32

در بیان مایوس ماندن میر صاحب

از کتاب: تازه نوای معارک

در بیان مایوس ماندن میر صاحب بهادر از ملک موروثی متعلقه دستار

و عهد ریاست و غیره سر گذشت تنخواه دارا سپاه میر صاحب بهادر 

معشوقۀ قلم مشکین  رقم، که یار دلخواه و رفیق همه جائی  ارباب معرفت و کمال است،  در اظهار این مدعا چنین کرشمۀ ناز و نیاز مینماید که ک در سنۀ فوق بعد اشتهار مذکور، میر صاحب بهادر از معشوقۀ ریاست و حکمرانی و محبوبۀ حکومت و کامرانی و ملک های متعله دستار سرداری مآیوس و سوای قطعات جاگیرات که در ایام خورد سالی از مرحوم میر صاحب میر سهراب خان علیه الرحمه سالی از مرحوم میر صاحب میر سهراب خان علیه الرحمه در وجه میر صاحب میر علی مراد خان بهادر مقرر، و دیگر همه ملک های شرقی از ابهه و بلد که و غربی از وشهره فیروز (۱) معه توابع و لواحق در تصرف سرکار انگریز بهادر آمده . و جای بجای کارپردازا سرکار انگریز بهادر مامور و مقرر شدند. و کار کنان میر صاحب بهادر همه از ملک ها برخاسته آمدند و صاحبان ممدوح چند روز 

-------------------------------------------------------- 

(۱)ج: و غربی نو شهره و کند یاره.

در مکان پتنی توقف گرفته، بندوبست ملک های نو مقبوضه نموده، و کاغذهای محاسبۀ ملک های نو از دفتر میر صاحب بهادر طلبانیده داخل دفتر سر کار خود نمودند، و دیدند که میر صاحب بهادر هر گز سر از گریبان شورش بر نیاورده سر در دایرۀ تسلیم نهاده است.

بعده بعض صاحبان انگریز بسواری جهاز های دودی روانۀ کراچی شدند. و کمشر صاحب بهادر بجهت معاینۀ ملک ابهه تشریف فرمای قلعه سبزل، و اشتورت صاحب بهادر کلکتر شکارپور متوجه حدود ریگستان و ناره، و جیکب صاحب بهادر معۀ فوج خود در مکا پتی دایره بوده، تمام اسباب توپخانه از میر صاحب بهادر در مکا نائچه (۱)کنار دریا بسیار مدت لنگر انداز و از کمال انصاف و عدالت ظلم نمای سرکار انگریز بهادر، موج صفت در پیچ و تاب، و چون دیدۀ حباب حیرا ومانند خس سرگردان این حادثه بود. علاوه بر آن سپاه میر صاحب بهادر که چند ماه تنخواه و مواجب [بر] میر صاحب طلب داشتند، که مدار دادن تنخواه سپاه مذکور بر ملکهای مغصوبه بود، تفنگ های شور شر پر نموده نشانه زن حصول تنخواه خود از میر صاحب بهادر گردیدند.

ظهور این معنی علاوه باعث بی آرامی کار پردازان سر کار میر صاحب بهادر گردیده، دیدند که : سپاه از عدم وصول تنخواه خود

--------------------------------------------------------- 

(۱)ج: ناچ 

تباه و فتیله ها بر ماشۀ تفنگ سوار دارند، هر آینه فساد کلی روی خواهد داد، و چندی اجل رسیده صید تیر تفنگ ها خواهند شد. آخر لا علاج بطرف اهالیان سر کار انگریز بهادر مراسله رقمزدۀ قلم سیه رقم منشیان ندرت نگار گردیده که : این چه انصاف و چه عدالت و چه ملت و چه آئین است؟ بلا تکلف که جای تحسین است تنخواه چند ماهۀ سپاه در صورت عدم سخن (۱) دیگر محض برای خدمات سر کار انگریز بهادر در سر کار این اخلاص شعار مامور بودند بر مخلص طلب میباشد، و ادای مطالبۀ تنخواه داران، از پیدایش و محاصل این ملکهای مغصوبۀ سرکار و اصل می شد. الحال ملک در تصرف سرکار نصفت (۲) مدار آمده، از تنخواه سپاه چه علاج باید کرد؟ این همه نتیجه گونا گون بجا آوری خدمات است، که ملکها را سر کار ایشان بردند، و سپاه را بر من گماشتند، که متاع عزت را به یغما برند:

از هر چه میرسد سخن دوست خوشتر است 

اینجا مقام پر زدن جیرئیل نیست 

الحال تجویز تنخواه سپاه از سرکار والا بعمل آید، و الا سپاهیان سر بفساد کلی خواهد کشید.

درین صورت بعضی سپاهیان که کار کنان میر صاحب بهادر را سخت کشش نمودند و نزدیک بود بلوای عام گردد.

----------------------------------------------------------- 

(۱)ک:عنی دیگر.الف: غنی . ج: ماند متن.

(۲)ک : نصف الف ، ج : نصفت که بمعنی عدالت است. 

بعد بر طرفی سپاه میر صاحب بهادرف فقط دو کس یکی عالیجاه حافظ حکومت خان، و دیگر در محمد خان در ملازمی میر صاحب ممدوح ماندند. و در ملازمی نامبردگان نیز سرکار انگریز بهادر ناراضی بلکه در باب بر طرفی آنها بسیار به میر صاحب بهادر نوشتند و گفتند. لیکن میر صاحب بهادر تجویز نوشتخوانده نموده، ازین خیال بر طرفی عالیجاهان مذکور دست بردار نموده . 

از آنجا  که امروز در این عصر مثل میر صاحب بهادر در علو همتی و جوان مردی و در مراسم جود و نوال و دانش و کمال نظیر ندارد. و کوس همت و نوالش در تمام اکناب عالم بلند آوازه. و در امیران پیشین سند هم چنین امیر صاحب معرفت و کمال دریا نوال دیدۀ روزگار ندیده از آنجا که :

[بیت]

مرید حیدر صفدر گهی بی زر نمی ماند

اگر ماند شبی ماند، شب دیگر نمی ماند

با این همه اوصاف شجاعت و جوان مردی و اخلاص سخاوت و کرم گستری بمقتضای [مصرعه] : 

مرغ زیرک چون بدام افتد تحمل بایدش- درین مقدمه بسیار تحمل و خویشتن داری نموده، باوجودیکه در عوام الناس مشهور بود، که : میر صاحب بهادر، بسبب علو همتی وجوان مردی که همیشه ملازم رکاب اوست ،در ای مقدمه پیش آمدهف البته کاری خواهد نمود، که در عالم روزگار یاد گار خواهد ماند. چونکه 

[مصرعه]:

رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار !

عروس ملک کسی تنگ در کنار کشید

که بوسه بر لب شمشیر آبدار دهد

زیرا که مردان روزی آمده اند، و بروزی رفته اند.

لیکن میر صاحب بهادر از روی اصابت رای این همه فقرات نسیا منسیا [فراموش] نموده بمقتضای مضمون:

ترک هوا دلیل بمقصد رسیدن است 

بگذر ز آرزوی دل و کامیاب شو

عمل کرده هر گز از احکامات سرکار انگریز بهادر انحراب نورزیده. نوعیکه اهالیان سرکار انگریز بمیر صاحب بهادر میگفتند، بفرمان برداری آن پرداخت، و بجز اخلاص شعاری دم نمیزد. بامید اینکه سرکار انگلیسه بهادر هر آینه صاحب عدالت و انصاف است اگر بالفعل در نظر اهالیان  دولت سرکار انگریز صورت مقدمه ، بر عکس جلوه گردیده ، مضایقه ندارد، میدان داد رسی وسیع الفضا ست. مقدمه را بوساطت وکلای خود در محکمه، در ولایت لندن، بحضور صاحبان عدالت دایر نموده است دیده شود که: رای عدالت پیرای صاحبان ممدوح در این مقدمه چه نحو انصاف فرمایند! لیکن معلوم است که صاحبان عالیشان کورت که در ولایت بر این عهده مامور اند، اکثر قول و فعل صاحبا آن (۱) اضلاع منظور 

----------------------------------------------------------- 

(۱)الف: این .

دارند. باقی یاری بخت و طالع علحده است. – تؤتی الملک من تشاء –(۱) برهانی است ساطع . [مصرعه]

اوست سلطان هر چه خواهد آن کند

میر صاحب بهادر در این امیر از تدبیر فرزانه و مصارف ضروریه هیچ صرف ندارد. باوجود غصب ملکش وقلت پیدایش قطعات جاگیرات دیگ مصارف و نوالش روز بروز در جوش است. عجب طبع کریم دارد! که گنجهای روی زمین در نظر علو همتش وجود پشیزی ندارد. 

فقط

--------------------------------------------------------- 

(۱)آیت قرآنیست که شرح آن گذشت.