32

عیسی علیه السلام ابن مریم

از کتاب: طبقات ناصری (جلد ۱/۲) ، فصل اول ، بخش انبیاء
01 January 1280

عیسی علیه السلام ابن مریم بنت عمران بن ماثان بن اشم بن مامون بن یعاقیم بن ولید بن داود علیه السلام(۱)نام مادر مریم حنه بنت قاقور.چون مادر مریم حامله شد،نذر کرد،فرزندیکه بیارد،بر خدمت خدای تعالی وقف باشد.چون دختر آورد،بخدمت زکریا برد،چون مریم بالغه شد،بوقت طهارت و غسل بجانب شرقی پرده بست،و غسل کرد،و جبرائیل علیه السلام،بفرمان رب العزت روح عیسی را در جیب او در دمید.بقول حسن بصری هفت ساعت حامله بود،و بقول مجا(۲)نیمروز، و از راه دهن بر زمین نهاد،و این وضع،در بیت اللحم بود،و در زیر نخل خرماء خشک،و در آن وقت پادشاه هرداس(۳)بود،و یوسف نجار،که پسر خال مریم بود،بفرمان زکریا،خدمت محراب او کردی،ازبیم هرداس او را بگریزانیده بود،و به بیت اللحم آورده،چون مهترعیسی علیه السلام بر زمین آمد،نخل خرما که خشک بود تازه شد،و برگ بیرون آورد ومیوه داد.

چون قوم بطلب ایشان بیامدند،مریم خاموش بود،جواب قوم را به عیسی علیه السلام اشارت کرد،مهتر عیسی گفت:انی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیاً و جعلنی مبارکاً(۴).

     وچون سیزده ساله شد،بدووحی آمد،و عمر او سی و سه سال در پیغامبری بود،و سیزده سال دیگر،حق تعالی او را به ملک نصیبین(۵)فرستاد،نام او داد(۶)بود،و او بت پرست بود،و زمان زمان طب بود،حق تعالی مهتر عیسی را در معجزات داد از جنس طب که خارق عادی تست،چنانکه مرده بدعاء او زنده شدی،و نابیناء مادر زاد بینا گشتی،و پیس را اندام بقرار باز آمدی،و هرچه شب خورده بودند از طعام و شراب،بجهت بامدادان نهاده ایشانرا از آن اعلام دادی.

______________________________________________________________________

(۱)کذا فی الاصل،تطبیق آن در حاشیت مبحث زکریا گذشت.(۲)کذا فی الاصل.

        (۳)انجیل متی(اصحاح۲)هیرودس النمجوس.ابوالفدا:کان اسمه فیلاطوس و لقبه هرذوس.

مجمل(ص۲۱۹) هیروذوش.طبری(ص۷۴۰-ج۲)هیردوس الکبیر.

(۴)قرآن،مریم ۳۰

(۵)اصل:نصین،ولی  سهو کاتبست،و صحیح آن نصیبین است(میر خواند ۱۴۸)حدود العالم گوید:خرمترین شهرهاست در بین النهرین.(۶)کذا فی الاصل.









انبیاء طبقه(۱) (۴۵)

______________________________________________________________________

چون حواریان بد و ایمان آوردندن،از گل مرغی بساخت،در وی دمید،پران شد،به التماس ایشان خواستند بدعاء او از آسمان مایده آمده،و بدوهرکه ایمان نیاورد،خنزیر شد یعنی خوک(۱).

جالینوس حکیم بدو ایمان آورد،وجهودان قصد کشتن او کردند،از پیش ایشان گریخته بموضعی رفت،شخصی را بطلب او فرستادند،حق تعالی مهتر عیسی را به آسمان برد،و آن شخص را بصورت عیسی گردانید،چون بیرون آمد،او را بردار کردند،و مهتر عیسی علیه السلام به آسمان چهارم بفرمان خدای تعالی بعبادت مشغول گشت،تا آخر فرودآید،بردین محمد علیه السلام،و عمر او در آن وقت سی وسه سال بود.چون از آسمان فرود آید،چهل سال دیگر در جهان باشد و بردین محمد علیه السلام،و از قبیلۀ ادن(۲)زن خواهد،و او را فرزندان بسیار آیند،و هریک حج و عمره گذارند با مهدی و اصحاب کهف،و چهل سال مملکت و نبوت راند.و الله اعلم بالصواب.



نابت  قیدر     ادبیل     یشا        مسمح       رما           عاس          ارو         طور         نفیس         لما    قیدمان

      (قیدار)   (ادبال)       (یشام)             (دوما)       (مسا)         (حداد)      بطور        (نافس)      (تیم)  (قاومن)


مادر مهتر اسماعیل هاجر بود. و او را ملک مصر بخشیده بود مرساره  را،وقتی که کرامت ساره ظاهر شده بود،و آن چنان بود،که چون مهتر ابراهیم بزمین مصر رفت از حران،ملک مصر صاروق(۳)فرعون بود،و او را از حال جمال ساره

(۱)کلمات خنزیر و خوک در اصل خوب خواهنده نمیشود،به تقریب تصحیح شد،زیرا گزیده هم گوید(ص ۶۳)حق تعالی ایشانرا مسخ کرد،و خوک گردانید.

(۲)کذا فی الاصل،این نام قبیله در مراجع موجوده یافته نشد.

(*)جدول پسران اسماعیل(ع)در نسخه اصل لایقرأ بود،این نامها با اختلاف روایت از طبری(ج۱) نوشته شد،در سطر دوم 


جدول متن اختلافیست که طبری روایت کرده.ولی مسعودی(ج۱) چنین است:فانث،قیدار،اربل،میم،مسمع،دوما،دوام،میشا،حداد،حیم،قطورا،ماش.

 (۳)طبری و مجمل نام این فرعون را نیاورده اند،و فقط فرعون نوشته اند،ولی ابوالفدا گوید:کان اسمه سنان بن علوانو قیل طولیس. حمد الله در تاریخ گزیده گوید:(ص ۳۲)سنان بن علوان بن عبید بن عولح بن بلمع از اولاد سام بن لوح.







انبیاء طبقه(۱) (۴۶)

______________________________________________________________________

اعلام دادند،ساره را بنزدیک خود برد،خواست تا بدو تعلق سازد،دستش خشک گشت،ازو دعا خواست،دستش بحال صحت باز آمد.کنیزک قبطی را که در حرم او بود با و بخشید،و گفت:ها اجرک(۱)اسم آن کنیزک هاجرشد.چون بخدمت مهتر ابراهیم علیه السلام آورد،بخدمت او بخشید،و مهتر اسماعیل از بطن او بود.و اسماعیل از اسحاق به سیزده سال مهتر بود،و خلیل او را بغایت دوست گرفت،ساره را غیرت آمد و گفت:او را از نزدیک من بجای دیگر نقل کن .

ابراهیم خلیل الله علیه السلام هاجر و اسماعیل را بزمین حجاز آورد،بموضعی که شهر مکه است،بفرمان حق تعالی.واسماعیل در آن وقت شیر خواره بود،و بروایتی سه ساله و بروایتی سیزده ساله،مهتر ابراهیم سه روز نزدیک ایشان مقام گرفت و برفت،و چون عطش بر ایشان غالب گشت،حق تعالی چاه زمزم را به جهت ایشان ظاهر کرد،وقوم جرهم که اعراب یمن بودند،و مضاض(۲)ابن عمر و الجرهمی ملک ایشان بوده است،به سبب آن آب آنجا ساکن شد،مهتر اسماعیل میان ایشان بزرگ شد،و زبان عربی از ایشان بیاموخت،و مهتر ابراهیم علیه السلام،پیوسته بدیدن ایشان آمدی،و بفرمان حق تعالی خانه کعبه بموافقت مهتر اسماعیل بساخت از بیخ کوه طور سینا و کوه لینان و کوه جودی،و کوه حری.و چون خانه ساخته شد،جبرائیل او را تعلیم کرد،حج و مناسک بجای آوردن،و قربان نکرد،در شب ترویه(۳)بخواب دید:که خیز پسر را قربان کن،تا آنجا که حق تعالی فدا فرستادش.پس اسماعیل زن خواست،دختر مضاض ابن عمرو سیده نام،و او را از آن فرزندان آمدند،و بسیار شدند،و عمالقه را از دیار مکه و حجاز نفی کردند و برشریعت ابراهیم و ملت حنیفی بودند،وعمر اسماعیل صدوسی و هفت سال بود.و هاجر پیش ازووفات یافته بود،و او را در حجر:کعبه نهاده بودند.چون اسماعیل علیه السلام برحمت حق پیوست،او را جوار مادر دفن کردند.و الله اعلم با حوال اصحاب القبور.


-----------------------------------------------------------------

(۱)مگر آن فرعون در مصر همدران اوقات عربی حرف میزد(؟!)در حالیکه چند سطر بعد از عربی یاد گرفتن اسماعیل از اعراب جرهمی ذکر رفته است(!).

(۲)در طبری طبع مصر مضاض،و ترجمعه بلعمی و روضه الصفا طبع هند مصا ص آمده.

(۳)معنی لغوی ترویه سیراب گردانیدن و یوم الترویه روز ششم ماه ذی الحجه باشد(منتعی الا رب ۲: ۱۰۳۴)