سرور بدخشی
سرور بدخشی از نوباوگان معارف هرات و یکی از نویسندگان باذوق و دارای روح بلند و قلم ارجمند است. در شعر گفتن میلی ندارد مگر به نثر
مقالات مفید و خطابه های زنده ای راجع به ترقیات جامعه نوشته و بعضی مطبوع و برخی نامطبوع است. در سال ۱۳۲۷ تولد و تا هنوز به قید حیات میباشد مقاله ای که راجع به استقلال نوشته اتفاق اسلام شمارهٔ
۳۲ سال ۸ حریت و آزادی آن حق مشروع بشریت است که ملل عالم در بهایش جان می سپارند و از داشتنش فخر مینمایند ملل حسّاسی که هوای استقلال در سر دارند در راه حصول آن هزاران جوان نازپرورده وطن را بی ذره ای تأسف به استقبالش قربان میسازند. استقلال آن محبوبی است که بهایش خونهای پُر حرارت و ارزشش جانبازیهای میدان نبرد میباشد این شاهد مقصود در آغوش ملتی میآرمد که مجنون وار در راه وصالش جان بسپارد. امروز ممالکی که از جام آزادی سرمست است به داشتن نعمت پربهای استقلال مینازند و اقوامی که در مقابل وهن و جهل خود آن را از دست داده اند با دل پُرحسرت و تلخکامی امرار حیات مینمایند.
استقلال حافظ و نگهدار ملیت است
استقلال حیات بخش ابدی است
استقلال پیرایه ای است که اگر قومی از آن عاری باشد از حفظ نوامیس ملیه خود عاجز است.
استقلال قوم سلاحی است که چشمهای بدبین جهانگیران را کور و شکمهای پر آز و حرص استثماریون را از هم میدرد استقلال میوه ای است که از درخت شجاعت و فداکاری میروید و از خون رنگین شهادت آبیاری میشود. استقلال نهال بر خاسته سرزمین غیرت و شهامت است. استقلال حامی نهضتهای ملی است چه خوش است قومی که در شرایین آنها خونهای حریت خواهی و استقلال طلبی در شریان و جریان باشد. چه مردانه است قومی که با بازوهای آهنین حلقوم غاصبین بی مروت را فشرده خطاب استقلال را به نسبت خود از دهانش بیرون آورده و این حق مشروع خویش را به نیروی بازوی مردانه حاصل نماید.
زهی ملتی که در گسیختاندن زنجیرهای اسارت اجنبی از هستی و جان بگذرد معمور باد سرزمینی که افراد باغیرت و شجاعت تربیه نموده در راه صیانت و سرخ رویی خود فدا می سازد. ،بلی در چنین ایامی بود که وطن عزیزمان بعد از درهم شکستن سلاسل اسارت در عالم آزادی اثبات وجود نمود. در این ایام بود که خونهای حریت طلبی هموطنان باغیرت ما به جوش و خروش آمده در مقابل صفوف دشمن صف آرایی نمودند.
چنین اوانی بود که نسیمهای حیات بخشای آزادی وزیده ابرهای تیره و تار اسارت را از افق خوشنمای وطن محبوبمان پراکنده نمود و ثابت شد که ملت افغان نه آن طعمه هضم پذیری است که کسی بتواند از آن آتش جوع خود را تسکین بنماید بلکه احشای منتظرین فرصت را از هم میدرد همین روزها بود که غرّه توپهای دشمن کوب ما در عالم سیاست طنین انداز گردیده اشعه بر چه های براق مظفریت افغان جلوه گر شده چشم معاندین ما را خیره ساخت.
چنین روزگاری بود که شیرهای بیشۀ افغانی کامیاب میدان رزم گردیده، وطن عزیزمان در بین دو عالم متضاد سوسیالیست و امپریالیست و دو بحر متلاطم مانند کوهی عرض اندام نموده مجمرهای حرص و آز را واژگون و دنیای دیپلومات را دگرگون نمود. در این موسم بود که جوانان به بررسیدۀمان فرهادسان در پی تحصیل محبوب حریت در کوههای باشکوه وطن به خون تپیده و چمنستان آزادی را از آبیاری خونهای سرخ خود سرسبز ساختند و در صفحات تاریخ حیات ما عنوان بر افتخار افغانستان مستقل را احداث نمودند.
هان ای محصلین سعادت و ای شهدای راه حریت و آبروی ما فراموش نمیشوید بلکه این تخمی را که از جان فشانیهای خود در عرصه نیكوى وطن کاشتید و از خونریزیهای معتنای خود آبیاری نمودید سال به سال و قرن به قرن در نمو بوده به مدارجی که ملت افغان بیدار گردد و مرهون و ممنون فداکاریهای شما میگردند و جان نثاریهای شما را از یاد نمیدهند.
ای سرمایه های افتخار وطن که طلسم های سحر آسای دشمنان ما را به انفاس آتشین خود محو نموده به عالم آشکار ساختید که ملت افغان در مهد حریت و شهامت پرورش یافته متحمّل زیردستی کسی نمی شوند و حیات جبون را نمی پسندند و در سر ناموس و ننگ جان می سپارند این روز فیروز را که یگانه خونبهای شماست ملت عزیز می شمارد و در صیانت آن رویه شما را سرمشق خود ساخته در مقابل جزئی صدمه ای که از این رهگذر متصوّر باشد سر به کف دارند. ای سربازی که آخرین گلوله خود را برای مدافعه از وطن به طرف دشمن آتش زدی و در دم واپسین به یاد وطن در کهسارش جان سپاریدی تو آن عنصر پاک وطنی که امروز ملت به تو و فداکاریات افتخار میکند.
ای ملت با شجاعت افغان شاد بزیید و این روز را قدر بدانید که ارواح آن شهدا مانند فرشته های رحمت به نسبت شرافت امروز که از قید اجانب رهیدید تبریک میگویند.