124

اسم افغانستان

از کتاب: کتاب ۱

کشوری که امروز در جهان بنام افغانستان یاد میگردد تاریخ بیش از پنجهزار سالهء تمدنی دارد. این سرزمین در اولین نوشته های تاریخی به قلم مورخین یونانی در ۲۵۰ قبل از میلاد مسیح بنام “آریانا” در اشاره بنامهای، آریا، آیراناویچه، از زبان باشنده گان آن نامیده شده و به همین نام در نقشه های آنها ظاهر شده است. عربها وقتی این سرزمینها را اشغال کردند از اسم خراسان استفاده کردند و دلیل آن هم این بود که آنها مقر فرماندهی نظامی خودرا در شهر مرو در خراسان قرار دادند که امروز در کشور ترکمنستان قرار دارد.


نامگذاری کشورها بشکل فعلی آن تعامل اروپائی ها است. در گذشته سرحدات مشخص نبود و قلمروها بنام فرمانروایان آن یاد میگردید مانند سلسله های طاهریان، صفاریان، سامانیان، سلجوقیان، غزنویان، غوریها و امثالهم. وقتی بابر در کابل حکومت میکرد قلمرو او از هرات تا دره سند و از دریای آمو تا بلوچستان بود. بابر این کشور را به نام مشخصی یاد نمی‌کرد بلکه از کابل، قندهار،خراسان، ترکستان، بامیان و غیره یاد میکند. با ایجاد دولت مغولی در هند توسط بابر در سال ۱۵۵۲م مناطق شرقی افغانستان امروزی تا ترکستان در شمال زیر حاکمیت او بود. قندهار و مناطق غربی زیرسلطهء صفویهای فارس قرار گرفت. صفویها این مناطق را به عنوان ولایات آن میشناختند و برای هرکدام حاکم معینی انتصاب میکردند. بطور مثال در قندهار و زمینداور گرگین خان حکومت میکرد، در هرات عبداله خان ابدالی، در فراه و سیستان شخص دیگری. از این لحاظ وقتی احمدشاه ابدالی این ولایات را متحد ساخت و از آنها در سال ۱۷۴۷م یک کشور مستقل ایجاد کرد اسم مشخصی بالای آن نگذاشت. احمد شاه ابدالی همانطوریکه امیر خراسان بود ا میر کابل و کشمیر هم بود. بنا بر آن از میرویس خان هوتک و به تعقیب آن احمدشاه ابدالی توقع گذاشتن یک اسم رسمی بالای قلمرو تحت حاکمیت شان در اوسط قرن هژدهم میلادی یک اشتباه محض است. دولت به مفهوم اروپائی آن که شامل یک قلمرو معین، محدودهء جغرافیائی با اسم معین و ملت معین باشد یک پدیده ناشناخته در مشرق زمین بود.


پشتون ها، که آنها را فارس ها و اعراب افغان می نامیدند، و به تقلید از آنها ترکها ازبک ها و مغولها آنها را افغان خطاب کردند و قلمرو شان را “افغانستان” نامیدند، برای سرزمین خود اسم مشخصی نداشتند. باتحکیم امپراطوری ابدالی در نیمهُ دوم قرن هژدهم میلادی، رفته رفته بکار گرفتن اسم “افغانستان” بالای سرزمینهای تحت قیمومیت این امپراطوری رواج یافت. جورج فورستر انگلیسی که در زمان تیمورشاه به کابل،قندهار و هرات سفر کرد در کتاب سفرنامهء خود قلمرو “دولت افغانستان” را شامل مناطقی می کند که در آنها در وقت نماز جمعه خطبه بنام تیمورشاه خوانده می شود. جورج فورستر در سالهای – ۱۷۸۳ ۱۷۸۲م یعنی درست ۲۶سال قبل از مونتستوارت الفونستون در زمان بادشاهی تیمورشاه از طریق کشمیر-کابل-قندهار-هرات، مشهد به روسیه و لندن سفر کرده بود. عنوان کتاب اوست :”سفر از بنگال به انگلستان از طریق شمال هند، کشمیر، افغانستان، فارس و روسیه”. نه تنها اسم افغانستان در عنوان کتاب سفرنامه جورج فورستر مشخص است بلکه در داخل کتاب بارها اسم افغانستان نوشته شده است. جورج فورستر مینویسد “افغانها مردمان بومی کشوری هستند که از کوههای تارتاری تا خلیچ کامبای (نزدیک گجرات در هند)، رود سند و فارس امتداد مییابد.” (جورج فورستر، ص ۷۴ جلد دوم). توجه کنید که فورستر در اینجا تمام اقوام این سرزمین را “افغانها” خطاب میکند. در جای دیگر فورستر مینویسد که: “نادرافشار بعد از ختم زمامداری افغانها بر فارس شاه طهماسب صفوی را خلع میکند و با قوای بزرگی وارد افغانستان میگردد (جورج فورستر، ص ۹۲ جلد دوم). این نقل قول بخاطری مهم است که فورستر قلمرو خراسان افغانی را نیز زیر نام “افغانستان” به حساب می آورد.


در کتاب بابرنامه توزک نوشته ظهیرالدین محمدبابر اولین پادشاه مغولی هند ساحهء را که پشتون ها در آن زندگی می کنند افغانستان مینامد و حدود آن منطقه را از جنوب کابل تا دریایی سند یاد می کند. این کتاب در سال ۱۵۳۰م نوشته شده و هنوز انگلیس ها بالای هند حاکم نشده بودند.


قلمروهای احمدشاه ابدالی از نیشاپور در غرب تا پنجاب در شرق و از دریایی آمو تا بحیرهء عمان وسعت داشت. درین قلمرو بخش های جنوب شرقی خراسان شامل بود. بخش شمال آن جز قلمرو ازبک ها بود و بخش غربی آن مربوط ایران افشاری و متعاقباً ایران قاجاری بود. شمال افغانستان که از فاریاب تا بدخشان امتداد داشت بنام ترکستان معروف بود که در سالهای بعد از استحکام دولت افغانستان بنام ترکستان افغانی در نقشه های دنیا موجودیت داشت.


کابلستان را بابر در خاطرات خود از پنجشیر تا لغمان، ننگرهار، پیشاور و سوات یاد می کند. افغانستان بابری هم قبلاً گفتیم که از جنوب هندوکش تا دریای سند شامل تمام مناطق کوهستانی شرقی افغانستان فعلی و مناطق قبایلی پاکستان فعلی بود. البته کشمیری‌ها، پنجابی ها و سندیها هم در قلمرو احمدشاه ابدالی زندگی میکردند اما این مناطق حوزه های زیر نفوذ بود.


. الفونستون در کتاب خود مینویسد که “افغانها برای کشور خود اسم مشخصی ندارند بعضیها آنرا خراسان میگویند بعضیها افغانستان و برخی هم پختونخوا. خراسان درست نیست چون بخش کم آن در این قلمرو است. و پختونخوا را هم من شخصا نشنیده ام”. الفونستون هیچ اسمی را خودش پیشنهاد نمیکند اما در سراسر کتاب خودبه قلمروهای تحت حاکمیت شاه کابل از قول جورج فورستر که ۲۶ سال قبل از او درسالهای 1782-1783 م به این سرزمینها سفر کرده بود “افغانستان” میگوید. الفونستون در هر فصل کتاب خود اسم افغانستان را بکار میبرد. (الفونستون، گذارش پادشاهی کابل…، چاپ لندن 1942م). قابل یادآوری است که در بکار بردن اسم “افغانستان” برای معرفی سرزمینی که در آن مسافرت میکند و “افغانها” به عنوان “ملت” آن جورج فورستر هیچ تردیدی بخرچ نداده و هیچ شکی هم ندارد و این نشان میدهد که در طول سفر طولانی او بر پشت یک شتر در یک قافله از کشمیر تا مشهد (او مینویسد مشهد در محاصره افغانها بود) که از جلال آباد، کابل. قندهار و هرات عبور میکند استفاده از اسم افغانستان در سالهای ۱۷۸۲م-۱۷۸۳م بسیار عام بوده باشد.


محمدشاه قاجارپادشاه ایران بعد از حمله بر هرات وقتی قادر نشد مقاومت مردم هرات را از ۲۰ نوامبر ۱۸۳۶م تا ۸ سپتمبر ۱۸۳۸م بشکند و مجبور به بازگشت به مشهد شد منشوری به قلم خود در ماه جمادی الاول ۱۲۵۴ق (ماه نوامبر ۱۸۳۸م) عنوانی بزرگان ایران نوشته در آن از جمله مینگارد “…با اینکه سه نفر ایلچی انگلیس در سه عهدنامه نوشته بودند که دولت انگلیس را به امر افغانستان هیچ رجوعی نباشد..”. (محمود محمود، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نزدهم میلادی، جلد اول،ص ۳۷۳، تهران ۱۳۵۳). در این منشور شاه ایران به قلم خود دو موضوع را تایید میکند: اول اینکه قبل از آنکه در کدام سند رسمی دولت هند برتانوی اسم افغانستان ظاهر شود برای پادشاه ایران مملکت افغانستان موجود بودو شخصآ نام افغانستان را به قلم خود در منشور بکار میبرد، دوم اینکه تایید میکند هرات در قلمرو کشور افغانستان است. قابل یادداشت است که تا این زمان کتاب مونتستوارت الفونستون در مورد گزارش سلطنت کابل به چاپ نرسیده بود.


آقای فرید بهمن در فیسبوک مینویسند که: ” در اثر مشهور هرمان ملويل امريكايى بنام موبي ديك يا نهنگ سپيد ( Moby-Dick; or, The Whale is a novel by American writer Herman Melville, published in 1851 ) كه در نيمه اول قرن ١٩ نوشته شده است و شهكار ادبي ميباشد از “جنگ خونين افغانستان” ياد شده است. نويسنده كتابش را در أمريكا نوشت و بار اول در انگليس به چاپ رساند و بعد از چندي اجازه چاب أنرا در أمريكا هم گرفت. مقصد از جنگ افغانستان ملويل جنگ اول افغان و انگليس است. اين نشان ميدهد كه افغانستان در سطح دنيا به صغت يك سرزمين در أن زمانها حتي در أمريكا شناخته شده بوده. ”


شبکه اطلاع رسانی افغانستان در انترنت مینویسد: ”نام افغانستان فقط از اواسط قرن هیجدهم میلادی یعنی از هنگامی که …وحدت سیاسی کشور مجدداً احیاء گشت، بواسطه کثرت جمعیت آن قوم به تمام کشور اطلاق شد و سرانجام در قرن نوزدهم میلادی شهرت یافت. اگرچه واژهٔ افغانستان، به عنوان نام رسمی این کشور، شاید بار اول در سال ۱۸۰۱ میلادی در قرارداد میان انگلستان و ایران، در مورد قلمرو دولت درانی به کار رفته باشد ، اما کلمهٔ افغانستان، به مثابهٔ جا و مکان قبایل افغان ( پشتون‌ها)، نخستین‌بار در تاریخنامهٔ هرات، تألیف سیف هروی در اوایل سدهٔ چهاردهم میلادی، ذکر شده‌است. در کتاب تاریخنامه هرات سیفی هروی، ۳۶ مرتبه کلمه افغانستان و دو مرتبه هم کلمه اوغانستان به کار رفته‌است. اما به محدوده کوچک در نواحی بنُو وزیرستان و اطرافش یعنی شهرهای در جنوب افغانستان، اطلاق می‌شده‌است. به هر حال، اگرچه واژهٔ افغانستان به معنای محل سکونت افغان‌ها پیش از تأسیس دولت احمدشاه درانی نیز وجود داشته است، منتها شاید درگذشته فقط محل سکنای طائفه یا طوائف پشتون در خراسان بزرگ را همیشه یا گاهی افغانستان می‌نامیده‌اند. چنان که براساس نظر عبدالحی حبیبی، کلمهٔ افغانستان، به هنگام هجوم چنگیز و زمان آل کرت و غوری‌ها، تنها به ناحیه یا نواحی‌ای گفته می‌شد که افغان‌نشین ( پشتو زبان) بوده است. او می‌نویسد: نام افغانستان بار اول در تاریخ از همین زمان ذکر شده… در آن وقت کلمهٔ افغانستان بر سرزمین بین قندهار و غزنی تا دره سند اطلاق می‌شد.

با این وصف، شاید در ابتداء این اسم میان سایر اقوام این کشور و حتی بین خود پشتون‌ها چندان استعمال عمومی نداشت و بطور مسلم، مدتی طول کشید تا مردم به آن اُنس گرفتند. اما اکنون، این نام برای کشور کهن افغان‌ها نه تنها در خود افغانستان، بلکه در تمام کشورهای جهان شهرت یافته و اسم آشنا است.“


بنابر آن طوریکه میبینیم این یک امر کاملا طبیعی است که یکصدو بیست سال بعد از ایجاد امپراطوری ابدالی ،در سرزمینهای خراسان، سیستان، کابلستان، ترکستان، غرجستان و غیره، که اکثرا آنرا امپراطوری افغان در اشاره به باشنده گان آن هم میگفتند، به تدریج استفاده از اسم افغانستان به عنوان سرزمین افغانها بسیار عام شده به اسم رسمی آن مبدل گردد با آنکه هیچ زمامدار این خطه تا آنزمان رسما چنین اسمی را بالای قلمرو خود انتخاب نکرده باشد.