پهلواها
در حصۀ اول این فصل پ"ارتها" و "پارتیا"، اصلیت ایشان، مؤسس سلطنت پارتی و پادشاهان ایشان را تا زمانیکه از نقطۀ نظر تاریخ وجغرافیه جزء چوکات تاریخی و جغرافیائی آریانا بودند شرح دادیم. در حصه دوم واقعۀ بزرگی دیگر را که در تاریخ این وقت افغانستان اهمیت به سزا دارد و عبارت از ظهور اقوام اسکائی روی صحنۀ تاریخ آریانا میباشد بارولی که از نقطۀ نظر عرق و تشکیلات نظام سلطنتی و سیاسی در مقابل پارت های غربی و دولت یونان و باختری در صفحات شمال هندوکش و کاپیسا و متصرفات ماورای اندوس بازی کرده شرح یافت قراریکه در حصۀ دوم اشاره شد حالا میخواهیم چند کلمه ئی در اطراف پهلواها بنگاریم.
"پهلواها" در حقیقت کس دیگری غیر از پارت ها نیست. اینها همان پارت هائی هستند که در حاشیۀ غربی آریانا در حوزۀ هیرمند و کل سیستان پراگنده شده و زمانیکه اسکائی ها وارد سکستانا (سجستان یا سیستان) شدند با آنها خیلی مخلوط گردیدند و همین عنصر مخلوط را بعضیها "سیت و پارت" و برخی "پهلوا" یاد میکنند قراریکه در حصه اول این فصل بمشاهده رسید چون ارمنی ها بالعموم پارت ها را "پهل" میگفتند ازین جهت هم استعمال کلمه "پهلوا" در مورد آنها بی مناسبت نیست ولی مدققین این کلمه را در مورد پارت های سیستان وحوزه هیرمند واراکوزی از وقتی استعمال میکنند که مرکز دولت پارت کنار دجله منقل شده و پارت های صفحات جنوب غربی افغانستان با اختلاط اسکائی های تازه وارد به تشکیل سلطنت مستقلی پرداختند. این اختلاط با اسکائی ها طوریکه در حصه دوم این فصل هم اشاره شد به اندازه در عرق و زبان و امور سلطنت و مملکت داری زیاد است که تا امروز بصورت صحیح وقناعت بخش موضوع اسکائی ها و پارت های مستقل سیستان و اراکوزی با پهلواها حل نشده است. بعضی از ایشان یک دودمان سلطنتی اسکائی و یک دودمان سلطنتی پارتی یا بهلوا بمیان آورده که بواسطه نفوذ وفتوحات در خاک هند مدققین ایشان را بنام "هندوسیت" و "هندو پارت" هم یاد کرده و بعضی باز هند و پارت ها یا پهلواها را به دو حصه نقسیم نموده که یکی اولاده و جانشینان "ونونس" و دیگر احفاد و جانشینان "گندو فارس" میباشد عده ئی این دو سلسله اولاد ایشان را در یک قطار شاهان هند و پارت یا پهلواها حساب کرده وعده دیگر تمام شاهان هند و سیت یا اسکائی ها و هند و پارت یا پهلواها را بهم مخلوط نموده و یک دودمان سلطنتی بمیان آورده اند قراریکه موسیو سیلون لوى بملاحظه میرساند اگر به نام های شاهان این ها دقت شود (ونونس، ازس، از یلیزس، گندو فارنس، پا کورس) وغیره با العموم صورت ساخت و تشکل آنها پارتی است و نامهای آنها طوری ساخته شده که از ان درجه خویشاوندی و یا ارتباط مقام آنها را با پادشاه هم نژاد خودشان معلوم میشود. مثلا "اسپالاهورس" Spalahores خود را در یونانی و پراکریت به عنوان "ادلفوتو بازیلوس" و "مهاراجا براتا" خوانده که معنی آن "برادر شاه بزرگ" میشود. "سپارا گاواس" Spalagadames خود را پسر "سپالا هورس" یاد نموده و "ابدا گازس" Abdagases در یونانی و پراکریت خود را به لقب (اندی فرو ادلفی دوس) و (گندافارا براتا پوتراسا) یعنی "پسر برادر کندو فارنس" یاد نموده است.
بهر حال چیزیکه به صراحت میتوان گفت این است که کانون جنبش و غلیان و مبداء تشکیلات سیاسی و سلطنتی اسکائی ها و پهلواها همین سکستانا یعنی سیستان واراکوزی (حوزه ارغنداب) بوده و ازینجا دامنه نفوذ آنها اول به حوزه سفلی اندوس و بعدها در امتداد اندوس به گندهارای شرقی و پنجاب غربی بسط یافته است و سلطنت کوچک یونان و باختری کاپیسا مانند نگین انگشتر در میان کوها محدوده شده است.
با وجودیکه موضوع اسکائی ها یا "هندوسیت ها" و پهلواها یا "هندو پارت ها" اینقدر هم مزج و مخلوط است عموماً تمایل مدققین به این است که موئس مؤسس دودمان اسکائی "و ونونس" سر حلقۀ دودمان پهلوا دو نفر علیحده میباشند. بعضی ها موئس و ونونس را را دورئیس اسکائی و پهلوا میشمارند که تقریباً در یک زمان (حوالی ۱۲۰ ق م) یکی در پنجاب و دیگر در سکستان و اراکوزی (سیستان و قندهار) بسلطنت رسیده ولی بیشتر تمایل مدققین در این است که مرکز اولیۀ تشکیلات سلطنتی اسکائی و پهلوا در خاک های جنوب غربی آریانا بوده و همانطور که مانند یک سیر طبیعی تاریخی دولت هائی در خاک آریانا تشکیل و بافتوحات در خاک هند مرکز کشور داری دولتهای افغانی بدانجا انتقال کرده است ، اسکائی ها هم در "کی پن" حوزۀ ارغنداب و قسمتی از جدو زیای غربی به تشکیل سلطنت پرداخته و بافتوحات، آخر مرکز نقل مملکت داری آنها به پنجاب انتقال یافته است وپهلوا عقب آنها در سیستان واراکوزی بنای حکومت را گذاشتند چنانچه میگویند بعد ازینکه موئس وازس وازیلیزس به سلطنت رسیدند با اینکه در پنجاب سلطنت می نمودند و "نونس" یکی از رؤسای پارتی در سیستان و اراکوزی به تشکیل سلطنت مستقلی پرداخت که بعضی آنرا دولت هندو پارت میخواند و برخی پهلو ایاد میکند و ما در تاریخ کشور خود آنرا بنام دولت مستقل پهلوا اسم میبریم. بیشتر باین هم اشاره کردیم که برخی همین پهلواها را هم به دو حصه کرده اند یعنی بعد از ونونس و چند نفر از جانشینان او گند و فارنس را سرحلقه ومؤسس خاندان سلطنتی جداگانه ئی حساب کرده اند و حتی همین گندو فارنس و جانشینان ابدا گارنس، اور تا گنس پاکورس و غیره را بعد از موئس وازس و ازیلیزس یعنی دودمان اسکائی قرار میدهند. ولی چون اولین مسکوکات گندو فارنس در ١٨٣٤ بار اول در خاک افغانستان پیدا شده و مسکوکات او و جانشینان اوعموماً از حوزه ارغنداب پیدا میشود درین هیچ شبهه ئی نمانده که کانون مملکت داری گندو فارنس و جانشینان او اراکوزی بوده و بعدها مانند اسکائی ها از اینجا فتوحاتی در حوزه سند و از راه غزنی و کابل حالیه پیشرفتی بطرف کاپیسا نموده اند و به سلطنت آخرین شاه دولت یونان و باختری کاپیسا ، یعنی هرمایوس هم خاتمه داده اند.
بهر حال قراریکه مشاهده میشود تاریکی هائیکه تاریخ این عصر کشور مارا فرا گرفته کم نیست معذلک امید است با تقسیماتی که در این فصل بعمل آمده خطوط اساسی و رؤس مطالب در ذهن خواننده مغشوش نماند. پادشاهان مستقل دودمان پهلوای سیستان و اراکوزی مانند پادشاهان اسکائی در نقره ومس سکه بضرب رسانیده و مسکوکات طلائی ندارند زبان و رسم الخط یونانی که با پادشاهان یونان و باختری در سرتاسر کشور و خاک هاى متصرفی هندپهن شده بود در دربار ودار التحریر و مسکوکات آنها رواج داشت و در پشت سکه های خویش رسم الخط محلی یعنی خروشتی را با زبان پراکریت استعمال میکردند. پیشتر متذکر شدیم که اسکائی ها و باز پهلواها هر کدام در خاک های هندی فتوحاتى نموده حکمرانانی برقرار کردند که از آنها در آخر این قسمت صحبت خواهیم نمود عجالتاً پیش ازینکه به ذکر اسمای شاهان پهلوا پرداخته شود به ذکر مختصر چشم دید دو نفر از یونانیهای شام می پردازیم که به اسم "اپولونیوس" Apollenius و دامی Damis در حوالی دامی ٤٠ مسیحی وارد کشور ما شده و از اینجا به هند رفته و این واقعه مصادف به زمانی بوده که در هند "فرا اوتس" یعنی "فرهاد" نام یکی از شاهان یا امرای پارتی (پهلوا) سلطنت داشت.
موسیو سیلون لوی مینویسند که اپولو نیوس در حوالى ٤٠ مسیحى بعزم سیاحت کشور برهمن ها برآمد پادشاه بابل وردانس Vardanes برای سواری و حمل و نقل اسپهائی در اختیار ایشان گذاشت اپولونیوس می نویسد که "از بابل تا سه روز راه آب وجود ندارد بعد آب و چشمه سارها زیاد میشود و از اینجا به بعد باید در میان کوهای قفقاز (یعنی قفقاز هندی که عبارت از هندوکش باشد) عبور کرد این مملکت واجد تمام لوازم زندگانی بوده و با ما ارتباط دوستانه دارد". سیلون لوی در حالیکه که این قسمت متن نگارش اپولونیوس را میدهد خودش تصریح کرده میگوید: "بزبان دیگر از خاک پارت (پارتهای غربی) داخل خاک های هند و پارت (پهلواها) شدند که مناطق کهستانی بین هند و ایران را اشغال کرده بود. از قفقاز هندی یعنی پارو پامیز یا هندوکش گذشته و بعد از عبور از رودخانۀ کوفن (رودخانه کابل) به رود اندوس رسیدند" سیاحین یونانی وقتیکه به تا کشاسیلا (تاکزیلا) رسیدند امیری بنام فرا اوتس (فرهاد) در آنجا حکومت میکرد. جوانی بود ۲۱ ساله و با یونانی های شام بزبان یونانی صحبت میکرد. به فلسفه و بازی های اسپورتی علاقه داشت این شخص نمونۀ امرای پارتی شاهان مستقل پهلوای سیستان و اراکوزی بود.
ونونس: Vonones (حوالى ۱۲۰ ق م) معمولاً مؤسس دودمان مستقل پارت های سیستان و اراکوزی یا پهلوا کسی را میدانند که موسوم به ونونس یا "ونون" بود. مشارالیه از روی عرق با پارتی خالص یا از عنصر مخلوط "ساک و پارت" بود و از طرف یکی از شاهان پارتی غرب در علاقه سیستان حکمرانی میکرد چون اورودس Orodes پارتی پایتخت دولت پارت را به "استیزیفون" کنار دجله انتقال داد نفوذ پارت ها از خاک های متعلق به آریانا کم شده و به این لحاظ چندی بعد "ونونس" و دیگر رؤسای پارتی محلی به فکر تشکیل سلطنت مستقلی پرداختند و این کار با اقدامات و "نواس" عملی شد. "رپسن" در کمبریج هستری اف اندیا مینویسد: در همان عصری که سه پادشاه اول اسکائی امپراطوری خود را در هند مستقر میساختند "و تونس" بعنوان شهنشاه بزرگ در سیستان و قندهار سلطنت میکرد و چون مهرداد اول بافتوحات خود این علاقه ها را جزء قلمرو خود نموده بود رپسن به این عقیده است که و نونس بعد از مهرداد دوم ۸۸ - ۱۲۳ ق م به سلطنت رسیده درین مسئله حقایقی نهفته در زمان متری داتس یا مهرداد دوم یکطرف اسکائی ها از حوزۀ هریرود بطرف جنوب به ساکستانا (سیستان) ریخته و از طرف دیگر چندی بعدتر پارتها مرکز خود را کنار دجله انتقال دادند و ورود اسکائی ها در سیستان و مخلوط شدن آنها با پارت های محلی در مسئله انتقال دولت پارتی غربی به کنار دجله بی تا ثیر ومد خلیت حال بعد از متری داتس (مهرداد دوم) دو سه پادشاه دیگر پارتی آنقدر نیست بهر ندارد و گفته میتوانیم که جریان امور بعد از متری داتس دوم تشکیل شهرت دولت جدیدی را در سکستانا و اراکوزی مساعد ساخته بود تا چندی بعد تر در حوالی ۱۲۰ ق م این کار به دست و اونس صورت گرفت.
در مسکوکات اسم "ونونس" با یکعده شهزادگان و امرای دیگر پیوست است یعنی در پشت مسکوکات او اسمای بعض امرای دیگر ثبت میباشد مانند اسپالا هورا Spalabora و اسپالااداماSpalagadama وغیره. در ضرب مسکوکات و نونس دو رسم الخط یونانی و خروشتی استعمال شده تلفظ نام او در رسم الخط خروشتی "ونونوس" میباشد در رسم الخط خروشتی چپه مسکوکات بعض از برادران و خویشاوندان او مانند اسپالاهورا (اسپالاهورس) و اسپالا گاداماSpalagadames اسم برده شده اند. تحقیقاتی که درین مسکوکات بعمل آمده حکم میکند که دو نفر اخیر الذکر تابعین او بودند و این مسئله از روی نوشته یونانی روی سکه معلوم میشود زیرا "ونونس" به عنوان "باز یلوس بازیلون ملااوس ونونوس" یعنی "شهنشاه بزرگ" یاد شده حال آنکه اسپالاهورا فقط برادر پاد شاه و "اسپالا گاد اما" اخیر الذکر یاد گردیده است در یک سکه مربع مسی شکل یونانی اسم "اسپالا هوراسا" بصورت "اسپالی ریوس"آمده است غیر ازین مسکوکاتی در دست است که در آن (اسپالی ریزا) Spalirisa نامی بحیث "برادر پادشاه" سکه زده و در رسم الخط یونانی سکۀ خویش را "بازیلوس ادلفوس اسپالی ری زوس" یعنی "برادر اسپالی ری زوس" پادشاه خوانده و عین این مضمون در رسم الخط خروشتی (مهاراجا برا تا دهرامیا ساسپالی ری را سا) آمده که ترجمه آن (سکه برادر اسپالی ریزوس) پادشاه میشود. علاوه برین مسکوکات دیگری هم موجود است که قرار آن اسپالی ریزا (Spalirisa) بدون تعین ارتباط خویشاوندی باکس پادشاه بوده است.
مسکوکات "اسپالی ری زا" مخصوصاً دسته اول الذکر قابل ملاحظه است زیرا پادشاهی که در آن خود را به او نسبت برادری میدهد غیر از "ونونس" که مصروف مطالعۀ او هستیم کس دیگر نمیباشد و معلوم میشود که "اسپالی ری زا" غیر از "اسپالاهورا" برادر دیگر "ونونس" میباشد و بعد از وفات این دو برادر درقید حیات بوده و بعد از ونونس به سلطنت رسیده است. طوریکه بالا اشاره کردیم "ونونس" خلاف شاهان "پارتی" که در حصه اول این فصل شرح یافت برسم الخط یونانی و "خروشتی" وزبان های یونانی و پراکریت افغانستان سکه زده است و بستگان و احفاد او این رویه را تعقیب نموده اند و این بازر ترین روشی است که دودمان مستقل پهلواهای سیستان و اراکوزی را از خاندان پارتهای غربی سرامیسازد. قراریکه ملاحظه شد مشارالیه خود را "شاهنشاه" خوانده و برادران و برادر زاده های خویش را مقامات بزرگ در امور مملکت داری میداد اراضی بزر گ را بحیث تیول به ایشان تسلیم میکرد و حق ضرب سکه را به ایشان میداد چنانچه طوریکه دیدیم دو نفر از برادران سلطان واضح با نشان دادن نسبت برادری خود به شخص پادشاه سکه به ضرب رسانیده اند.
مسکوکات او به نمونۀ مسکوکات "دمتریوس" و "هلیو کلس" پادشاهان یونان و باختری شباهت دارد زیرا در آنها تصویر "هراکلس" یا "زوس" بصورت ایستاده بضرب رسیده و در ضرب آنها در داخل خاک اریانا و به اکثر احتمالات در "اراکوزی" شبهه ئی نیست. "رپسن" میگوید که موثق ترین سند برای درک دوره تاریخ سلطنت و نونس بصورت تقریب سکه برادرش "اسپالی ریزس" SPAlirises است. مشارالیه پیش ازینکه جانشین برادر شود سکه هائی بضرب رسانیده و از ان دو رقم بدست آمده و هر دوی آن در آن منطقه آریانا بضرب رسیده که نمایش هر کول بصورت ایستاده در انجا بیشتر معمول بود. ملتفت باید بود که یک نمونه دیگر مسکوکات "اسپالی ریزوس" بیشتر قابل ملاحظه است و آن نمونه ایست که در نقره و مس بضرب رسیده. در رسم الخط یونانی "بازیلوس ملاؤس اسپالی ریزوس" نوشته دارد که معنی آن پادشاه بزرگ (اسپالی ری زوس) میشود و در رسم الخط خروشتی چپه سکه "ایا سا Ayasa" نام ذکر شده. بعضی ها مانند "وایت هد" کلمه "ایا Aya" را عنوان نیایت سلطنت یا عنوان دیگر میدانند که "اسپالی ریزوس" انتخاب نموده بود و بعضی های دیگر مانند مورگان "ایا Aya" را ازس Azes خوانده و آنرا نمره داده وازس اول را دستر "اسپالی ریزا شمرده اند "ونست سمیت" هم به همین رویه و پیش آمده و "ازس" اول را از طرف دولت پهلوای سیستان و ارا کوزی نایب الحکومۀ پنجاب غربی و تاکزیلا میداند. این "ازس" را بعضی ها با "ازس" اسکائی که در حصۀ دوم این فصل شرحش گذشت یکی میدانند و برخی دو نفر علیحده میشمارند و با وجودیکه پادشاهان اسکائی و پهلوا عموماً تاریخ های نسبتی و تقریبی دارند معذلک از روی این تاریخ ها هم تا اندازه معلوم میشود که این از سها دو نفر جداگانه بودند.
مقصد از تذکار این مطلب در اینجا این است که اگر "اسپالی ری زس" و "آیا" که به "ازس" تعبیر شده و در پشت و روى یک سکه اسم برده شده اند دو نفر باشند در این صورت هر دو حکمرانان یا امرای "شهنشاه بزرگ" و نونس بودند زیرا هر دوی آنها به عنوان کوچک تر "امیر کبیر" یاد شده اند. ارتباط "ازس" با "اسپالی ریزس" در نوشتۀ خروشتی سکه تصریح نیافته و چنین معلوم میشود که "ازس" پسر "اسپالی ریزس" باشد زیرا قراریکه در عرف این دودمان معمول است اگر برادر یا برادر زاده اش میبود ذکر میرفت پس گفته میتوانیم که ازس پسر "اسپالی ریزس و برادر زادۀ "ونونس" بوده و غیر از ازسی است که در حوالى ٥٨ ق م در پنجاب غربی به سلطنت رسیده است. پس "ونونس" مؤسس دودمان مستقل پهلواهای سیستان و ارا کوزى قریب یک قرن پیشتر از او زندگانی داشته ولی چون تاریخ پادشاهان سلاله پهلوا واسکائی همه تقریبی است با پس و پیش کردن سنه های جلوس و سلطنت و نونس و "ازس" میتوان ایشان را نزدیک و معاصر هم ساخت چنانچه بعضی ها این کار را کرده اند و درین صورت موضوع را چنین تحلیل کرده اند که بعد از تشکیل دولت مستقل پهلوا در سیستان و اراکوزی بدست "و نونس"، ازس در جملۀ یکی از نایب الحکومه ها یا نایب السلطنه های او در علاقه پنجاب غربی بوده و بعدها به امارت رسیده است تا این رویه در روشنی کشفیات جدید یکطرفه فیصله شود به راهی میرویم که عموماً اتخاذ شده یعنی قراریکه در حصه دوم این فصل شرح دادیم ازس را در سلسله اسکائی ها میگذاریم و اینجا از "ونونس" مؤسس سلاله مستقل پهلواهای سیستان و اراکوزی و جانشینانش صحبت میکنیم.
یکی از خواص مسکوکات "ونونس" روح اشتراک مملکت داری است که شهنشاه کبیر با امر او امرای بزرگ و نایب الحکومه های خود داشته چنانچه این روح و رابطه بعض اوقات در مضامین پراکریت پشت مسکوکات او دیده میشود و قراریکه بالاتر هم اشاره کردیم و نونس ، متحداً با برادرش "اسپالاهورس" و "اسپالیریزس" و برادر زاده اش "اسپالا کاداس" سکه بضرب رسانیده و سلطنت کرده است.
با این رویه مسکوکات او چندین نوع مختلف دارد که در هر دسته اسم خود او در روی سکه و یکی از برادر آن و بستگانش در عقب آن اسم برده شده بعضی انواع مسکوکات او قرار آتی است: اول سکۀ نقرئی در پشت آن برادرش سپالاهو را اسم برده شده در این سکه و نونس پادشاه تاج به سردارد و بالای اسپ سوار است و دستش یا خالی است و با نیزه ئی را گرفته و مضمون نوشته یونانی آن "بازیلوس بازیلون ملاؤس، یعنی (شهنشاه کبیر) است و پایان اسم او "ونونس" بضرب رسید است. در پشت سکه "ژوپی تر" بصورت ایستاده دیده میشود و مضمون پراکریت آن به رسم الخط خروشتی چنین است "مهاراجا در براتا در امی آساسپالاهوراسا" که معنی آن (اسپالاهورس برادر پادشاه) میشود ازین نوع سکه نمونه بزرگتری هم دیده شده ازین نوع سکه نمونه مدور نقره ئی دیگری هم در دست است که مضامین نوشته های یونانی و پراکریت آن قرار فوق است و در تصاویر فرق دارد به این طریق که "هراکلس"، بطرف راسته سکه و "پلاس" بطرف چپه آن دیده میشود بالا متذکر شدیم که "ونونس" با برادر زاده اش هم سکه هائی بضرب رسانیده از انجمله یکی سکه مدور نقره ئی است. در روی سکه پاد شاه بالای اسپ سوار است و در چپه آن "زوس" دیده میشود. مضمون نوشته یونانی آن ازین قرار است. "بازیلوس بازیلون ملا اوس ونونس" یعنی (شهنشاه کبیر ونونس) در پراکریت و رسم الخط خروشتی چنین نوشته دارد: "سپالاهو پیو تراسا در آمیا ساسپالا گاداماسا" یعنی پسر سپالاهورا، "سپالا گاوامس" سکه مربع مسی با تصاویر"هر اکلس" "وپلاس" و مضمون فوق در دست است.
پس به تربیی که گذشت "ونونس" بعد از اینکه اعلان استقلال نموده وسلطنت "پهلوا" را در حوزه اراکوزی و سیستان بنانهاد برای تحکیم امور مملکت داری خویش از قوه برادران و برادر زاده گان خویش کار گرفته در حالیکه ایشان را در ولایات مختلف قلرو خود مانند پنجاب غربی و غیره به عناوین مختلف نایب السلطنه وامیر مقرر کرده است برای بلند بردن نام و مقام آنها وبسط نفوذ ایشان و اعتلای مقام ارکان خاندان سلطنتی با ایشان مشترکاً سکه به ضرب رسانیده است چنانچه مسکوکات درین زمینه بخوبی روشنی می اندازد اسپالاهورا یا اسپالی ریس: قراریکه دیده شد یکی از برادران "ونونس" است و در حوالی ۱۱۰ ق م نایب السطنه او بوده و مشترک سکه بضرب رسانیده اند سکه دارد که مقام شاهی او را نشان میدهد و و یکنوع اسپالی ریس از خود هم سکه مربع مسی او ر اشرح میدهیم: در راسته سکه شاه تاج بر سر بالای اسپ سوار است دورا دور تصویر شاه و اسپ او مربعی از دانه های مرا و پدرسم شد. ومضمون یونانی در چهار طرف این مربع قرار آتی است: "اسپالیودیوس، ویکایوس، ادلفوس بازیلوس یعنی برادر شاه اسپالی ریس..."
در پشت سکه "هرکولس" بالای صخره ئی نشسته و به پراکریت در رسم الخط خروشتی چنین نوشته دارد: "سپالاهورا، پوتراسادها، میاسا سپالاگا داماسا یعنی پسر سپالاهو را سپالا گادامس."
قراریکه ملاحظه میشود درین سکه "اسپالی ریس" برادر موسس دودمان پهلوا "ونونس" با پسر خویش "اسپالا گادامس" مشترک سکه بضرب رسانیده است. همان طور که موسس دودمان سلطنتی برادر خویش را در مسکو کات خود معرفی و مقام و نفوذش رانا مین میکند. "اسپالی ریس" به نوبۀ خود شخصیت پسر خویش را معرفی و حقوقش را بعد از خود در مسئله مملکت داری تامین میکند و این رویه ایست که درین دو دمان اختصاص دارد.
"اسپالی ریزا" یا "اسپالی ریزس" اسپالی ریزا یا اسپالی ریزس برادر دیگر ونونس در حوالی بین ۱۰۰ و ۹۰ ق م سلطنت نموده است. این شخص در اوائل حیات برادرش کوچک بوده و بعد از برادر فوق الذکرش در اراکوزی بر تخت سلطنت نشسته است اینک یک سکه مربع مسی او را شرح میدهیم:
راسته سکه: رب النوع فتح بالدار به نیم رخ چپ نمایش یافته و گلی در دست گرفته مضمون نوشته یونانی آن چنین است: "بازیلوس بازیلون ملاؤس اسپالی ریزوس یعنی شهنشاه کبیر اسپالی ریزس".
چپۀ سکه: زوس به نیم رخ چپ بالای تخت نشسته و در اطراف صورتش اشعه نقاب معلوم میشود مضمون پراکریت آن به رسم الخط خروشتی چنین است: "مهاراجاسا مهاتاساکا اسپالی ری زی سا یعنی شهنشاه کبیر اسپالی ریزس".
گند و فارنس:
(۱۹ - ۴۸ م) در میان شاهان دودمان پهلوا آنکه اسمش چه در داستانها و چه در کتیبه ها شهرت زیاد دارد "گندو فارنس" است طوریکه "رپسن" میگوید از روی کتیبه ئی که در منطقه پشاور از "تخت باهی" کشف شده بصحت تاریخ سلطنت او معلوم میشود زیرا این کتیبه بسال ۲۱ سلطنت او بتاریخ روزپنجم ماه ویساکا Vaiakhan سال ۱۰۳ سنه خورده و جای شبهه نیست که این سنه عبارت از "عهد و یکراما" میباشد که در (٥٨) ق م شروع میشود پس گندو فارنس بسال (۱۹) مسیحی به سلطنت رسیده و در (٤٥) مسیحی هنوز برتخت جلوس داشت نام "گندو فارنس" ؟ از کلمه ترکیبی "ویندا فارنا" Vindaphdarna اشتقاق یافته و معنی آن "بدست آورندۀ افتخار است کلمۀ "فر" یعنی شکوه و جلال و افتخار در اسم او واضح میباشد. در رسم الخط یونانی مسکوکات بصورت های مختلف اندو فرس Undopheres فارو Pharou اندو فرن Induphrn گوندا Gonda اندو فرو Undopherrou و در پراکریت ورسم الخط خروشتی "گندو فارا" گودافارا ، کودو فارنا یاد شده است. علاوه بر عنوان "شاه شاهان" یا "شهنشاه" خود را به عنوان منجی در یونانی "سوتروس" و در پراکریت "ترا تار اسا" خوانده هکذا صفاتی از قبیل "مغلوب نشدنی" و "دین دار" را هم اتخاذ کرده است. موسیو "سیلون لوى" مستشرق فرانسوی میگوید که این پادشاه حتی عنوان "اوتو کراتو" را که بار اول "سناتروا کس"
( ٦٩ - ٧٦ ق م). در مسکوکات پارتی داخل نموده بود معادل "دیکتاتور" استعمال نموده است.
از روی این همه عناوین و القاب مختلف و بزرگ واضح معلوم میشود که "گندو فارس" پادشاه یا شهنشاه بزرگ و مقتدری بوده و موافق بنظریات همه مدققین در اخر سلطنت خود از سیستان تا پنجاب و سند در تمام حصص جنوبی آریانا سلطنت داشت بعضی ها به این عقیده اند که "گندو فارس" سر سلسلۀ دودمان جدیدی میباشد. این مسئله حقیقت داشته یا نداشته باشد گند فارس از پادشاهان نامی و مقتدر پهلو است. مرکز او قرار اکثر احتمالات در حوزه ارغنداب ویحتمل نام "قندهار" از اسم او "گندوفار" بمیان آمده است. به این ترتیب احتمال زیاد میرود که "گندو فارس" شهری در حوزه ارغنداب بنا نموده و آنرا به اسم خود "گندو فار" نامیده باشد که به تدریج و مرور زمانه "قندهار" شده است. کسانیکه در کلمۀ "قندهار" کلمه "گندهار" و "گندهارا" را میبینند در اشتباه هستند و کسانی میباشند که از وضعیت جغرافیائی مملکت ما معلومات ندارند و نادیده اظهار نظر کرده اند زیرا گندهارا عبارت از درۀ کابل است که تا پشاور را در بر میگیرد و در کابل غیر از حوزۀ ارغنداب است.
زمانیکه گندو فارس از حوزۀ ارغنداب برکل سیستان وجد روزیا در وحوزۀ سند حکمفرمائی داشت دولت یونان و باختری که قبل برین در جنوب هندوکش در علاقۀ کابل و کاپیسا محدود شده بود با "هرمایوس" به آخرین روز های حیات خود رسیده بود. در شمال سلسله هندوکش "کیجولا کدفیزس" یا کدفیزس اول بنای دولت کوشانی را در باختر گذاشته و بطرف جنوب سوقیات داشت. از طرف شرق هم اسکائی همان اسکائی هائی که در حصۀ دوم این فصل وضعیت و تشکیل سلطنت شان را مطالعه کردیم دولت یونان و باختری کابل زمین را تهدید میکردند. اکثر احتمالات به این دلالت میکند که "گندوفارس" پادشاه مقتدر پهلوا دولت ضعیف و کوچک "هرمایوس" را از بین بر داشته و در کابل را هم چند سالی جزء قلمرو سلطنت خودساخت از واقعاتی که اسم "گندوفارس" یا "گندو فار" را بیشتر معروف ساخته قصه یکی از حواریون مسیحی "سنت توماس" است و چنین نقل میکنند که خواریون میخواستند در قسمت های مختلف دنیا آئین مسیحیت را تبلیغ کنند هند سهم " توماس" رسیده بود ولی "توماس" چندان از قسمت خود خوش نبود. در این بین به تاجری برخورد موسوم به ها بان Habban یا "ابانس Abbanes" که "گندو فاروس" پادشاه هندبه مقصد تجسس معماری اعزام کرده بود تا توسط او قصری بسازد. حضرت مسیح درین میان ظاهر شده و توماس را به حیث غلام و به صفت معمار به نمایندۀ "گندو فارس" فروخت حینیکه "هابان" از غلام مذکور می پرسید که از دست تو چه کارهائی ساخته است "توماس" اظهار داشت که از چوب قلبه و کشتی و غیره میسازم و از سنگ لوائح و معابد تراش میکنم "هابان" بسیار خوش شده و با کشتی تا بندر "اندر پولیس" (اندرینوپل) آمدند و از آنجا راه پایتخت "گندو فارس" پادشاه را پیش گرفتند. پادشاه بعد از این که از کارروائی ها و مهارت "توماس" معلوماتی حاصل کرد با او در محلی که بران تعمیر قصر معین کرده بود آمد. توماس روی زمین خطوط و نقشه پلان عمارت را کشید. "گندو فارس" نقشه را قبول کرد و مقداری طلا و نقره به معمار داد و توماس آنها را به غر با تقسیم نمود. چندی بعد "هابان" تاجر نماینده شاه برای معاینه امور عمرانی آمده و از قصر وعمارت اثری ندید توماس معمار به نماینده پادشاه گفت که شاه قصر را وقتی خواهد دید که وفات کند و به عالم دیگر برود. "گندو فارس" ازین قضیه به قهر شده تاجر و معمار هر دو را محبوس کرد تازنده در آتش اندازد.
در این بین خارقه ئی چشم او را به حقایق باز کرده و از رفتار خود پشیمان شد و داخل آئین مسیحی گردید. این قصه در منابع مختلف یونانی، سریانی، لاتینی، ارمنی قید است. موسیو "سیلون لوی" بعد از اینکه قصه را به شرح فوق می نویسد اظهار میکند که مجمع مسیحیون جنوب هند مبداء تشکیل خود را به "سنت توماس" میرسانند و محل قتل او را در حوالی مدراس قرار میدهند این قصه را به صور مختلف نقل میکنند که اینجا به جزئیات آن کاری نداریم ولی تصور میتوانید که اولین سکه شناس کننگهم با چه حیرت و اضطرابی اسم "گندو فوروس" قصه "سنت توماس" را در ١٨٥٤ در روى مسکوکات شاهان هند و پارت که از پنجاب و در کابل کشف شده بود یافته است.
در قصه "سنت توماس" نه تنها نام گندو فارس بصورت "گندو فوروس" بلکه اسمای برادر و برادر زاده این پادشاه هم قید است مثلاً برادر گندو فارس که "گودا" نام داشت به اسم "گاد" ذکر شده برادر زاده پادشاه "ابدا گازس" که اسمش در مسکوکات هم قید است به حیث خواهرزاده پادشاه وبنام "لبدانس Labdanes" یاد شده. پس به این ترتیب مشابهت میان اسم "گندو فارس" مسکوکات و "گندوفوروس" قصه های "سنت توماس" چیز اتفاقی نیست و قضیه با جزئیات اسماء جنبه تاریخی دارد. این هم نا گفته نماند که "گندو فوروس" در قصه های سنت توماس به صفت پادشاه "مزدی Mazdai" هم یاد شده. "گندو فارس" از پادشاهان معروف دودمان "پهلوا" و از جمله حکمفرمایان نامی آریاناست و از تمام اعضای خانواده خود شهرت بیشتر دارد. پیشتر ذکر نمودم که در مسکوکات خود را به صفت دو اوراتا (Devarata) یعنی "دین دار" یاد کرده ازین صفت البته نتیجه گرفته نمیشود که "گندو فارس" حتما پیرودین شده بود ولی جنبه دیانت شعاری این پادشاه معروف را بخوبی وانمود میکند و تا جائی که قرائن حکم میکند احتمال بسیار قوی میرود که شاه و خاندان او به آئین مسیحی هم گرائیده باشند ولی از لقب "مزدی" که درین قصه ها به او داده اند معلوم میشود که گندو فارس اقلا پیش از ملاقات با "سنت توماس" پیرو آئین اوستائی بود مدققین "گندو فارس" را در علاقه های پنجاب و سند جانشین "ازس دوم" اسکائی هم شناخته اند. این نظریه عاری از حقیقت نیست زیرا قلمر و سلطنت گندو فارس طوریکه دیدیم همیشه در حوزه ارغنداب وهیرمند و سیستان محدود نبوده بلکه علاقه کابل و سند و پنجاب راهم در بر میگرفت. درین شبهه نیست که "گندو فارس" پاد شاه پهلوای سیستان و ارا کوزی عقب اسکائی هائی که از حوزه ارغنداب به حوزه سند منتقل شده بودند رفته و حوزه سند و پنجاب را جزء قلمرو سلطنت خود ساخته است اینکه درین علاقه های اخیر الذکر بعد از ازس دوم اسکائی به سلطنت رسیده است از احتمال و امکان بیرون نمیباشد و ازین بر می آید که دولت پهلوا یا گندو فارس بکمال عظمت خود رسیده و این پادشاه دارای آنقدر نفوذ و اقتدار شده که بعد از ازس دوم حتى درسند و پنجاب هم جای اسکائی ها را بگیرد.
"گندو فارس" علامه ضرب مخصوصی در مسکوکات خود دارد که پیش از او بی سابقه است و بعد از او کسانی آنرا استعمال کرده اند که با او پیوند خویشاوندی و ارتباطی داشته اند. بعض انواع مسکوکات او قرار آتی است:
(۱) سکۀ مدور مسی کمی مخلوط با نقره که در روی راستۀ آن شاه بر اسپ سوار است و در روی دیگر سکه زوس رخ بطرف راست ایستاده وعصای طویلی در دست چپ گرفته است.
مضمون یو نانی روی سکه چنین است: "بازیلوس پازیلون ملاوس گند وفروس" یعنی شهنشاه کبیر کند و فارس در پراکریت ورسم الخط خروشتی چنین نوشته شده است: "مهاراجا راجاتی راجاتر اتارا دواورادا گودو فارابیا" یعنی شهنشاه منجی دین دار گندو فارس.
* * *
(۲) سکۀ مدور مسی که کمی با نقره مخلوط است. دریک روى سکه شهنشاه براسپ سوارست و در طرف دیگر سکه زوس به شرحیکه در سکه نمره اول داده شده ایستاده. فرقی که این نوع سکه با اولی دارد این است که در عقب سکه در رسم الخط خروشتی کلمۀ "ساساسا" تحریر است. در اطراف این کلمه مدققین بطور مختلف اظهار نظر کرده برخی آنرا کدام صفت با لقب و برخی اسم خاصی تعبیر کرده اند. بیشتر این نظریه تائید شده که "ساساسا" اسم خاصی بوده و در میان اقوام سیتی زیاد دیده شده است ملتفت باید بود که روى یک نوع سکه دیگر "گندو فارس" هم یک اسم دیگر در رسم الخط خروشتی ذکر شده که عبارت از "اسپه و ارما Aspavarma" است و اینجا واضح به صفت "استرانگاسا" یا "استراتگوس" یعنی سپه سالار یاد شده و "وایت هد" در کتلاک مسکوکات موزۀ پنجاب (لاهور) او را حکمران "گندو فارس" خوانده است همین قسم مستر "رپسن" عقیده دارد که شاهان پهلوا حکمرانان نظامی با اسمای سپه سالارهای خود را گاه گاهی در مسکوکات خود ضرب میزدند و "ساساس" و "اسپاوارما" حکمرانان نظامی یاسپه سالارهای "گندو فارس" بودند نظریۀ ریسن تا اندازه زیاد معقول و بعضی های دیگر هم با او هم نوا هستند. بشهادت مسکوکات شاهان اسکائی و پهلوای آریانا هر دو دسته باین رویه متصف بودند که برای تزئید اعتبار نایب السلطنه ها و حکمرانان خود نام های ایشان را در مسکوکات خود به ضرب میرسانیدند و با اظهار پیوند خویشا وندی اهمیت اعضا و دودمان سلطنتی را در انظار مردم بلند میساختند. علاوه بر اشکال فوق الذکر "گندو فارس" مسکوکات دیگری هم دارد.
که بیشتر با نمایش ارباب النواع مختلف از قبیل "بالاس Pallas" (ربة النوع جنگ) نیکۀ Nike (ربة النوع فتح) ، شیواه از هم اختلاف دارند. تقریباً تمام مسکوکات گند و فارس مسی و یا مخلوطی از مس و نقره است.
ابدا گازس یا ابدا گاسا:
بعد از "گندو فارس" یکی از خویشاوندان او به سلطنت رسیده که در رسم الخط یونانی مسکوکات "ابدا گازوس" در رسم الخط خروشتی "اوادا گاز اسا" و در قصه های مربوط به "سنت توماس" به صورت "لبدانس" یاد شده و برادرزادۀ "گندو فارس" شهنشاه پهلوا میباشد. سکه های او مسی مخلوط با نقره و مدور میباشد. شاه روی همرفته بر اسپ سوار نمایش یافته و در روی دیگر سکه خود "زوس" و "نیکۀ" را بضرب رسانیده. در رسم الخط یونانی "بازیلئون تس بازیلون ابدا گازوس" یعنی به صفت "ابدا گازس پادشاه" خوانده شده. مضمون پراکریت سکۀ او به رسم الخط خروشتی دلچسپ است زیرا به صفت برادر زاده گندو فارس یاد شده عین مضمون پراکریت یک سکه او قرار آتی است: "گندو فارا براتا پوتراسامهار اجاراساتر اتراسا او اداکاشاسا" یعنی (برادر زادۀ گندو فارس، پادشاه منجی ابدا گازس) علامۀ مخصوص ضرب مسکوکات گندو فارس در سکه های او تکرار شده است.
اورتا گنس:
پوره پیوند خویشاوندی او با پادشاهان فوق الذکر معلوم نمیشود ولى احتمال مزید باین میدهند که شاید برادر "گندو فارس" باشد. یکی دو نوع سکۀ مسی مدور دارد که در آن خود را بصورت نیم تنه ، تاجی به سر نمایش داده در نوشته یونانی سکۀ شاهنشاه کبیر "اورتا گنس" خوانده شده. در پراکریت و رسم الخط خروشتی سکه های او در یکنوغ "گندو فارس" و"گودا" و در دیگری "گودرانا" نامی تنها اسم برده شده. کلمۀ "گودا" را بعضی ها همان "گاد" متذکرۀ منابع سریانی و لاتینی میدانند که عبارت از برادر گندو فارس باشد و بعضی های دیگر اسم قبیله کندو فارس تصور کرده اند. کلمۀ "گاداسا" در بعضی کتیبه های خروشتی هم دیده شده که از حوالی چار صده پیدا شده است بهر حال اور ناگنس یکی از پادشاهان دودمان پهلوا که در نیمه دوم قرن اول مسیحی سلطنت کرده و معمولا سلطنت او را بعد از "ابدا گازس" قرار میدهند.
پا کورس یا پاکورا:
این پادشاه در حوالی ۷۵ - ۷۰ مسیحی بعد از "اورتا گنس" به سلطنت رسیده است. مسکوکات او بیش از همه جا از قندهار پیدا میشود. شاه در روی سکه بصورت نیم تنه رخ بطرف چپ در حالیکه لباس یخن کشاده در بر و ناجی بر سر دارد نمایش یافته. در روی دیگر سکه "نیکه" ربة النوع فتح در حالى دیده میشود که تاج را به او تقدیم میکند: پا کورس هم سکه های مدور مسی بضرب رسانیده و رسم الخط یونانی و خروشتی هر دو را استعمال کرده است. در رسم الخط یونانی "بازیلوس بازیلئون مگاس پا کورس" و در پراکریت به رسم الخط خروشتی: "مهاراجاسا راجاتی راجاسا مهاتاسا پاکوراسا" خوانده شده و معنی هر دو مضمون "شاهنشاه کبیر پاکورس" میشود. سر جان مارشال انگلیس در یک کوزۀ گلی از محل "شیر توپ" حوالی تاگزیلا ۲۱ عدد سکه یافته که اکثرش نقره ئی میباشد و در میان آنها بعض مسکوکات "گندو فارس" و "پا کورس" و "ویما کدفیزس" اولین شاه کوشانی وجود داشت و جود این مسکوکات در یکجا اشاره به مراتب و قرابت زمان سلطنت گندو فارس و پا کورس نموده و حتی انتقال سلطنت را از دودمان پهلوا به کوشانی ها هم تائید میکند. "رپسن" از کشف مسکوکات مذکور نتیجه گرفته و میگوید: "چون گندو فارس در ٤٥ بعد از مسیح هنوز سلطنت داشت و "ویما کدفیزس" در ۷۸ مسیحی سلطنت می نمود این سی و سه سال قسمت اخیر سلطنت گندو فارس و دوره سلطنت پاکورس و یک قسمت اولى سلطنت ویما کدفیزس را در بر میگیرد."