32

مسئله افغان و مفاهمه دوستانه ۱۹۰۷ م

از کتاب: تاریخ تجزیه شاهنشاهى افغان ، فصل ششم

روسیان بعد از پیشقدمیهای ۱۸۸۴/ ۸۵ در آسیای میانه به تمدید خطوط راه آهن پرداخته و خطهای ماورای کسپین و اورنبرگ و تاشکند را به سرحد افغانی در کُشک وصل کردند چون تجارت افغانستان با روسیه خیلی کم بوده، بنا بران انگلیسیان ساختمان این راه را صرف به مقاصد سوق الجیشی دانسته و بنظر تشویش مینگریستند٢ ولی چون مسئله پامیر در ۱۸۹۵ تصفیه گردید بنا بران این قضایا نیز با نظر جدی دیده نمیشد، و احتمالی نمیرفت که باز بر مسایل سرحدات افغانی اختلافی روی دهد.

اما وضع زمان چنین نماند و در سنه ۱۹۰۰م چون امپراطوری بریتانیه در جنگهای افریقای جنوبی کمال مشغولیت را داشت و روابط امیر عبدالرحمن خان نیز با بریتانیه بسیار صمیمی نبود، کابینۀ روسیه به مسئله ایجاد روابط مستقیم با افغانستان، که مدتها زیر نظر داشتند باز پرداختند.٣

چون خطوط آهن ماورای کسپین تکمیل و در سنه ۱۸۸۵م چندین صد و رست سرحدات روسیه بافغانستان پیوسته گردید پس روسیان بجای اینکه در مسایل سرحدی طبق سنن قبلی به بریتانیه رجوع کنند احتیاج مستقیمی را بایجاد روابط بین روسیه و افغانستان حس نمودند ولی چون دولت روسیه به موجب موافقه نامه ۱۸۷۳ افغانستان را خارج منطقۀ عمل خویش میشمردند بنا براین ایجاد روابط مستقیم با افغانستان، یک "عمل سیاسی" شمرده نمی شد (کتاب مذکور ۱/۳۰۷).

دولت روسیه در یاداشت ۶ فروری ۱۹۰۰م خویش گفته بود:  "اخبار رسیده حاکیست که روسیه میخواهد داخل افغانستان گردد و این مسئله در مورد امور سرحدی قابل توجه است." چون این یادداشت به لندن رسید لارد سالسبری از مذاکره بران خود داری نموده و آنرا به حکومت هند برای اظهار نظر و مشوره ارسال داشت که جواب ویسرای در می همان

سال رسید و دران گفته بود : "نظر به موافقه نامه۱۸۷۲/۷۳افغانستان بکلی منطقۀ خارج نفوذ و عمل روسیه بوده و بر همین مسئله در سالهای ۱۸۷۴ و ۷۶ و ۷۸ و ۱۸۸۵ و ۸۷ و ۸۸ نیز موافقه بعمل آمده و تا وقتی که سرحدات افغانی تعیین میشد، معتبر شمرده شده است. بنا بران اگر مقصد یاداشت ماه فروری روسیه جواز ارسال سفیری بافغانستان باشد، پس حکومت هند با کمال جدیت عدم رضای خود را دران باره اظهار، و این چنین حرکت را منافی تعهدات میداند (کتاب مذکور ص ۳۱۱) زیرا نتیجۀ حتمی آن بدست آوردن حق حکومت مشترک condominium روسیه در کابل است ،و کنترول تام بریتانیۀ کبیر را بر پالیسی خارجی افغانستان از بین خواهد برد، و تساوی کامل را با بریتانیه بدست خواهد آورد. و هنگامیکه حکومت هند این موضوع را به امیر کابل در بین گذارد، وی حتماً آنرا ناشی از ضعف مجرمانۀ بریتانیه خواهد دانست (کتاب مذکور ص ۳۱۰) حکومت هند عقیده دارد، که باید از کابینۀ روسیه توضیح مزید علل چنین خواهش نا مطلوب غیر سیاسی خواسته شود (کتاب مذکور ۳۱۱).


بعد از چندی به تاریخ ۲۸ جون ۱۹۰۰م وزارت هند نامه ای را از حکومت هند دریافت که دران به تفصیل مخالفت آن مقام را با ایجاد روابط مستقیم بوسیلۀ نمایندگان روسیه در کابل اظهار داشته بودند.1 همدرین اوقات امیر عبدالرحمن نامۀ م، ایگناتیف Ignatieff نمایندۀ سیاسی روسیه بدربار بخارا که بنام نمایندۀ تجارتی افغانستان نوشته بود (مورخه ۲ فروری ١٩٠٠م) بوسیلۀ حکومت هند به وزارت هند لندن فرستاد که دران نمایندۀ روسیه خواهش های صمیمی خود را اظهار و بیان داشته بود، که این نامه اقدام اولین برای ایجاد روابط دوستانۀ مستقیم بین روسیه و افغانستان شمرده می شود، و دولت روسیه ابداً احساسات خصمانه راجع به افغانستان نداشته و ندارد (کتاب مذکور ۵۱۳).

از وصول نقل این نامه دیری نگذشت که اطلاعات سوقیات عظیم لشکرهای روسی در سرحدات افغانستان به لندن رسید (کتاب مذکور ۵۱۲) ،امیر عبدالرحمن در کتاب خود (۲/۲۸۵) در بارۀ آن مینویسد: روسیان به مرگ من منتظر اند، تا به مجرد وقوع آن این لشکرها را بر افغانستان سوق دهند.


اگر چه کونت موراویف Mouravieff وزیر خارجه روسیه این اطلاعات را خیلی مبالغه آمیز خوانده و گفت: که فقط یک غند بتالیون چهارم در سرحدات افغانستان تمرکز داده شده است2 اما لارد سالسبر نظر به یادداشت ۶ فروری ۱۹۰۰م روسیه بتاريخ ۴ جولائی ۱۹۰۰م به سر سکات نوشت: وی این وقت را مساعد نمیداند، که در بارۀ ایجاد روابط مستقیم روسیه با افغانستان با دولت روس داخل مذاکره شود، و باید سفیر کبیر بریتانیه در پترسبرگ این موضوع را تا وقتیکه وزیر خارجه روسیه باز یاد دهانی ننماید مسکوت عنها بگذارد (کتاب مذکور ۵۱۳).

اما مسئله با چنین عمل منفی ختم نشد و بالآخر دیوانِ هند ملتفت خطراتی گردید که از رد مراسلۀ م ایگناتیف به امیر، امکان وقوع داشت و زمان خاموشی نیز در گذشت و در اکتوبر ۱۹۰۱م هنگامیکه م ، دی ستال دوره طولانی سفارت خویش را در لندن بپایان رسانیده و با لارد لانسدون مذاکره داشت، باز مسئله ایجاد روابط مستقیم روسیه را بر اساس حوایج خاص مقامی و تجارتی یاد آوری نمود (کتاب مذکور ۵۱۴).


 بعد ازین در جنوری سال ۱۹۰۲م لارد لانسدون به سکات هدایت داد، تا لا مسدورف Lamsdorff شفاهاً بفهماند. که ایجاد روابط مستقیم بین مامورین سرحدی برای حل مسایل مقامی چیزیست، که نوشتن نامه ایگناتیف به امیر ابداً در تحت حکم آن نمی آید (کتاب مذکور ۵۱۴ ) و این سخن در جواب خواهشی بود، که روسیه از دولت انگلیس بعنوان کنترول کنندۀ روابط خارجی افغانستان کرده و حق ایجاد چنین روابط را با افغانستان خواسته بود (کتاب مذکور) ولی دولت بریتانیه قبل از دادن اجازت ایجاد روابط توضیحات مزیدی را از دولت روسیه راجع به طرز و نوع و حدود و ضمانت حفظ آن حدود را خواسته بود (کتاب مذکور)،

اما دولت روسیه درین مورد چنین رویه داشت: که وزیر خارجه اش کونت لا مسدورف در ملاقاتی با سفیر کبیر بریتانیه گفته بود: که وی نمیداند چرا زمام اختیار روابط خارجی افغانستان تماماً در دست بریتانیه باشد؟ چون سر سکات این سخن را شنید، یک نقل اعتماد نامه های ۱۸۶۹ - ۱۸۸۵ روسیه را در بارۀ افغانستان بدست وی داد. ولی لا مسدورف با وضع عدم قناعت از مذاکره در اطراف عمومی این قضیه شانه تهی کرده و تنها در باره نامۀ ایگناتیف سخن میزد  (کتاب مذكور).