پیام یار

از کتاب: دیوان محجوبه هروی ، غزل

آمد خبر نگارم امشب

بی طاقت و بی قرارم امشب


جانم بفدای قاصد دوست

کاورد پیام یارم امشب


از وعدۀ وصل ان پریچهر  

با دیدۀ انتظارم امشب


از شوق لقای ماه بی مهر

از دیده ستاره بارم امشب


شاید برسم بیار همدم

از بخت امیدوارم امشب


از بیم رقیب دیو طلعت 

بسیار در اضطرارم امشب


از پرده برون شده ست چون گل

سمین تن گلعزارم امشب


«محجوبه » شدست مهربان یار

از یاری کردگارم امشب