قبایل ساک یا اسکائی ها

از کتاب: مقالات پراگنده

این اولین تاریخ دوره باستانی افغانستان است که در بهار سال 1315 در محبس ، مخفی از نظر مامورین مؤظف در کاغذ پوری نوشتم و بعد از انقضای موعد حبس آنرا پاک نویس نمودم .

احمد علی کهزاد


قبلاً حین نگارش وقایع سلطنت یونانیان باختر متذکر شدیم که در اواخر سلطنت "ایوتیدم" حینی که قوای دولت باختر به کشور گشائی در هند مشغول بود، از منتها الیه شمال شرقی امپراطوری از مناطق ماورای سردریا، قبایل چادر نشینی که "استرابون" به اسم "ازیزی Asisi"، "پازویوئی Pasiouoi" ، "«تخاروئی Tocharai" و "ساکارولی Sakarauloi" یاد نموده و معروف ترین آنها "ساک" (اسکائی) ها و "تخاری" ها میباشند ،سرکشیدند. قرار شهادت "تروگر Trogers" و "استرابون" ، "سغدیان" و "بکتریان»" را از یونانیان باختر متصرف شدند .

حقیقت مسئله طوریکه موسیو "هاکن" در صفحه 61 راپور "حفریات ده ساله در افغانستان" شرح میدهد این است که سلطه یونانیان باختر از اوائل وهله حتی پیش از سلطنت مستقل هم خطر ورود قبایل بادیه نشین اسکائی را حس کرده آماده ورود آنها بودند. بعد از آنکه "دیودوت" حکمران بکتریان استقلال خود را اعلان نمود و خود را از سلوسیدهای شامی مجزا کرد خطر تهاجمات قبایل چادر نشین بیشترتر محسوس شد چنانکه شاهد مبرهن این موضوع ملاقات "ایوتیدم" شاه باختر با "انتیوکوس سوم" شاه یونانی خاندان سلوسید میباشد . "ایوتیدم" واضحاً مسئله تهاجمات اقوام چادر نشین را به امپراطور یونانی شامی گفته و وخامت این مسئله را واضحاً به او ادا نمود چنانکه اخیرالذکر محض بواسطه حفاظت منافع و سلطة عمومی یونانیان در آسیا سلطنت بکتریان را به "ایوتیدم" واگذاشت. به این رویه از آخر دوره سلطنت پرآشوب "ایوتیدم" تا زمان سلطنت "هلیوكلس" (135 ق.م.) آخرین شاه یونانی که در شمال هندوکش هم آمریت داشت، همه یونانیان در تزلزل و خطر بودند .

ناگفته نماند که تهاجمات قبایل چادرنشین اسکائی و تخاری یک دفعه و بصورت تهاجم قبایل متعدد به عمل نیامده بلکه ابتدا دسته های خیلی محدودی از آنها آمده نزد یونانیان بقسم سرباز نوکر میشدند و چون دست یونانیان باختر از هم نژادان مقدونوی شان کوتاه شده بود بکمال خوشی به استخدام آنها راضی بودند. چون آهسته آهسته از یکطرف عده شان زیاد شد و از طرف دیگر به ضعف باداران یونانی خود پی بردند بعضی روئسای شان بواسطه اعطای خود یونانیان و یا در اثر لیاقت و قوم داری خود بعضی قوماندانیتهای مهم را در دست گرفتند چنانکه از آنجمله یکی "هرائوس Heraus" است که به تقلید آخرین شاهان یونانی باختر سکه زده است. موسیو "هاکن" سکه او را از تاشقرغان بدست آورده است که در حقیقت از خرابه های شهر "بانو" که در شمال غرب خلم واقع است، کشف شده است .

این رئیس دسته قبایل چادرنشین اسکائی حتماً تا اندازه ئی قوه و اقتدار داشته که به تقلید مسکوکات شاهان یونانی باختر به نام خود سکه زده است . بهر جهت چون مقصد ما در اینجا ادا کردن وضعیت متزلزل یونانیان است با شرح فوق این مقصد برآورده شده و فعلاً بطور خلاصه یاد دهانی میکنیم که در اثر ورود و تهاجمات اقوام چادرنشین اسکائی و تخاری سلطنت یونانیان بکلی از بکتریان و صفحات شمال هندوکش خلاص شده فقط بجنوب محدود گردیدند و بالاخره طوریکه بعدها دیده خواهد شد از آنجا هم بکلی محو و نابود میگردند.

قبایل ساک و تخار بعد از اینکه سغدیان و بکتریان را اشغال نمودند، چون بطرف جنوب اول تیغه دشوار گذار هندوکش و ثانیاً قوای تدافعی یونانیها حائل بود، از صفحات شمال هندوکش بجانب غرب جلگه وسیع بکتریان بنای پیشرفت را گذاشتند و چون در اواخر سلطنت "ایوکراتید" پارتها از تهدید اسکائیها و گرفتاری دولت باختر به فتوحات هند استفاده نموده منطقه "آریا" (هرات) را در حوالی 140 ق.م. اشغال نموده و تا حوالی میمنه فعلی پیش آمدند بودند، اسکائیها در سیر پیشرفت خویش بجانب غرب به ایشان برخوردند .

قراریکه مؤرخین یونانی متذکر میشوند بین ساکها که قبیله ئی از سیت ها بودند و پارت ها جنگهای سختی واقع شد چنانکه "فراهاتس Phraathes" دوم بقول "استرابن" از دست قبایل تخاری در 128 ق.م. و "ارتبان Artaban" در 123 ق.م. بقتل رسیده اند . قبایل اسکائی و تخاری ابتدا پیشرفتهای زیادی نمودند اما "متریداتس" (مهرداد) دوم انتقام خویشاوندان خود را از ایشان گرفت .

جای شبهه نیست که در مدت جنگهای فوق الذکر اقوام اسکائی از مناطق ولایت هری بجانب جنوب سرکشیده و در "ساکاستانا Sakasthana" نزول نموده باشند . حینیکه قبایل جدید ساک در سیستان میرسند در اینجا "امورجیزی Amurgisi" نام قبیله ئی از هم نژادان خودشان که قرار نظریۀ موسیو "فوشه" در اثر نفوذ مدنیت باختر به مراتب متمدن تر شده بودند امرار حیات داشت. قبایل تازه وارد به تعداد بومیان سیستان افزوده و چون تازه از مناطق فلات مرتفعه پامیر فرود آمده بودند، روح جدید و جنبشی در اهالی سیستان تولید و با سیلاب تهاجمات خود آنها را نیز همراه ساختند و در نتیجه از فراز کوتلهای سخت جنوبی و جنوب غربی افغانستان امروزی به خاک هند نزول نموده به حوزهٔ سفلی اندوس حاکمیت

یافتند .

بشرحیکه فوقاً ذکر رفت در اثر یک سلسله محاربات که ابتدا بصورت قطعی به نفع اسکائیها تمام شد بالاخره مهرداد دوم پارتی آنها را پس پا نموده ولایت هرات ، سیستان و اراکوزی را متصرف شد و راه به روی اسکائیها بسته شد و یونانی های جنوب هندوکش در پاروپامیزاد (پنجشیر ، کاپیسا و کابلستان) برقرار ماندند . چون اسکائی ها بجنوب و غرب بواسطه مقاومت یونانیها و پارتی ها اول پیشرفتی نتوانسته به باختر شرقی (خلم، قطغن و بدخشان) محدود ماندند و روئسای شان در هر گوشه و کنار بنای حکومت را گذاشتند چنانکه از آنجمله "هرائوس" و "موئسس" در باختر شرقی حکمفرمائی نموده اند . چون متعاقباً پس ا پس از اسکائی ها، یوچی ها یعنی سیت،ها قبایل دیگر بادیه نشین از عقب فشار آوردند، اسکائی ها بشرحیکه ذکر رفت از مناطق غربی حینیکه به بکتریان و آریا و سیستان فرود آمدند از آنجا هم از راه کوتلهای جنوب غربی و جنوبی به جلگه سفلی اندوس نزول نمودند .

معروفترین شاهان ایشان درین مناطق و پنجاب قرار ذیل اند:

 

موئس (75 ق.م.) :

مؤئس تا زمانیکه مانند "هرائوس" در باختر شرقی حکمفرمائی نموده فقط بزبان یونانی و به عنوان "شاه" سکه زده است . بعد از نزول به جنوب هندوکش در مناطق سیستان عنوان "شاهنشاه" را اختیار نموده و در مسکوکات او هیکل "اپولودوتس" یونانی مشاهده میشود. حینیکه پنجاب شرقی را فتح میکند، عنوان "شاهنشاه کبیر" را اتخاذ نموده و روی سکه او شکل اسپ بلخی نیز رسم است. مضمون یونانی سکه او "بازیلوس بازیلون مه لاؤس میوس" یعنی (شاهنشاه کبیر مؤئس) میباشد که به راجائی "راجاسا مهاتاسا مائسا" مضمون خروشتی مطابقت میکند .

مسکوکات مؤئس روی هم رفته شبیهه به مسکوکات شاهان یونانی است که جای آنها را گرفته و علی الخصوص به مسکوکات دمتریوس که اولاده اش در پنجاب غربی سلطنت داشت قرابت دارد پروفیسور "ولسن" تا یک زمانی فقط هفت نوع سکه مختلف این شاهنشاه کبیر را یادداشت داده است سپس کپتان "کننگهم" دو رقم دیگر آنرا نیز خاطر نشان نموده و روی همرفته 9 سکه مختلف از او مشاهده شده است . داکتر "سورنز Surnez" یک سکه مخصوص "مؤئس" را دارد که روی آن "اسم مؤئس" ثبت است و صورت سکه کاملاً به قیافه "آزئس" رئیس دیگر قبیله اسکائی که در تهاجمات باختر با او شریک بود، شباهت دارد. در طرف راسته سکه شاه با آله شاخی مانندی که آنرا معمو لاً "سه دندان" میگویند طوری نشته که پایش روی یکنفر ساجد قرار گرفته است. در طرف چپه سکه شخصی زیر درخت میوه دار با شاخی که علامه فراوانی میباشد، منقوش است. بعضی مستشرقین این سکه را خیلی مهم دانسته مدال فتح مشترک "مؤئس" و "آزئس" روئسای اسکائی میشمارند شاید این فتح از جمله فتوحاتی باشد که در طی آن قراریکه فوقاً هم ذکر رفت "فرهاتس و ارتبانس" پادشاهان پارتی به قتل رسیده اند .

در کتیبه ئی که روی یک پارچه مس منقوش و از "تاکزیلا" (پایتخت پنجاب قدیم) کشف شده است "مؤئس" به اسم "شاه کبیر موگا" یاد شده و کتیبه مذکور به تفصیل ذیل سنه خورده است : "در زمان سلطنت "موگا" پنجم ماه "رانماس Ranemas" سال 78" این سنه را بعضی پارتی و اکثراً "سیتی" مینامند و قرار حدس مبدأ اش را تاریخی میدانند که بعد از انحطاط نفوذ پارتی خانواده جدید شاهی در سیستان و اراکوزی به تخت سلطنت جلوس نموده اند .


آزئس (58 ق.م.):

آزئس که مانند هرایوس و مؤئس و غیره یکی از روئسای قبایل اسکائی میباشد با مؤئس در عملیات تهاجمات باختر شریک بوده است. اسم او به نام قبیله "ازی" و "ازیونی" که یکی از قبایل اسکائی است و در اخراج یونانیان از باختر با سائر قبایل بادیه نشین متهاجم هم دست بود، شباهت دارد .

مشارالیه بزرگترین شهنشاه اسکائی است که در پنجاب شرقی و گندهارای غربی حکمرانی نموده است انواع مسکوکات او خیلی زیاد و بیشتر از 25 رقم مختلف آن تا حال کشف شده است که عموماً به دو زبان یونانی و خروشتی بضرب رسیده و نوشته های آن بکمال وضاحت خوانده میشوند. عناوین "آزئس" در تمام مسكوكات متحد الشکل و عبارت از "بازیلوس بازیلون ملائوس آزئس یعنی شهنشاه کبیر آزئس" میباشد و بزبان خروشتی کلمات مرادف آن "مهاراجاسا راجا راجاسا مهاتاسا آزاسا" میباشد .

مسکوکات آزئس شاهنشاه بزرگ اسکائی خیلی از هم مختلف و قراریکه مشاهده میشود هیکل های نیم تنه با سرهای قشنگ یونانی در آنها از ... {متاسفانه از اینجا تا آخر این فصل یکی دو صفحه خالی میباشد.}