تاریخ کلمه صوفی و تصوف

از کتاب: از کوچه عرفان

ابونصر سراج معتقد است که کلمه صوفی و توصف در زمان تابعین و تبع رواج داشته است ( پس این نظر که میگوید تصوف در قرن سوم از هجرت در اسلام مطرح شده است باطل است ) برای اثبات نظر فوق این نظر که لفظ صوفی در زمان تبع تابعین معروف بوده است ، سراج به این گفته« سفیان ثوری استناد میکند : اگر ابوهاشم صوفی نبود دقایق ریا نمی شناختم »*۳۷۷

اگر داستان معروف شرُیح به سمت قاضی بغدا به حکم جعفر منصور را به یاد اوریم یقنی زمان سفیان ثوری دشوار نخواهد بود به گفته هجویری او یکی از چهار داشنمندی بود که خلیفه احضار شان کرده بود تا شایسته ترین قاضی امپراطوری پهناور خود را از میان ان بر گزیند*۳۷۸

برای اثبات این نظر که لفظ صوفی در زمان تابعین رایج بوده است ، سراج به نقل قول از حسن بصری (رض) می اورد « مرد صوفی را دیدم که بگرد کعبه طواف میکرد . چیزی باو عطا کردم ولی وی انرا نپذیرفت »*۳۷۹

قابل یاد اوری میدانم که شیخ حسن بصری از اول  خانوادل زیدیان اسن که منصوب اند به خواجه عبدالواحد بن زید (وفات ۱۷۷ه) ووی مرید خواجه حسن بصری (رض) است که در ۱۴ محرم سال ۸۰ه/ ۷۰۱ م ) وصال یافته اند که کمیل بن زیاد نیز از جمله خلفای شان میباشد .*۳۸۰ که ما در بحث نخستین صوفیان به تفصیل از حضرت شخی حسن بصری (رص) بحث خواهیم کرد .تعلق شیخ حسن بصری (رض) به زمان تابعین از انجام معلوم میشود که هجویری او را وصال ۸۰ ه در شمار صوفیان بزرگ ان روزگار ذکر میکند بنا به گفته شیخ عطار(رح) « در زمان ر رسول کریم (ص) حسن بصری کودکی بوده است و چون به سن رِشد میرد حضرت علی بن ابی طالب کرم الله وجه و فرزندش حسن بن علی (رض) را پیشوای خود قرار میدهد و عطار گوید: که حسن بصری ۱۳۰ تن از اصحاب نبی کرمی (ص) را هفتاد تن ان دز غزوۀ بدر شرکت داشته اند دیده بود مرگ حسن در سال۸۰ از هجرت افتاق افتاد.*۳۸۱

سراج مطرح میسازد که چرا کلمه صوفی در عهد نبی کریم(ص) معروف نبوده است و هیچ یک از اصحابی ان حضرت به این نام خوانده نشده ؟

پرسشی که سراج مظرح میسازد و اینطور استنباز میکند که « شرف و افتخار پیروی از شخصی پیغمبر اکرم (ص) و مشارکت و مصاحبت با او در عبادت خداوند (ج) از دیدگاه مومنان از هر چیز دیگر بزرگتر بود و هیچ کس تصور ان را نمیکرد که صحابه پیغمبر را بنام دیگر  بخواند ، از این روی ان کسی را خداوند چنین مرتبی را به او ارزانی میداشت جامع کلیه صفات علیه بود که صوفیان بدان متصف بودند ، بی انکه بدین نام نامیده شوند .*۳۸۲

او کلمه صوفی را حتی در دوره های پیش از اسلام میداند که معمولا صوف یا لباس پشمی را اهالی و حتی انبیا اقوام اسامی بر تن میکرده اند و اعراب را رسم بر ان بود که اشخاص را بر حسب لباسی که داشتند نام و لقب میدادند . دو عبارۀ را که سراج در باره امدن کلمه صوفی در اقوال تابعین از صفیان ثوری و حسن بصری نقل میکند ف در اثار مولفان دروه های بعد نظیر کتاب التصوف الاسلامی فی اداب و الاخلاق ، دکتر ذکی مبارک عبارت منسوب به حسن بصری از کتاب نشر المحاس الغالیه فی فضل الاصلاح المقامات العالیه تالیف عفیف الدین عبدالله بن اسد عفیق الدین عبدالله بن اسد لیافعی و کتاب ذهر الادب ابوالحسن حصری اورده شده و این جوزی و زمخشری و فیروز آبادی نیز آنرا تائید میکند.

داکتر ذکی مبارک از ابن جوزی نقل میکند :« محمد بن ناصر از ابی اسحق ابراهیم بن سعید الحبل روایت کرد که ابومحمد عبدالغنی بن سعید الحافظ گفته است که از ولید بن قاسم پرسیدم : صوفی را از چه رو بدین نام میخوانند؟ و او در جواب گفت : در روز گار پیش از اسلام کسانی بودند که صوفی نامیده میشدند اینان از بهر خدای متعال از همه چیز عالم گذشته و در خانه کعبه معتکف شده و به عبادت مشغول بودند و کسانیکه این طریقه زندگی را برگزیده بودند به صوفیه معروف شدند.*۳۸۳

قشیری در مورد صوفیان دوره اول گفته است :« اساسی ترین اینان برآن بنا شده به مراتب استوارتر از اساس طریقه های دیگران بوده است خواه اهل سنت و ادب باشند خواه اهل علم و نظر»*۳۸۴

صوفی که طریق تصوف را بهترین طریقه ها میداند ، باید بهر حال نسبت و رابطه خود را با خدا و انسان و جهان معلوم و معین کند ف زیرا بحکم این ارتباط است که او از دیگران متمایز میشود و بر اساس همین رابطه و نسبت است که صوفی اصل و راستین از متصوف مظاهر جدا و مشخص میشود ، در این سه گونه رابطه ، رابطه با خدا از همه مهم تر و اساسی تر است ، زیرا دو رابطه دیگر دقیقا از رابطه اول ناشی شده است»