32

سلامان و ابسال در داستان ابن طفیل

از کتاب: نگاهی به سلامان و ابسال جامی

در داستان حی بن یقظان (زندۀ بیدار) ابن سینا و سهرور دی ذکری از سلامان و ابسال نیست ، ولی ابن طفیل فیلسوف اندلسی این دو شخصیت راهم در کردارهای داستان سهم بارزی می دهد ، وی " گذشته از مقایسه روش حكما وانبیا واصحاب كشف ، طریقۀ عزلت نشینان و اصحاب تأویل و کسانی را که بحفظ بظواهر اعمال عنایت نمی ورزیده اند ، و تفكر و اعتبار و مطالعه باطن را بر اعمال ظاهری مقدم می دانسته اند ، با مسلک كسانى كه تمسک بظواهر شرع را قولا و فعلا لازم دانسته اند. و ملازمت جماعت را بر انفراد ترجیح میداده اند ، در وجود ابسال که نمودار طریقۀ اولین است و سلامان که مظهر روشن دو مین است مجسم ساخته ، و آنها را با هم مقایسه نموده وروش اول را برای خواص و راه دوم را به جهت عامۀ ناس لازم شمرده ، و در بین ایشان وجه جمعی را اندیشیده است. که اتفاق بین دین و فلسفه باشد ، و این موضوعیست که دانشمندان اسلام همواره درین باره به تفکر و تحقیق و تالیف پراخته اند پروفیسور گرسیه گومس که ترجمه داستان ابن طفیل را خوانده و تحقیق کرده معتقد است ، که قالب داستانی قصۀ حی بن یقظان ابن طفیل از " داستان ذى القرنین و حکایت بت و پادشاه و دخترش " گرفته شده ، و این یکی از آن داستانهاست ، که دربارۀ شخصیت اسکندر در اندلس رواج داشت و در کتاب خانه آسکوریال هسپانیا کتاب خطی به این نام حروف لاتینی ارغونی موجود است که بقرن ١٦ مسیحی تعلق دارد، واكثر حصص این کتاب با آنچه ابن طفیل در داستان حی بن یقظان انشا کرده مطابقت ومماثلث میرساند ، و وجوه مشابهت در آنها موجود است . گومس گوید: که بالتازار گراسیان 

Baltazar Gracian) ) در کتاب معروف خویش کریتیكون ، نا قد ، ابن طفیل در حی بن یقظان از یک اصل مشترکی الهام گرفته اند ، که همین داستان صنم باشد. زیرا ترجمه حی بن یقظان ابن طفیل درز بان های اروپا قبل از ۱۶۷۱ نشر نشده بود، تا منبع الهامی برای نویسندهٔ کریتیکون میگشت، در حالیکه این کتاب در سنه ۱۶۵۱ م انتشار یافته بود. بهر صورت مأخذ و منبع الهام ابن طفیل چه همین داستان صنم و اسکندر باشد یا حی بن یقظان ابن سینا ، یا منبع مشترک قدیمتر یا دیگری که ابن سینا نیز ازآن اقتباس ،کرده این مطلب روشن است که وی بر خلاف ابن سینا و سهروردی جز پهلوان اصلی داستان یعنی حی بن یقظان، دو شخصیت شگفت انگیز دیگری را که سلامان و ابسال باشند نیز در این داستان دخیل کرده است ، در حالیکه در روایات حنین بن اسحاق و ابن سینا (چنانچه گذشت) داستانی علاحده و مستقل بوده.