زبان و ادب پرثوی یا پهلوی پارتی خراسانی
تفکیک پهلوی پارتی از پهلوی خراسانی، زبان و ادب پرثوی، آیاتکار
زریران
پرثوی یا پهلوی خراسانی
پهلوی صفتی است که با (ی) نسبتی از اسم پهلو Palov ساخته شده و (پهلو) شکل متاخر کلمه (پرثوه) Parthava است.
پرثوه یکی از قبایل آریائی باختری است که بعد از مهاجرت و بی جا شدنها و تمرکز و تشکیل سلطنت در خراسان ،غربی خاکهای بین حوزهٔ هری رود و سواحل جنوبی بحیره خزر که یکی از ولایات شمال غربی آریانا بود به حیث مسکن نهائی ایشان (پرثیه) یا (پارتیا) معروف شد. ارساس بلخی موسس سلاله (پرثوه) می باشد و علاوه بر پارتهای بزرگ پادشاهان دیگری که مخلوطی از عرق (پارت و ساک) می باشند در سیستان و اراکوزی (حوزه ارغنداب) سلطنت کردند که به (پهلوا) شهرت دارند زبان قبیله (پرثوه) (پرثوی) خوانده می شود که به اساس تبدل حروف و تبدل صوت کلمات (پهلوی) گردیده است. چون آثار زبان پهلوی واقعی و ادب آن تا این اواخر مجهول بود، معمولاً در کتب ادبی این اسم و صفت را در مورد زبان ساسانی ها و ادبیات آن که بیشتر حاوی ترجمه کتب اوستائی بود و آن هم غالباً بعد از عصر ساسانی در قرون اولیه هجری تحریر شده بود نسبت می دادند. ولی بعد از کشف شواهد زبان پرثوی که در خرابه های (تورفان) به عمل آمده مدققین اروپائی صفت پهلوی را برای زبان اصلی آن تخصیص داده و زبان ساسانیها را محض (پارسیک) می خوانند. به هر حال ملتفت باید بود که صفت پهلوی که از نقطه نظر ادب تا این اواخر فقط در مورد زبان ساسانی و بیشتر در مورد ترجمه کتب اوستائی استعمال می شد، انکشاف نموده و زبان و ادب پهلوی دو شق و دو مرحله پیدا کرده است. یکی ادب و زبان پهلوی پارتی که آن را پهلوی شمالی نیز گویند و دیگری زبان و ادب پهلوی ساسانی که به پهلوی جنوب معروف است و قسمت زیاد آثار آن که عجالتاً شواهدی از آن در دست است نه در عصر ساسانی بلکه در قرون اولیه هجری نوشته شده است. پس قراری که متذکر شدیم اساساً میان (پهلوی پارتی) و (پهلوی ساسانی) ازروی منشأ زبان و مبدأ ظهور فرق است. به این معنی که پهلوی پارتی یا (پرثوی) اصلا زبان خراسان بوده و پهلوی ساسانی به فارس تعلق دارد. به عبارت دیگر اولی پهلوی افغانستان و دومی پهلوی فارس است. علاوه بر این آنچه که بیشتر از نقطه نظر تطور ادبی زبانها اهمیت دارد و بعدها ما را به پیدایش زبان و ادب دری در خراسان (افغانستان) کمک میکند فهمیدن اختلاف ریشه این دو پهلوی است. پرثوی یا پهلوی خراسانی پیوستگی با زند یا اوستای باختری دارد، حال آنکه پهلوی ساسانی لهجه ای از فرس قدیم است که یکی از دیگری در آن ناحیه زائیده شده است.
شبهه ای نیست که میان پرثوی خراسانی و پهلوی ساسانی در طی چندین قرن ارتباط باهمی فعل و انفعال ادبی به عمل آمد و زبان پرثوی که با تشکیل دولت پارت حیثیت زبان رسمی به خود گرفت، با بیجا شدن مرکز سلطنتی پارتی از خراسان غربی به خاکهای فارس در حصص شمالی و مرکزی این مملکت نشر شد و بر زبان ساسانیان تاثیر زیاد افگنده و بالاخره در دورهٔ تعالی ساسانیان در اثر تفسیر و تعبیری که به ادب پارتی بستند شکل و قیافهٔ آن را طوری عوض کردند که برای یافتن آن تبحر دانشمندان جدید اروپا در کار شد.
پهلوی پارتی و پهلوی ساسانی اساساً در رسم الخط هم فرق داشتند. اگرچه مبدأ هر دو رسم الخط ارامی بود چنانچه این موضوع در بخش چهارم شرح یافت. به هر حال ما در تاریخ ادبیات افغانستان به هر دو پهلوی سر و کار داریم چون از نقطه نظر زمان در تاریخ ظهور این دو زبان فرق زیاد است. در این بخش از پرثوی و ادب آن صحبت می کنیم و برای زبان و ادب پهلوی ساسانی بعدتر بخش دیگری را وقف
خواهیم کرد.
زبان و ادب پرثوی
از آغاز قرن بیستم به این طرف در اثر کشفیات پی در پی که در ترکستان چینی به خصوص در علاقه (تورفان) به عمل آمد، زبانهای خانواده آریائی و انواع مختلف رسم الخط مخصوص آنها انکشاف زیاد نمود و منجمله در میان یافته ها آثار (مانی) است که به رسم الخط سریانی موسوم به "سطر نجیلی" (19) نوشته شده است. پروفیسور (آندرئ اس) بار اول وجود دو زبان پهلوی پارتی و ساسانی را کشف و اثبات نمود. (20) پهلوی پارتی منحیث قدامت و تسلط سیاسی ومدنی بر پهلوی ساسانی تاثیر زیاد وارد کرده است.
استاد "کریستن سن" به این عقیده است که: "یک عده زیاد کلمات که به حیات مذهبی و سیاسی و اجتماعی ارتباط دارد اعم از اسمای اسلحه و وسایل نقلیه و اصطلاحات طبی و محاوره های معمولی روزمره حتی بعضی افعال عادی که در پهلوی ساسانی و در زبان فارسی مروج است شکل پهلوی پارتی خود را محافظه کرده است و بعضی بی انتظامی که در تلفظ بعضی کلمات فارسی دیده میشود نتیجه نفوذ صوتی لهجه شمالی بر لهجه جنوب غربی است". (21)
زبان پهلوی پارتی یا (پرثوی) اصلا زبان حصه ای از مردم خراسان (افغانستان) است که در صفحات شمال غرب و بعد در حصص غربی هم حرف زده میشد و مرکز آن همان (پارتیا) یا قسمت غربی خراسان بود. این زبان اقلاً از قرن 3 (ق - م) تا قرن 3 مسیحی در حصص فوق الذکر افغانستان معمول و مروج بود. در بقیه مملکت بخصوص در جنوب هندوکش پراکریت گندهاری با رسم الخط خروشتی رواج داشت. این دو زبان با رسم الخط های مربوطه خود با زبان و رسم الخط یونانی که بعد از هجوم اسکندر کم کم معمول می گردید، مقابل شده بود. زبان پرثوی با پادشاهان پارت و تغییر یافتن مرکز سلطنت آنها از خراسان غربی به غرب فارس در شمال و مرکز این مملکت منشر شد. ولی چون پارتها اوائل "یونانی ماب" بودند و لقب (فیل هان) را رسماً اتخاذ نمودند زبان پهلوی اقلاً اوائل در فارس عمومیت نیافت تا اینکه سیاست پارتها تغییر کرد و بحیث زبان رسم الخط بر زبان ولایت فارس که کانون زبانهای آن مملکت است تاثیر زیاد وارد کرد. پرثوی در صفحات شمالغربی و غربی افغانستان کماکان ادامه داشت، بخصوص که دودمان (پهلوا) از پارتهای غربی جدا شده و در حوزه هیرمند سلطنت مستقلی تشکیل کردند و تا زابل و کابل و سند نفوذ یافتند. در طی یکی دو قرن اول (ق - م) و قرن اول مسیحی در اثر ورود اسکائی ها و تخارها و کوشانیها لهجه های دیگر اسکائی و تخاری در تخارستان و باختر منتشر شد و از تماس و اختلاط آنها با پرثوی زبان سغدی بمیان آمد که از آن پایانتر ذکر خواهیم نمود. مقارن این زمانه ها با نسطوری ها رسم الخط سریانی وارد خراسان شد و آئین مانی که ساسانی های مزدکی بدان در خاک خود مجال نمی دادند، خراسان را کانون فعالیت خود قرار داد و از این جا به ماوراً النهر و ترکستان چین رسید. زبان پهلوی و سغدی در این فضای جدید وارد دوره فعال ادبی و مذهبی خود گردید. خط پهلوی با نواقصی که در ادای تلفظ کلمات داشت، در مجاورت سریانی که بهترین رسم الخط بود به کوشش و "ابتکار مانی" صاحب خط (سطرنجیلی) شد پیشتر به کشف آثار پهلوی خراسانی در این رسم الخط از خرابههای تورفان اشاره کردیم. موسیو شیدر Schaeder زبان مجامع مانویان خراسان را میان آنها مشاهده کرده و اظهار میدارد که در این حوالی زبان پهلوی پارتی نسبت به خاک مغرب (ایران) بیشتر دوام کرد و بعد از قتل مانی این مناطق گاهگاه پیروان او شد.(22)
ایاتکار زریران
بهترین اثری که در زبان پهلوی پارتی باقیمانده و از فعالیتهای ادبی افکار حماسی خراسان نمایندگی می کند، منظومه ایست بنام (ایاتکار زریران) زبان پرثوی یا پهلوی خراسانی همان طوریکه در متون مانوی تورفان از پهلوی ساسانی منفک گردید از خلال مطالعه و تدقیق این اثر هم آشکارا .است اگر چه (یادگار زریر) بشکل موجوده عادی خود ملفوف در زواید پهلوی ساسانی حوالی قرن 6 مسیحی نوشته شده و آنرا تا این اواخر رساله منثور تصور میکردند، مگر بعضی از زبان شناسان مثل (پلیارو) ایطالوی و (گایگر) آلمانی از روی کلمات و آهنگ قدامت لهجه آنرا حدس زده بودند تا اینکه "بن ونیست" فرانسوی ثابت نمود که (ایاتکار) اول نثر نیست و نظم است و باز متن اصلی شعری آن در (پرثوی) یا پهلوی پارتی پیش از قرن سوم مسیحی وجود داشت و در حوالی قرن 6 م با تغییرات جدید آنرا به پهلوی ساسانی در آورده اند. در بخش سوم دیدیم که چطور یشتها در اثر تفسیرهای بعدی ترکیب شعری خود را از دست داد همین قسم بنظر "بن ونیست" ایاتکار هم در اثر تعبیرات عصر ساسانی که رفته رفته جزء متن شد، شکل شعری و منظوم خود را گم کرد و بعد از اینکه از کلمات وعبارات زایده آن دوره پاک گردید واضح شد که منظوم است و مصرع های ابیات آن هفت هجائی میباشد و اصلا به پهلوی پارتی قبل از ظهور ساسانیها نوشته شده است.
موضوع این اثر منظوم ،حماسی جنگهای گشتاسپه پادشاه (کاوی) بلخی و برادرش (زریر) و برادرزاده اش (بسته واری) و پسر اخیر الذکر (سپندات) اسفندیار است با ارجاسب خیونی تورانی که می خواست دودمان سلطنت بلخی را از قبول آئین اوستائی منصرف سازد و در نتیجه جنگ در گرفت و گشتاسپه و شهزادگان بلخی غالب شدند. بدین ملاحظه "بن ونیست" یاتکار زریر را "شهنامه گشتاسپه" و "شهنامه پهلوی" خوانده و چون پهلوان میدان رزم زریر است به (ایاتکار زریران) یعنی (یادگار زریر) شهرت یافته که آنرا (زریر) نامه هم می توان خواند گشتاسپ نامه دقیقی یا هزار بیتی که شاعر بلخی راجع به جنگهای گشتاسپه با ارجاسب برشته نظم در آورده در حقیقت همان (یادگار زریر) است که با وجود مختصر مغایرت ها در روح داستان در اساس چگونگی روایت میان گشتاسپ نامه دقیقی و منظومه پرثوی یادگار زریر اختلافی نیست اگر دقیقی راسا از نسخه پهلوی (ایاتکار) استفاده نکرده باشد توسط مأخذ ثانوی بدان دست داشته "ایاتکار زریران" تنها منظومه حماسی است که شکل زبان پرثوی، پیرایه پهلوی ساسانی و بالاخره با گشتاسپ نامه دقیقی قیافه ادبی زبان دری افغانستان را معرفی میکند و از نقطه نظر حماسی معلوم میشود که چطور عنعنات رزمی از یشتهای اوستا به شهنامه ها رسیده است.