ماتمسرای استاد خلیل الله خلیلی
بسم الله الرحمن الرحیم
ماتمسرای استاد خلیل الله خلیلی
خلیلی کیست
شعر چیست
استاد خلیل الله خلیلی متولد سنه 1907 میلادی یا 1325 هجری قمری است. زادگاه او در کوهستان کابل در حوزۀ گلبهار،در کنار دریای نیلاب قرار دارد.
دریائیکه از کوه هندوکش سرچشمه میگیرد و از دره پنجشیر میگذرد تاکستان های کوهستان و کهدامن را آبحیات می بخشد و بعد با برادران دیگر خود که از کوه بابا و پامیر می آیند می پیوندد. پدرشان مرزا محمد حسین خان مستوفی الممالک بود که در دوره، سلطنت امیر حبیب الله خان معروف به سراج المله به حیث وزیر مالیه، افغانستان اجرای وظیفه میکرد با پایان دوره، سلطنت امیر موصوف، عمر مستوفی الممالک هم پایان یافت. او را پادشاه وقت اعدام کرد، و مالش را مصادره نمود، و قربانی توطه های درباری و گردش پادشاهی شد.
بعد از پدر خلیلی به حیث یک طفل یتیم و نادار با حیات مشقت مواجه شد و در همین دوره، حسرت و آوارگی به تکمیل تحصیلات خود پرداخت تحصیلات خود را هم مانند معیشت خود از هر دری فراهم کرد و قریحۀ شعری و استعداد ادبی او انکشاف کرد. بعدها متاهل شد و خود پدر گشت صاحب اولاد شد برای معیشت خود گاهی به معلمی و گاهی به کتابت در دفاتر دولتی پرداخت. از همان کورۀ مشقت است که خلیلی فلزی کامل عیار برآمد. مردی سخت کوش و سخت جان بار آمد. و در یمین زمان، نرم دلی و دلسوزی را هم از همین مدرسه تیره بختی آموخت از دل ستمدیده گان آگاه و با بی نوایان همنوا شد و در سوز و ساز شعر او انعکاس این حیات او دیده میشود که سوز شعرش از تاریکی شبهای محرومیتش نشأت کرده و ساز آن از نغمه دلتواز آوای نیلاب برخاسته است. در شورش داخلی افغانستان، چون خانواده شان از بزرگان و سرکرده گان قوم خود (که عنصر اصلی آن شورش بود) به شمار میرفتند او را احترام گذاشتند و به نظر قدر دیدند و شریک ماجرا ساختند. بعد از اختتام شورش و در رژیم جدید سلطنت نادرشاه و بعد از آن حیات او مدو جزری داشت که استاد گاهی به حیث آدم نا مطلوب زیسته و به زندان رفته و گاهی به مناصب عالی دولتی رسیده است. شهرت علمی و ادبی او در همین دوره بالا رفت و مراتب بزرگی در دولت نصیبش گشت. زمانی منشی صدارت عظمی و زمانی هم استاد پوهنتون (یونیورسته) کابل بود. چند سالی وزیر کلتور و مطبوعات بود و بعد به حیث مشاور فرهنگی مقام پادشاهی تعین گشت مدتی بعد به حیث سفیر افغانستان در عربیه سعودیه و تهامه رفت و در پناه خانه خدا قرار گرفت بعد از آن این افتخار و سعادت را از دست داد و سفیر افغانستان در عراق تعین گشت و سری در بغداد جنبانید در همین دوره بود که اتفاقات سوء در افغانستان رخ داد و کودتای نظامی کمیونزم عملی شد با وقوع این حادثه استاد به ترک وظیفه و ترک دیار خود مجبور شد وظیفه سفارت را خیرباد گفت و دیگر به وطن برنگشت و به تلاش خدمت برای نجات آن به سیر و سفر در ممالک اسلامی پرداخت. بعد به اروپا و امریکا سفر کرد و به هر در و دیاری که از آن صدای دوستی و همنوائی بر میخاست، سری زد و بالآخر از هم وطنان آواره و مهاجر خود خبری به گرفت و از دوستان مجاهد خود باز دید نمود. و به فحوای آیه کریمه (ما تدری نفس الآیه. . .) حالانه او میداند و نه کس دیگر که فردا چه خواهد کرد و در کدام سرزمین خواهد مرد.
دیوان شعرش چند مرتبه در کابل و تهران طبع شده است و شعرش نه تنها نزد هم وطنانش قدر داشت، بلکه برادران ایرانی ما هم آنرا به نظر تقدیر نگریسته اند و استاد را به حیث شاعر و ادیب بزرگ معاصر میشناسند.
علاوه بر دیوان شعرش آثار دیگر مطبوع و غیر مطبوع دارد. نزد استاد سخن از آن همه جاه و جلال و مال و منال جزو خاطره حسرتی چیز دیگری باقی نه مانده است. اما چیزیکه باقی مانده و پایدار خواهد بود و مایه افتخار او و هموطنانش به شمار میرود، همین دیوان اشعار اوست و همین آواز دل نواز و نغمه های دلکش او در کنه کله های ادب دوستان تا ابد طنین خواهد انداخت.
بنا کرده از نظم کاخ بلند
که از باد و باران نه یابد گزند
بیائید حالا نظر مختصری به ماهیت شعر بیافگنیم و موقعیت شاعر را درین جهان مهم ارزیابی کنیم. شعر را در زبان دری سخن میگویند کلام موزون و مقفی که وظیفه آن بازی و یا هنر نمائی با کلمات است و برای شناختن مقام سخن و کلمات اشاره به نخستین آیه فاتحه کتاب آسمانی تورات کفایت میکند که میگوید در ابتدا کلمه بود و کلمه خدا بود همین نطق و بیان فصل ممیز انسان از حیوان دیگر است. بازی با کلمات را هنر کوچک و بازی محض نه پندارید این بازی و هنر نمائی عبارتست از گنجانیدن طوفان احساسات و عواطف بشری در قالب الفاظ محدود که احساسات دیگران را بر انگیزد و به دل مستمعین راه می یابد. معجزهء شعر گنجانیدن دریاها در کوزه است اگر علم و حکمت اسرار کائنات را کشف میکند و توضیح میدهد، شعر و ادب پدیده های روحی و عاطفی بشر را در الفاظ تجسم میدهد و اسرار آنرا برملا میسازد. ساحه تعمیم علم افاق و ساحه تعمیم شعر انفس است. علم و حکمت جستجوی حقیقت است و شعر هم حقیقی است از مقوله دیگر اقبال گوید
حق اگر سوزی ندارد حکمت است
شعر میگردد چو سوز از دل گرفت
شعر الهام و رؤیا (خواب) و خطرات و خوارق از یک مقوله مظاهر روحی بشر به شمار میروند. شعر هم جسم و جانی دارد که جسم آن قالب الفاظ و قواعد بدیع و بیان است که از راه آموزش به دست آید و روح شعر عبارت از فکره و یا نکته آنست که شاعر به آن ملهم میشود و به تعلیم و تعلم تعلق ندارد و به فحوای آیه کریمه:
"قل الروح من امر ربى "
روح شعر هم عطیه الهی و پدیده روحانی است.
آیا با این توضیح مختصر به این نتیجه نمی رسیم که ممیزه انسانیت نطق و بیان است و بهترین نطق و بیان شعر است و بهترین شاعران انسان کامل عیار است!
شعر ابتکار و ابداع است. شعر نو آوری است. شعر نفی واقعیت خشک و خشن است شعر تمرد در مقابل تعاملات متبذل اجتماعی است. پس شعر یک طغیان و انقلاب روح بشر است. و شاعر از هر انقلابی دیگر انقلابی تر و از روحانیون دیگر روحانی تر است. نظر به همین خصوصیات که مانند هر شاعر کامل و عیار دیگر خلیلی با نظام خشک و خشن مادیت گرائی طرف واقع شده و همواره مجادله کرده است و بعد از اتفاق سوء سلطه کمیونزم بر وطنش دریای طبعش بیشتر طوفانی و متلاطم شده است. و بجز شعرش که اوج گرفته و مواج گشته است. مانند درو مرجان گران بهائی این ابیات را که حالا میخوانید به ساحل قرطاس ریخته است.
سید شمس الدین مجروح
پشاور ۸ قوس 1361 خورشیدی
۲۷ نومبر ۱۹۸۲ میلادی