الثالث والعشرون الملك نصرت الدين شیر خان
ملك شيرخان ملکی بود به غایت مردانه و فرزانه و به همه اوصاف ملکانه واخلاق پسنديده ومی ترانه موصوف بوده ومعروف( بود) وپسرعم (او)الغ خان اعظم ( بود) پدران ایشان درترکستان بزرگی بوده اند ودرقبايل البر ی اسم خانی داشته اند. باخیل واتباع بسیار معروف و مشهوربوده اند،چنانچه تقريرهريك ازآن درد کرملك الملوك العالم الغ خان (۵) اعظم گفته شود، نشاء الله تعالی.
شیرخان بند سلطان سید بود،اورا بخرید ودرپیش تخت خدمات بسيارکرد،وآثاررشد درناصية اوظاهر بود، درهرمرتبه سلاطين آن دودمان راخدمت (بسیار) کرد، چون به بزرگی رسید،(۹) سلطان علاءالدين( به):وقتیکه لشکرازحضرت به سمت لوهوربرد،بعزيمت دفع لشکرمغل، که بپای قلعة اچه بوده اند (۷) ( قلعه تبرهنده و) الوهوراقطاع او فرمود با تمامت مضافات ( محروسه تبرهند حوا له اوشد.)
(۱) كذا درمط وراورتی، درنسخ مأخذ مط ححسيربا حجيرهم آمده دراصل: ججيترولكهيوال است،(۲) مط: تا گذارہ آب (۳) مط: ملك تعالی سلطان سلاطین را درتخت پادشاهی پا بنده داراد بمحمد وآله اجمعین(۴) مط: نصرت الدنيا والدین شیرخان سنقر،راورتی: ملك نصرت الدین شیرخان سنقرس نلسوس، راورتی گوید، که دربرخی ازنسخ لقبوی بهاء الحق والدین است،ولی سالسوس که دراکثر نسخ بدون چند نسخه نوشته شده، نام قبیله یا دودمان یا وطن وی خواهد بود، که در نسخ بصورت مختلف سنلسوس سعلیوسی،سملوبی، سکون ضبط شده،(۵)اصل: الوخان (۶) مط: وچون بزرگی شد(۷) مط: بودند .
(۴۴) طبقه۲۲ ملوک شمسیه
بعد ازآن چون قرلغيان ملتان ازدست ملك بلبن بیرون کردند،ازمحروسة تبرهنده لشكربطرف ملتان برد،وملتان (را) از دست قرلغيان مستخلص کرد،ملك اختيارالدین کریز(۱) رازنجا بنشاند،وپس چند کرت میان اوومیان ملك بلبن بسبب حوادث جوارخصومت شد، چنانچه تقریرکرده شد(۲) [و] حصارا چه از دست ملك ( بلبن) بیرون کرد، وتمامت ممالك سند درضبط اوآمد،چون ملك أعظم الغ خان(۳) لشکرها بطرف نانگوربرد،باملك شیرخان، ایشان را مکاوحت رفت درحوالی آب سند مادی شیرخان)ازآنجاعزیمت ترکستان کرد(و) بطرف اردوی مغل رفته (۴) و بدرماه مذکوخان پیوست(و) ازانجا باعزازبازگشت.
وچون بطرف(۵) لوهور، و آن دوا لی رسید ، باملك جلال الدين مسدود شاه بن السلطان (۹) پیوست و بعاقبت میان ایشان مکاوحت رفت وملك جلال الدین به نامرادی بازگشت واتباع او بدست حشم شیرخان افتاد، وبعدازآن شیرخان عزيمت ضبط تبرهنده کرد، چون ارسلان خان از قلعه بيرون آمد،شیرخان بضرورت مراجعت کرد(و) ازحضرت مسرعان (۷) رفتند، وا زا کا برعهد وژا يق درمیان آمد (شیرخان) بخدمت درگاه پیوست وماكارسلان خان هم بحضرت آمد [ه] او ده نامز د ارسلان خان شد و تبرهنده حواله شیرخان (شد) با جمله ولايت واقطاعاتی که درما تقدم داشته است(۸) چندگاه بدان سرحد می بود،میان اوومیان ملك بابت برقرارها تقدم خصومت قایم می بود، ازحضرت اعلى لازال عاليافرمان شد، تا شيرخان بحضرت آمد و بجهت دفع خصومت سرحد تورهنده حواله نصرت خان سنقرصوفی شد،وولايت کولو بهیانه(۹) وبلارام وجلد سرومهر(و) مهاون وقدمه اليور(۱۰) که ازحصون(۱۱) نامداراسلام است حواله اوشد،وتا این غایت آنجاست که تاریخ این اوراق درقدم آمد،وذلك في رجب سنة ثمان (و) خمسين وستمائه (۱۲) [ والله اعلم باحوال العالم )
(۱) مط:کربز،اصل و راورتی کریز،(۲)مط:کرده اید،(۳)اصل:ملك معظم خان اعظم الوخان(۴)مط:رفت (۵) مط: وچون بحوالى لومودرسبد باملك(۷) مط: بن سلطان (۷) اصل:سرعان (۸) مط: بود،(۹) مط: بهتانه(۱۰)مط:کالیوار،(۱۱)اصل: ازحضرت نامدار،(۱۲) مط:ملك تعالی سلطان معظم را پاینده داراد.