سخنان امانالله با هیات انگلیسی
«امروز من میبینم که معاهده ٔ افغانستان با دولت بریطانیه عقد گردیده و طرفین راضی شده اند بتقدیر و احساسات یکدیگر و آرزوهای شان.
چون از آوان طفولیت آزادی همۀ دنیا و اقوام آن را آرزومند بودم و نمیخواستم که حقوق آزادی و استقلال حقیقی هیچکس تلف شود، و علیالخصوص در حق وطن و سلطنت خود یک حالی را که مخالف آداب و حقوق تمامیت حاکمیت خود افغان و افغانستان باشد دیده نمیتوانستم و سبب محرومی افغانستان را ازین حق صریح خودش، صرف دولت بریطانیه را میشناختم لهذا تمام افکار خود را به مخالفت دولت مشارالیها میپرورانیدم. و حال نیز برای محافظۀ استقلال، عزت و شرافت افغانستان تا یک قطره خون آخری خود آماده ام چنانچه من بملت خود گفتم که جانی را که من در راه خدمت ملت برای فدا کردن حاضر کرده ام در مدافعۀ استقلال فدا میکنم ولی امروز همت قوم من جان و استقلال هر دو بمن داد من این را حیات دوباره خود میدانم و دوباره برای خدمت ملت فدا خواهم کرد.
هر چند چند بار کوشش و حرکات دولت بریطانیه در همین مذاکرات مثل پذیرائی نمودن جناب محمد ولی خان از طرف ادارۀ هند در انگلستان و تجویز باقیماندن سفیر ما بنام سفارت در هندوستان خیلی مرا دلگیر و مناسپات را بجائی که میدانید رسانیده بود مگر اکنون بریطانیای معامله شناس پیش از گذشتن وقت آن را دفع کرد حالا من بسیار مسرور استم که بالاخر دولت معظمۀ بریطانیه استقلال افغانستان را با همه معانی آن احترام مینماید و نتیجۀ آن همان بود که ما فوری توانستیم یک مناسپات همسایه گی قایم کنیم.
شبهه نیست که این مناسپات دوستانه نیست صرف آشنایانه و همسایه گان است ولی بازهم هنگام رفع دیگر مشکلات امیدوارم که همچنانکه اعلیحضرت شاه جارج در تلگراف تبریکیه شان به عهدنامۀ دوستی تعبیر فرموده اند این همسایه گی به دوستی مبدل شود. من از حسیات عالم اسلام بهیچگونه جدا شده نمیتوانم – لهذا اگر دوستی صمیمانه ملت افغان را دولت بریتانیا بکار داشته باشد پس در مشوره های خیرخواهانۀ من توجهه زیاد نمایند.
آن ملاحظات همین است که من قبلاً در ملاقات اول هم شما را بآن متوجه ساخته بودم و حالا باز مشوره های خیرخواهانه گفته ذکر میکنم.
دولت بریطانیه از روزی که بمخالفت مسلمانان اقدام کرده تمامی عالم اسلام را از خود رنجانیده که ضررهای آن بحکومت شما معلوم است هر قدر مراعاتیکه با دولت ترکیه نمائید همانقدر سبب جلب قلب ملت افغان خواهد بود شما هیچ وقت باور نکنید که دیگر عالم اسلام از شما متاذی باشد و افغانستان دوست شما شود یا شعایر مقدسه اسلامی ما را مخالفت کنید و اهالی یا حکومت آن بیفکر بماند.
در هندوستان نیز شما بر حرکات خود انظار غایر بیندازید که شورشها و فریادهای هندوستان اگر زیاد میشود این چیزهائی نیست که خطوط سرحدی مانع آن شوند بلکه من از سردار اعلی وزیر امور خارجیه شنیدم که شما گفته بودید دولت معظمۀ بریطانیه سیاست موجوده خود را نسبت بعالم اسلام تغییر دادن خواسته است البته من مسرورم!
قبایل سرحدی ملت ما بنابر ارتباطهای عرفی و جنسی و دینی از ما هیچ فرقی ندارند ما مثل خود رفاه و ترقی را برای آنها طالبیم، هر چیزی که ما برای آنها و سعادت حقیقه آنها کردن خواهش داریم و میکوشیم باید دولت بریطانیا هم مثل خواهش ما رفتار داشته باشد.
چون شما به انگلیند میروید باید این پیغامهای شفاهی مرا به اعلیحضرت شاه جارج و بمقامات عالیۀ دیگر برسانید در هندوستان جناب برنس اوف ویلز را از طرف من سلام برسانید، و احوال جناب ویسرای هند را از طرف من میپرسید.»