111

نگرشی بر مساله دوره بندی در تاریخ ادبیات دری

از کتاب: ادبیات دری در نیمه اول سده بیستم ، بخش نخست
28 September 1987

کار تحقیق در ادب معاصر دری از همان دشواری آغاز می یابد، که در زمینه کاوش پدیدهه ای ادبی سده های گذشته (۱۷ - ۱۸ - ۱۹) سنگ راه محقق میگردد . و آن نبودن دوره بندی پذیرفته شدۀ علمیست که به ( متن خوانده نشد ). در افغانستان شماری کتب تاریخ ادبیات (پشتو و دری) تألیف یافته است. که در آنها به مشکل میتوان بازتاب روحیۀ مردم را در آیینه ادبیات پیدا کرد و سیر تکامل ادبیات را به روشنی دید و در این خصوص نمیتوان بی اعتنا ماند زیرا که ادبیات را انسان شناسی تعریف کرده اند و از ادبیات افغانستان نیز سوای این نباید منتظر بود. زیاده بر آن نا همگونی که در طرح و دوره بندی تاریخ های ادبیات هست برسیمای هرگونه پژوهشی در زمینۀ ادبی که بر بنای یکی از آنها استوار باشد، مهرشک و تردید میگذارد. از اینجاست که ارزش مسألۀ دوره بندی تاریخ ادبیات افغانستان و در پهلوی آن تاریخ ادب دری و بعد طرح مسأله در ادب معاصر دری با اهمیت خاص جلب توجه مینماید . بنابر آن ضروری پنداشته می شود.


تا این تحقیق را با بحثی در بارۀ دوره بندی تاریخ ادب دری آغاز نماییم. در سال ١٩٦٠ مسأله دوره بندی تاریخ ادبیات دری را پروفیسور براگینسکی نمایندآ شوروی در بیست و پنجمین کنگره بین المللی خاورشناسان مطرح بحث قرار داد .

دانشمند موصوف در سر آغاز سخنرانی خود روشهای مروج دوره بندی تاریخ ادبیات دری را بر مبنای آثار محققان شرق و غرب چنین خلاصه نمود: نخست دوره بندی بر اساس مناطق، چون امین احمدرازی در هفت اقلیم و لطف علی بیگ آذر در آتشکده و دیگر بر اساس خانواده های فرمانروا که بیشتر معمول است و در کتب معروف تاریخ ادبیات (همایی ، شفق، صفا) و در تاریخ ادبیات فارسی پروفيسوبر ادوارد براون و تاریخ ایران و ادبیات تصوفی کریمسکی دیده میشود و گاهی با تصنیف بر مبنای حوزه های جغرافیایی می آمیزد ، مثلا در سخن و سخنوران بدیع الزمان فروز انفر، سدیگر تقسیم شعرا به متقدمان ، متوسطان و متأخران ، چنانکه در شعر العجم شبلی نعمانی مراعات شده است ،چارم دوره بندی بهتر که بر سبک ها اتكا دارد و در سبک شناسي ملک الشعراء بهار دیده میشود. پنجم، ذکر شعراء از روی حروف اول نام یا تخلص که در مجمع الفصيحاً رضاقلى هدایت در نظر بوده است . 

ششم : دوره بندی از روی انواع یا ژانرهای مهم که انه در اثر معروفش

۱۱Grundrib der iranischen philolgie  و عدۀ از مؤلفان غربی بکار برده اند و انواع آمیختۀ آن در آثار خاورشناسان ایتالوی، آلمانی و روسی و غیره.


بر اگینسگی پیشنهاد کرد که در برابر شناخت مروج ادبیات در حلقه های

مشرق شناسان، یعنی شناخت ادبیات چون مجموعه سادۀ شعراء و نویسندگان مفهوم جریان ادبی را باید نهاد و با تحلیل ادبیات در ترکیب ساختما نیش با تاریخ مردم آن سمتهای های رشد ادبیات را باید در یافت و تنها با دوره بندی علمی میتوان درک ما هيت جریان ادبی و شناخت و ارزیابی درست آثار يک شاعر و نویسنده را میسر ساخت، بنابر آن دانشمند موصوف برای تاریخ ادبیات دری چنین دوره بندی را بارمز انکشاف ادبیات سازگار میداند:

۱- ادبیات قدیم که میتوان اوستا و نوشته های سغدی، پهلوی و پارتی را از آنجمله شمرد.

۲ ادبیات سده های میانه (از قرن ۹ تا ۱۹) که به این بخش ها تقسیم میشود:

- دورۀ اول سده های میانه از (قرن ۹ تا قرن ۱۵).

- دورۀ دوم سده های میانه از (قرن ۱۶ تا قرن ۱۹).

و چون از قرن ۱۶ مسیر رشد ادبیات کشورهای شامل این حوزه از هم جدا می شود بنابر آن در تاریخ ادبیات تاجکستان، سدهای "۱۵ - ۱۶-۱۷" را دورهٔ انکشاف مسایل شهری که اید یا لوژی پیشه وران را منعکس می سازد و تقويه "سب هندی" شناخته شده است.

از قرن ۱۸ تا ۱۹ (بشمول قرن ۱۹) را بنا بر توجه بیشتر شعراً به بیدل دورۀ بیدلیزم نام میگذارد و در داخل بیدلیزم بر مبارزۀ دو روند ، مترقی و محافظه کارانه انگشت میگذارد.


برای تثبیت چنین شناختی از ادبیات و چنین دوره بندی از آن پس مقاله هایی در زمینه های دوره بندی ادبیات شرق (رنسانس شرق به نشر سپرد تا این برداشت و این طرح را به وصعت همه ادبیات شرق در حلقۀ بحث خاورشناسان بگذارد. مقاله های پروفیسور برا گینسکی از پشتیبانی محققان صاحب نظر دیگری برخوردار بود و مساله رنسانس شرق در شماری از مقاله های دیگر تحلیل قرار گرفت  (تا سرانجام بر اساس بحث ها و نظریات مخالف و موافق در کتاب دو جلدی و " تاریخ ادبیات شرق در سده های میانه ، مؤلفان اینگونه دوره بندی را اساس کار خود قرار دادند :

۱- دوره آغا ادبیات سیده های میانه (از قرن ۳ تا ۷).

۲- ادبیات دوره پیش از رنسانس از (قرن ۸ تا قرن ۹).

۳- ادبیات دوره رنسانس از (قرن ۱۰ تا قرن(۱۵).

۴- ادبیات دوره اخیر سده های میانه از (قرن ۱۶ تا اواسط قرن ۱۷). 

تا اینجا تلاش هایی را که در خصوص دوره بندی علمی تاریخ ادبیات مشترک مردمان افغانستان، ایران و تاجکستان در سطح جهانی شده است بررسی کردیم.

بر میگردیم به ادبیات افغانستان در قرن ۱۷ و مخصوصاً نیمه قرن ۱۸ که با تشکیل دولت مستقل افغانستان به همت احمد شاه بابا (١٧٤٧ تا ١٧٧٣) ادبیات راه خود را میگیرد و شکل ملی را اختیار میکند و باید با خصوصیات تکامل درونی و اثر گذاری و اثر پذیری آن در برابر ادبیات وحوادث سیاسی کشور های همسایه و دنیا مطالعه شود.