات شده و در طی ضیافتی وزیر نامدار و خدمتگار لایق وطن اشرف الوزراء فتح خان را کور ساختند . در نتیجه برادران وزیر همه برای انتقام گیری کمر بستند و سردار محمد عظیم خان برادرش نواب جبار خان را بجای خویش در کشمیر گذاشته خود به تعقیب دوست محمد خان و یار محمد خان روانه کابل شد. رنجیت سنگ از اشتعال آتش خانماسوز بی اتفاقیهای داخلی افغانستان سخت استفاده نموده به کشمیر حمله کرد (1235 هـ ق = ۱۸۱۹م) و نواب جبار خان را شکست داده بالآخره کشمیر را متصرف شد و دست آخرین حکمران افغانی بالاخره ازین دره زیبا کوتاه گردید .