الحادی عشر الملک الصالح بن الکامل
ملک صالح ولی عهد پدر بود، چون برحمت حق پیوست، ملک صالح بتخت مصر نشست، و ممالک پدر و اجداد را در تصرف آورد، و بنو اعمام خود را ، و برادران را بقدر امکان مراعات و خدمت کرد، و ملک را محافظت نمود، و اندک عمر یافت، و بعد از چند گاه در گذشت، و از وی فرزندان خرد ماندند. ثقات چنین روایت کردند : که در حوادث و وقایع ایران که فتنۀ چنگیز خان ظاهر شد جماعت ترکان خوارزم ، و ترک خوارزم شاهی بعد شکست سلطان جلال الدین منکبرنی ( ۲ ) بن محمد خوارزم شاه ، بزمین مصر و شام افتادند، و ملک عادلیان را در تصرف آوردند ، بعضی گذشتند و بعضی ماندند ، ملک تعالی بر همه رحمت کناد ، و سلطان السلاطین ناصرالدنیا و الدین را در تخت پادشاهی باقی و پاینده داردا، آمین.
______________________________________________________________________ (۱) پ: مستحز. در ترجمه راورتی، بعد از کلمات مستحصر شد،چنین آمده: ملک المعظم و ملک العادل از یک مادر بودند، و مدتها . . . ولی این جمله در ( پ ) نیز نیست.( ۲ ) این نام بدو صورت نقل شده: منکبرنی منکبرتی . لن پول و شجره ء تورک منکبرتی نوشته اند . و در کتب تاریخی مانند نفثه المصدور و سیره خوارزم شاه . منکبرنی است. قراریکه یکی از فضلای ماوراءالنهر مرحوم هاشم شایق بمن گفت ، این نام بدو صورت در زبانهای آنجا تحلیل میگردد : اول منک بمعنی داغ و لکه سپید، و برتی یعنی بروت، پس منکبرتی بمعنی سپید بروت است. دوم منک به همان معنی سابق ، و برون بمعنی بینی که منکبرنی سپید بینی باشد. راورتی : منگبرتی .پ: منکبرنی ستوری نیز این نام را باملای منکبرنی Mankubirni ضبط کرده ( تالیفات فارسی ۲ : ۱۳۴۹ ) قراریکه در صفحه ۶ ج ۲ در متن طبقات آمده گویا معنی منکبرنی بفارسی هزار مرده باشد، که لقب یکی از امرای شمسیه هند کبیر خان ایاز بود. چون در تورکی منک بمعنی هزار بود،و کاشغری آنرا به کسره اول بهمین معنی نوشته ( دیوان لغات الترک ۳ : ۲۶۶ ) پس ازین اشاره منهاج سراج و بدلیل بودن کلمه منک ( هزار ) در اول آن گفته میتوانیم که معنی اصل کلمه « هزار مرده » باشد.منهاج سراج گوید: خلق او را هزار مرده گفتندی، بدین سبب او را منکبرنی لقب فرموده بود. ( رک : ص ۶ ج ۲ همین کتاب)