شاه شجاع سلطنت اول

از کتاب: بالاحصار کابل و پیشآمدهای تاریخی

۱۲۱۹- ١٢٢٥ هه ق

شاه شجاع برادر عینی زمانشاه، یکی از پسران تیمور شاه سدوزائی درانی است که حین تخت نشینی برادر کلانش شاه زمان در سال ۱۲۰۷ هجری قمری در بالاحصار کابل هنوز خورد سال بود و با اینکه به بلوغ نرسیده بود نزدیک بود که وی را هم در قطار سائر برادران به محبس افگنند. با جریان ۹ یا ده سال سلطنت زمانشاه شهزاده شجاع سال های جوانی را می پیمود و حینیکه زمانشاه اسیر و محبوس شد وی سمت حکمرانی پشاور را داشت و به نحوی که دیدیم به مجرد استماع فاجعه برادرش و اعلان سلطنت شاه محمود خویش را در پشاور پادشاه خواند و بغرض انتقام برادر و اشغال تاج و تخت کابل جد و جهد زیاد کرد تا اینکه در آغاز ۱۲۱۹ هجری قمری فاتحانه داخل بالاحصار شد هم رقیب و حریف خود را بجای برادر عینیش زمانشاه در محبس افگند و هم صاحب تخت و تاج شد. دوره اول سلطنت شاه شجاع هفت سال دوام کرد و بشر حیکه مختصر آنرا پایان میدهیم در سال ۱۲۲۵ خاتمه پذیرفت.

قراریکه همه میدانند سلطنت سدوزائی بعد از دورۀ احمد شاه غازی به تدریج با اولاد و نواسه ها و کواسه هایش رو به ضعف و نقاهت گذاشت معذالک تا پایان سلطنت زمانشاه (١٢١٦) هنوز قدرت و قوت آن در داخل و خارج حس میشد با روی کار آمدن شاه محمود انحطاط آغاز یافت و با شروع سلطنت اول شاه شجاع مواجه به دوره ئی هستیم که خانه جنگی ها نه تنها کماکان ادامه دارد بلکه به منتهای شدت رسید. جنگ میان شاهان مخالفت میان وزیران عناد میان شاهان و وزیران نه تنها در یک نقطه و در یک جبه بلکه در عین حال در چندین جای دیده میشود و بار اول میان هیئت اعزامی انگلیس (هیئت الفنستن) و شاه افغانستان شاه شجاع در پشاور ملاقات و مذاکره بعمل می آید. شاه شجاع در دوره اول سلطنت هفت ساله خود با ازدواجهای سیاسی با صبیه حیدرشاه والی بخارا و با دختر محمود خان بلوچ برادر کلان مصطفی خان با همسایه شمالی وقت ارتباط دوستانه برقرار کرد و بلوچ ها را در تمام بلوچستان و سند کماکان مطیع خویش و جز قلمروه و دولت افغانی درانی نگه داشت ولی در داخل کشور از طرف برادر و برادر زاده ها و برخی از رجال معتمد خود چه در هرات و چه در قندهار و چه در کشمیر دچار اضطراب زیاد شد. دو نقطه که بیشتر طرف اطمینان وی بود و با آزادی نسبتاً زیاد در بین آن حرکت میتوانست کابل و پشاور بود.

در ناحیه غربی از هرات تا قندهار شهزادۀ کامران پسر شاه محمود، و خود شاه محمود، شهزاده قیصر، شهزاده یونس پسران شاه زمان برادر زاده گان سکه شاه شجاع مشغول فعالیت بودند و کسیکه این فعالیت ها را چون مرد مدبری رهنمونی و هدایت میکرد وزیر فتح خان بود که بارها به شاه شجاع پیوسته و از او بکرات بریده و در راه عملی ساختن مرام خویش شهزادهگان درانی را یکی به یکی امتحان میکرد و در تجسس مرد با عرضه و لایقی میگشت که تخت و تاج افغانستان را بوی تفویض کند وزیر فتح خان مرد مدبر و با تجربه صفت بارزی که داشت (پادشاه سازی) بود و در میان هرج و مرجی که باختتام سلطنت شاه زمان و بهم افتادن سدوزائی ها و بارک زائی ها تولید شده بود پیوسته سعی داشت که کدام کس را به تخت و تاج برساند چنانچه در اثر فعالیت های همین شخص طوریکه دیدیم شاه محمود بار اول به تخت سلطنت رسید و چون اهلیت و کفایت نداشت کارش از پادشاهی به حبس و فرار کشید و باز فتح خان چه در وجود شاه شجاع و چه در شخص برادر زاده گان او در تجس پادشاه دیگری افتاد و در تمام هفت سال سلطنت اول شاه شجاع این آزمایش های وزیر بارکزائی ادامه داشت و عامل بزرگترین تشویش خاطر شاه شجاع بشمار میرفت. بطرف مشرق بیشتر ننقط اضطراب شاه شجاع کشمیر بود که اول در انجا عبدالله خان و بعد شیر محمد خان مختار الدوله سر مخالفت بلند کرد و تحریکات شخص اخیر الذکر حتى کابل و شهزاده قیصر را هم علیه شجاع بر انگیخت و بار آخر هم عطا محمد خان در آن دره زیبا علم مخالفت بلند کرد.

در همین گیر و دار که جمعی از شهزاده گان سدوزائی مثل شاه محمود، حاجی فیروز الدین شهزاده کامران، شهزاده قیصر، شهزاده یونس و جمعی از رجال متنفذ مثل: وزیر فتح خان بارک زائی، عبدالله خان الکوزائی، شیر محمد خان مختار الدوله، فیض الله خان فوفلزائی، میر علم خان مدد خان و غیره روی صحنه برله و بر علیه شاه و در میان خود زور آزمائی داشتند الفسنتن انگلیس بار اول در پشاور با شاه سدوزائی (شاه شجاع) ملاقات نمود و معاهدۀ ئی میان شاه شجاع و نمایندۀ بریطانیا بتاریخ ۱۷ جون ۱۸۰۷ (مطابق ۲ جمادی الاول ١٢٢٤) علیه نقشه های فرانسه و ایران قاجاری امضا شد شاه در پشاور بود که خبر ورود شاه محمود به کابل به گوشش رسید شاه درانی نمایندگان فرنگی را مرخص کرده خود به شتاب عازم کابل شد میان پیش قراولان شاه محمود و شاه شجاع در حوالی نمله تصادم شدید رخ داد که منجر به شکست شاه شجاع شد کابل در تصرف شاه محمود ماند و شجاع خویش را به قندهار رسانید ولی در آنجا هم کاری ساخته نتوانسته خود را به ملتان کشید و میدان بار دوم برای شاه محمود خالی ماند.

از واقعات برجسته که از لحاظ ارتباط به جهان خارج اهمیت دارد و در طی دورهء سلطنت اول شاه شجاع بوقوع پیوست همان ملاقاتی است که بار اول میان او و "الفنستن" "انگلیس" در پشاور در طی سال ۱۸۰۷ مسیحی مطابق ۱۲۲٤ هجری قمری صورت گرفت و بدان بالاتر هم اشاره نمودیم در حقیقت امرا این اولین معاهده ایست که بین یک پادشاه درانی سدوزائی افغان و رئیس هیئت نمایندگی انگلیس در داخل خاک های افغانی صورت گرفته است و آغاز مناسبات دیپلوماسی ما را با کشورهای اروپائی بیاد میدهد. متن این معاهده بسیار مختصر بیش از ۳ ماده ندارد ولی غایه آن از نظر گذارشات تاریخی خالی از اهمیت نیست. متأسفانه این معاهده برای شاه شجاع و برای دودمان سدوزائی کدام افتخاری ندارد زیرا حوزه حرکت و آزادی عزم و اراده را سلب کردن و نشان میدهد که متأسفانه شاه شجاع نه تنها در دورۀ دوم سلطنت خور بعد از ۳۰ سال غربت در جلای وطن تحت مراقبت اغیار افکار بیگانه پرستی پیدا کرد بلکه قبل از دربدری ها و محرومیت ها هم در حفظ شئون مقام خود و موقف کشور خود چندان مستشعر نبود. روح این معاهده بر این استوار بود تا افغانستان سدوزائی که ساحه وسیعی داشت از هرگونه همکاری با فرانسه ناپلئون و ایران قاجاری احتراز کند. این معاهده نشان میدهد که انگلیس ها برای محافظت خاک های چرم و نرم قسمت معتنابهی خاک هند که تازه بدست آورده و مشغول بسط بیشتر نفوذ خود در آن بودند به کدام اندازه از حمله های بیرونی و اقدامات فرانسوی ها می ترسیدند و چون فرانسه ایران قاجاری را به همکاری و همنوائی حاضر ساخته بود اندیشه انگلیس ها مضاعف شده بود که مبادا افغانستان سدوزائی هم به این نقشه ها ملحق شود آنوقت طبعی مشکلات بیشتر انگلیس را در هند تهدید میکرد. شاه شجاع میتوانست از موقف خود و کشور خود بین نقشه های فرانسه ناپولئون در ایران و آمال انگلیس ها در هند استفاده کند ولی او کسی نبوده که به موقف خود مستشعر باشد و از جانب دیگر رقابت های برادرانش منجلمه محمود و سرکشی عده ئی از رجال بانفوذ دیگر از کشمیر تا به هرات اوضاع را طوری پراگنده ساخته بود که او نمیتوانست به موقف خود اعتبار کند چنانچه هنوز رنگ معاهده پشاور با الفنستن خشک نشده بود که شاه محمود بکابل رسید و قوای پیشدار او بطرف جلال آباد مارش نمود و شیرازه سلطنت اول شاه شجاع از هم ریخت.


پادشاهی اول شاه شجاع جلوس شاه شجاع بر تخت در بالاحصار کابل 

در اواخر ماه جون ۱۸۰۷ که مصادف است به نیمه اول ماه جمادی الاول سال ١٢٢٤ هجری قمری بعد از سه سال تلاش و طپش انزجار مردم در نفس شهر کابل به شاه شجاع موقع داد که علی الرغم نقشه های شاه محمود و وزیر فتح خان خود را به کابل برساند. شاه شجاع در یکی از روزهای نیمه اول ماه جمادی الاول سال ١٢٢٤ وارد کابل شد و به نوعیکه خودش میگوید: روز دویم که آفتاب عالمتاب از افق شرق ساطع و لامع گردید بندگان همایون "بدولت و اقبال حشمت و اجلال داخل دولتخانه بالاحصار گشته در ساعت بعد بر تخت سلطنت و شهریاری و بر اورنگ خلافت و کامگاری رونق افزا گردیدیم..." 

شاه شجاع به نحویکه قبل برین اشاره کردیم از روزیکه خبر گرفتاری برادرش زمانشاه را در پشاور شنید خویش را پادشاه خوانده و در عرصه سه سال به صفت شاه داو طلب مسند برادر تک و پو داشت تا بالاخره طوریکه میخواست و آرزو داشت در دولتخانه بالاحصار کابل بر تخت سلطنت و شهریاری رونق افزا گردید و قراریکه خودش میگوید روز دویم ورود به کابل داخل دولتخانه بالاحصار گشته و طوریکه نویسنده کتاب عروج بارک زانی میگوید: "در میان یک عالم نشاط بر تخت سلطنت جلوس نمود."


احضار ملاعاشق شنواری و پراندن وی به توپ پیدا شدن کوه نور از درز دیوار

قبل برین دیدیم که آخرین روز سلطنت زمانشاه در حالی گذشت که با سرعت رونده سمت جلال آباد بود و پیشدار سپاه شاه محمود وی را به عجله تعقیب میکرد و شبانگاه در حوالی جگدلک در قلعه ملاعاشق شنواری پناهنده شد و در اثر غدر ملای مذکور بدست سردار اسد خان بارک زائی که از طرف شاه محمود برای دستگیر ساختن وی ارسال شده بود گرفتار و در نتیجه کور ساخته شد و به محبس بالاحصار افتاد.

اولین کار شاه شجاع بعد از تخت نشینی در بالاحصار امر احضار عاشق شنواری بود. دسته های سواران به سرعت برق بطرف جگدلک به حرکت آمدند بعد ازینکه خانه ودۀ و قلعه شنواری مذکور را ویران کردند ملاعاشق را با اقوام و بستگان او به کابل در بالاحصار احضار نمودند. شاه شجاع از فرط غیظ و غضب امر داد تا او را به انتقام اعمال قبیح و پیش آمد ناشایستی که در مقابل شاه زمان نشان داده بود به توپ بپرانند. قراریکه صاحب عروج بارک زاتی به حواله شیرازی مینویسد دهن ملای مذکور را به خمپاره بسته و اجزای بدنش را از هم متلاشی کردند.

شاه زمان در شب رقت باری که در قلعه عاشق شنواری در نواحی جگدلک بصورت اسیری بسر می برد قبل ازینکه دستگیر شود الماس معروف کوه نور را در درز دیوار مخفی کرده بود. حینیکه سواران برادرش شاه شجاع برای دستگیر کردن ملا عاشق و خراب کردن قلعه او میرفت حمل اخفای الماس را با نشانیهای که زمانشاه داده بود و پیدا کرده الماس مذکور را یافته به بالاحصار آوردند و به شاه شجاع تقدیم کردند.


کوشش شاه شجاع در دل داری برادران بارک زائی

شاه شجاع با اینکه در قدم اول خویش را با مخالفت های بسیار جدی شاه محمود برادر اندرش مواجه میدید و عقب وی از برادر و پسر نامبرده و در صفه عقب تر از برادر زاده گان سکه اندیشه داشت معذالک خوب دریافته بود که شهزاده گان سدوزائی به ذات خود مصدر کاری شده نمیتوانند بشرطیکه دست برادران بارک زائی از کمک و همکاری آنها کوتاه شود. چون تشخیص وی صحیح بود با استخوان شکنی ها و دشمنی های علنی میخواست حتی امکان میانه خود را با برادران بارک زائی از قبیل سردار فتح خان، سردار اسد خان سردار دوست محمد خان اصلاح کند. چنانچه در همان روز اولی که در دولتخانه بالاحصار بر تخت پادشاهی جلوس کرد به اخذ پاره تصمیماتی متوسل شد نواب اسد خان را که تازه در محبس بالاحصار افتاده بود بیرون کشید و در اثر کوشش نواب مذکور با یکی از همشیره های سردار دوست محمد خان ازدواج کرد و فوری هیئتی مرکب از شهزاده حیدر پسر زمانشان سردار احمد خان نورزائی و عطا محمد خان ولد مختار الدوله و سیدال خان بود با پنجهزار سوار بطرف قندهار اعزام داشت که هم با کامران و مقابله کرده آن شهر را از تحت قیادت نفوذ پسر شاه محمود رهائی بخشند و هم حتی المقدور وزیر فتح خان را از همکاری باشاه محمود و پسر او باز داشته به کابل بیاورند. نقشه و حساب شاه شجاع خوب سنجیده شده بود کامران به تخلیه قندهار مجبور شده خود طرف فراه فرار کرد و وزیر فتح خان از او جدا شده و بعد از توقف مختصر در دهکدۀ معروف بکابل آمد شاه شجاع وظایف آبانی اش را بوی تفویض کرد.


تقرر مجدد عبدالله خان به صوبه داری کشمیر جدا شدن وزیر فتح خان از شاہ شجاع و مواصلتش به قندهار حمله مشترک شهزاده قیصر و فتح خان به کابل شاه شجاع در دهمزنگ کابل

اولین مسافرت شاه شجاع بعد از اعلان پادشاهی در بالاحصار کابل حرکت بقصد کشمیر بود زیرا از آنطرف و از جانب عبدالله خان حکمران آنجا نگرانی خاطر داشت. هنوز موکب شاه شجاع در بگرامی در حوالی کابل بود که وزیر فتح خان به بهانه اینکه آمادگی سفر را به درستی نکرده است رخصت خواست تا بشهر مراجعت کند. شاه شجاع به جگدلک نرسیده بود که موضوع بهانه سازی وزیر فتح خان فاش شد شجاع مسافرت خود را بطرف پشاور ادامه داد و وزیر فتح خان بلا توقف راه قندهار را پیش گرفت. شاه شجاع میخواست کشمیر و حکمران آنرا مطیع خود سازد و فتح خان در نظر داشت قندهار و شهزاده قیصر را رام و پیرو افکار خود نماید. در نتیجه هر دو به نظریات خود موفق شدند عبدالله خان به مجرد وصول فرمان شاه شجاع حاضر به اطاعت و ارسال مالیۀ کشمیر شد و فتح خان عند الورود به قندهار شهزاده قیصر را وادار کرد تا بدون فوت وقت مشترکاً بکابل حمله کند. در بهار سال ۱۲۲۵ هجری قمرى طرفین از قندهار و پشاور بطرف کابل رو آوردند. شاه شجاع به عجله به کابل آمده بدون اینکه به بالاحصار سری بزند ده مزنگ را معسکر خود ساخت و شهزاده قیصر و وزیر فتح خان از جانب قندهار بسرعت پیش آمده و خویش را در حوالی وردک رسانیدند. طرفین آمادگی برای محاربه داشتند که ناگاه فیض الله خان فوفلزائی با دسته سواران خود از اطاعت شهزاده قیصر و وزیر فتح خان رو گردانیده به ده مزنگ نزد شاه شجاع آمد و سلام کرد و بدین طریق بدون اینکه جنگ و خون ریزی پیش شود کامیابی نصیب شاه شجاع شد. لذا از معسکر خود به بالاحصار شهر آمد و شهزاده قیصر و وزیر فتح خان به قندهار مراجعت کردند.


ورود ایلچی حیدرشاه والی بخارا مواصلت شاه شجاع با همشیرۀ والی مذکور نقشه فرار شاه محمود از محبس بالاحصار قتل جانفشان خان محافظ محبس علی محمد خیاط و آزاد ساختن شهزاده گان درانی از حبس اختفای شاه محمود سه شبانه روز در یکی از خانه های کابل فرار شاہ محمود از راه هزاره جات به فراه تقرر شهزاده قیصر به نیابت دار السلطنۀ کابل 

بعد از اینکه فکر شاه شجاع از طرف کشمیر و قندهار نسبتاً آسوده شد ایلچی حیدرشاه والی بخارا و ایلچی قلیچ خان والی خلم با پیش کش ها و کاروان های اشتر و اسپ به کابل مواصلت کرد ایلچیها در بالاحصار شهر حضور شاه شجاع باریاب شدند و والی بخارا به افتخار وصلت به خاندان شاهی درانی پیشنهاد کرد تا همشیره اش را شاه شجاع به زنی قبول کند و موافقت از طرف شاه شجاع بعمل آید.

قراریکه قبل برین دیده شد روز ورود شاه شجاع در بالاحصار کابل روز داخل شدن شاه محمود در محبس بود. غیر از او شهزاده گان دیگری هم هنوز در محبس بودند که در آن جمله شهزاده عباس بن تیمورشاه را میتوان نام برد چون شاهزاده کامران بن شاه محمود از طرف عمش حاجی فیروز الدین حکمفرمای هرات به حیث حاکم در فراه تقرر داشت در اواخر سال دوم سلطنت شاه شجاع بفکر حمله بر قندهار بر آمده بدستیاری وزیر فتح خان و سائر بارک زائی ها شهر مذکور را از حیطه تصرف شهزاده قیصر بیرون آورده بود. شاه شجاع از پشاور بنای لشکر کشی را علیه قندهار گذاشت و شهزاده قیصر را که در مقابل شهزاده کامران به طرف شهر صفا فراری شده بود بکابل خواست سردار احمد خان و سردار محمد اکرم و عبدالغفور با پیش قراول قوای شاه شجاع بطرف قندهار در حرکت بود که خود شاه از پشاور به کابل داخل شده شهزاده قیصر را به نیابت سلطنت کابل گذاشت و خودش هم راه قندهار پیش گرفت و شهر مذکور را از تصرف شهزاده کامران رهائی بخشید و در حالیکه بار دیگر از روش مخالفت کارانه وزیر فتح خان چشم پوشیده وی را مورد نوازش قرار داد. شهزاده یونس را به حکومت قندهار تعیین نمود و خود عازم سمت شکارپور شد. تازه وارد شهر شده بود که خبر فرار شاه محمود از محبس بالاحصار کابل به گوشش رسید. موضوع فرار شاه محمود از محبس بالاحصار کابل یکی از داستان های حیرت بخشی است که جزء ماجراهای عجیب و غریب بالاحصار محسوب میشود این داستان مدت ها ورد زبان های اهالی بالاحصار و شهر کابل بوده و به اصل قضیه شاخ و برگهای متنوع پیوند کرده اند.

برخی پای یکنفر خیاط موسوم به علی محمد نام را وارد صحنه کرده اظهار نظر میکنند که اصل و منشأ کار توسط همین خیاط که از آشنایان و نوکران قدیم شاه محمود بود سربراه شد و به همدستی همکاران خود تا زیر اطاق محبس شاه محمود نقب کنده شبانگاه موعود او را از راه نقب بیرون کشید در حالیکه چند شب شاه بی تخت و تاج را در خانه خویش مخفی نگه داشت و سیله فرار او را از راه هزارجات بطرف فراه مهیا کرد. برخی از منابعی تاریخی هم اصل و یا انعکاس این افواهات را نقل کرده اند و آنچه مسلم معلوم میشود این است که قزلباشهای شهر کابل در تهیه نمودن وسیله فرار شاه محمود از محبس بالاحصار سعی بلیغ بخرج دادند چنانچه کندن نقب و مخفی ساختن شاه و تهیه کردن وسایل حرکت او بطرف فراه همه به دستیاری ایشان صورت گرفت. در موقعی که این واقعه شگفت انگیز صورت میگرفت شاه شجاع خودش با جمعی از رجال بزرگ درباری در شکارپور بود و شهر کابل را قراریکه اشاره نمودیم به نیابت سلطنت شهزاده قیصر گذاشته بود. شیر محمد خان مختار الدوله بعد از وفات عبدالله خان درین زمان صوبه دار کشمیر بود وقتیکه آوازۀ بی امنی در کابل بلند شد وزیر فتح کان که در حوالی گرشک گشت و گذار داشت بفکر افتاد تا برادر دیگرش شیر دل خان را بکابل بفرستد حال تا شهزاده عباس پسر محبوس تیمور شاه را از حبس رهانیده و به پادشاهی برساند. بهر کابل دچار مخمصه بود نهانی، خود شاه با جمعی از رجال معتمد خود بین شکار پور و وضع سند مشغول جمع آوری مالیات بود و سرداران دیگری مثل شیر محمد خان مختار الدوله از کشمیر و وزیر فتح خان از خود ارغنداب انتظاری واقعاتی را در کابل داشتند. خود شهزاده قیصر که به نیابت سلطنت در مرکز حکمفرمانی داشت نه صاحب عرضه بود و نه اهلیت اداری داشت و نه استقرار مزاج بناءً علیه شاه محمود و همدستان او موقعی ازین بهتر نیافتند که نقشه های خویش را عملی کنند. تا جائی که از مآخذ مختلف بر می آید میر واعظ هم در آزاد ساختن شهزاده گان منجمله شاه محمود از حبس دست قوی داشت و قراریکه از روی برخی واقعات دیگر که در آینده نزدیک خواهیم دید معلوم میشود مشار الیه شاه شجاع با شهزاده قیصر هم تار داشت و منشاء مخالفت های وی با شاه شجاع به گمان غالب مخالفت هائی بود که میان شاه و شیر محمد خان مختار الدوله پیدا شده بود. بهر حال طوریکه از پاره منابع تاریخی منجمله از روی یادداشت های خود شاه شجاع (کتاب واقعات شاه شجاع) معلوم میشود شاه محمود و سائر شهزادگان محبوس جانفشانخان مستحفظ بالاحصار را روی نقشه ئی که میر واعظ طرح کرده بود به بهانه کاری خواسته بقتل رسانیدند و بعد دروازۀ محبس را کشاده و هر یک به گوشه فرار نموده پنهان شدند. قرار معلوم سائر شهزاد گان مجدداً دستگیر شدند و تنها شاه محمود شباشب از محوطه بالاحصار برآمده سه شبانه روز بر یکی از خانه های کابل یا در یکی از زیارتگاه های قریب بالاحصار و یا در مقبره بابر پنهان شده و با وسایلی که گماشتگان او آماده کردند از راه هزارجات بطرف فراه نزد پسرش شهزاده کامران فرار نمود. اینک در ذیل متن سراج التواریخ و واقعات شاه شجاع را درین مورد نقل میکنیم:

"... شاه شجاع عزم جزم کرد که جانب شکار پور و سند ره نورد شود هنوز"

"پا در رکاب ننهاده بود که از عرایض خوانین کابل بگوش داد نیوش شاه"

"رسید که شاه محمود و دیگر شاهزاده گان که در بالاحصار زندانی بودند"

"جانفشانخان حارس بالاحصار را به تعلیم میر واعظ به بهانه امری نزد خودها"

"خواسته بقتلش رسانیدند بعد دروازۀ بالاحصار را کشوده هر یک از"

"راه فرار بجانبی خزیدند و از جمله شاه محمود سه شبانه روز در کابل"

"مخفیانه بسر برده بعد از راه هزاره جات جانب فراه شتاف و دیگر شهزادگان"

"دستگیر گشته دوباره زندانی شدند و بقول صاحب تاریخ سلطانی شاه محمود"

"و شهزاده گان بواسطه علی محمد نام خیاط که نزد شاه محمود رفت و آمد"

"داشت شبی شاه و شهزادگان را از محبس کشیده هر یک رهسپار دیاری"

"شده دیگران بدست افتاده و شاه محمود با آن خیاط راه فرار جانب فراه"

"در پیمود بهر حال اعلیحضرت شاه شجاع از شنیدن این خبر محمد اعظم خان"

"پیشخدمت را از حضور به حراست بالاحصار و حفاظت شهزادگان مامور کابل"

"نموده و خود جانب شکارپور و سند طبل کوچ بکوفت."

".... بندگان اشرف ما دیگر در قندهار اقامت داشته برای انتظام"

"مالی و ملکی و بند و بست رعایای قوم درانی و غلزائی سلاله دودمان"

"سعادت و خجسته اختری ارجمندی شهزاده محمدیونس را حاکم و میرعلم خان"

"نورزائی را به نیابت آن سعادتمند در قندهار گذاشته عنان عزیمت را به سمت"

"سند و شکارپور معطوف فرمودند درین اثنا قاصد از سمت کابل بحضور رسید"

"و عرایض خوانین آنجا را بدین مضمون از نظر اشرف گذرانیدند که بندگان"

"شاه محمود و باقی شهزاد گان محبوسین قلعه بالاحصار جانفشانخان مستحفظ"

"بالاحصار را باغوای میر واعظ به بهانه کاری نزد خود طلبانیده در حالت"

"غفلت بقتل رسانیدند دروازه ها را کشوده هر یک به اطراف و اکناف منتشر"

"شدند بلکه مدت سه روز و سه شب شاه محمود در شهر کابل متواری بود"

"آخر الامر بصوابدید بعدی از راه هزارجات بطرف دار الرفاء فراه فرار"

"کرد مگر باقی شهزاده گان را دولتخواهان سرکار فیضمدار با حسن اطوار"

"رفتار نموده باز در بالاحصار محبوس نمودند بندگان اشرف ما بعد از یافت"

"سوانح، اعظم خان پیشخدمت را از حضور تفاخر ظهور بعهده مستحفظی"

"شهزادگان و قلعه بالاحصار سر افراز و مامور بکابل عنان رایات"

"عالیات را بطرف سند و شکار پور معطوف فرمودند..."


*     *     *


قراریکه در این دو متن ملاحظه میشود از کندن نقب خبری نیست شاه شجاع خودش این پیش آمد را به اغوای میر واعظ نسبت میدهد و قتل ناگهانی جانفشانخان حارس قلعه و محبس در هر دو ماخذ یکسان تذکار رفته در قصه و افواهات عوام که بعضی مآخذ داخلی و خارجی آنرا شایع کرده اند موضوع کندن نقب تا زیر اطاق شـاه محمود در محبس بالاحصار واقعیت داشته و حتی نویسنده عروج بارک زائی از مدت کوتاهی که نقب مذکور در ظرف هشت ساعت کنده شده بود اظهار حیرت کرده است. سائر محبوسان قلعه همه دستگیر شدند و تنها شاه محمود به دستیاری گماشتگان خود بعد ازینکه سه شبانه روز در کدام زیارتی اینطرف یا آنطرف قول خواجه شمو مخفی بود بطرف فراه و هرات فرار کرد و محمد اعظم خان پیش خدمت شاه شجاع که وظیفه دار حراست قلعه و محبس بالاحصار شده بود در غیاب شاه به سر رشته امور محوله مصروف شد.


تقرر شهزاده قیصر به نیابت دار السلطنه کابل آمدن مختار الدوله از کشمیر به کابل و اغوای شهزاده قیصر همکاری شهزاده قیصر و میر واعظ 

شهزاده قیصر پسر زمانشاه برادرزاده شاه شجاع نزد اخیر الذکر مقام و موقعیت خاصی داشت و مخصوصاً بعد از کور شدن پدرش شاه شجاع خاطر او را بسیار میخواست و باوجود نافرمانی و بغاوت های مکرر که در آن دست تحریک دیگران مخصوصاً وزیر فتح خان دخالت داشت، در اثر شفاعت های مادر و پدرش از تقصیرات او چشم پوشیده مکرراً نقاط حساس مثل قندهار و کابل را بوی تفویض مینمود شاه شجاع با اینکه از نافرمانی و بغاوت مکرر برادرزادۀ محبوبش خسته شده در سفر اخیر که روندۀ سند و ملتان بود وی را به نیابت سلطنت در کابل گذاشت تنها ماندن قیصر در کابل کار خطرناکی بود. گرچه دست وزیر فتح خان این دفعه به آسانی بوی نمیرسید اما قراریکه پیش آمدهای تاریخی نشان میدهد دو نفر از رجال متنفذ دیگر پیرامون وی جمع شده و هر کدام به نوبه خود وی را علیه عمش اغوا و تحریک کردند این دو نفر عبارت بودند از شیر محمد خان مختار الدوله حکمروای کشمیر و میر واعظ و وزیر فتح خان جبهه ثلاثه علیه شاه شجاع تشکیل داده بودند که در ظاهر امر کسی از آن اطلاعی نداشت ولی در خفا سازش و رفاقت های آنها بسیار مؤثر بود. پس در موقعی که قیصر بمقام نیابت سلطنت اداره امور را در کابل در دست گرفته بود شیر محمد خان مختار الدوله پسر خویش را در کشمیر گذاشته بکابل آمد و عند الورود فوری در اغوای شهزادۀ و تحریک وی برای اشغال قطعی تخت و تاج برخاست و قوای شهزاده مذکور را با افکار خود همنوا ساخت و بدون فوت وقت خواجه محمد خان فوفلزائی را با قوای کافی برای اشغال پشاور اعزام کردند درین وقت در پشاور گلستان خان از طرف شاه شجاع حکمرانی میکرد. شاه شجاع در دیره غازی خان بود که قضایا رنگ بسیاری بحرانی بخود گرفت به نحوی که کابل در نقشه های مختار الدوله و قیصر مرکز بغاوت و خود سری گردید. پشاور میان قوای دو طرف در مجرای مجادله و جنگ قرار گرفت و فتح خان و برادرانش از حوالی دیره غازی خان بار دیگر علم مخالفت بلند کرده و از شاه شجاع بطرف قندهار رو گردانیدند. خلاصه شاه شجاع از دیره غازی خان و مختار الدوله و شهزاده قیصر از کابل رو به پشاور آوردند و بعد از یک سلسله جنگ ها که در حوالی شب قدر میان طرفین پیش شهزاده قیصر و مختار الدوله شکست یافته بطرف کابل مراجعت کردند و شاه شجاع بر شهر پشاور مستولی شد. و مسئله کشمیر را فعلاً بحال خود گذاشته مخالفان خویش را به طرف کابل تعقیب نمود شهزاده قیصر عند الورود به کابل در اثر مصلحت میر واعظ مدتی به کهستان رفته و دران حدود متواری شد ولی شاه شجاع بار دیگر از راه مدارا و نصیحت به احضار وی به کابل موفق شد و به این ترتیب نقشه هائی که شیر محمد خان مختار الدوله و میر واعظ در اغوای شهزاده قیصر کشیده بودند نقش بر آب شد.


آخرین مبارزۀ شاه شجاع و شاه محمود ورود شاه محمود و وزیر فتح خان به کابل: ۱۷ اپریل ۱۸۰۹

قبل برین دیدیم که چطور شاه محمود شبکی از محبس بالاحصار بالا فرار نموده و چسان خویش را به فراه رسانید این موضوع هم ذکر شد که چسان حین گردش شاه شجاع در حوزۀ سند عند الوصول به دیرۀ غازیخان وزیر فتح خان از وی بار دیگر جدا شده و خویش را به قندهار رسانید. درین فرصت در قندهار شهزاده محمد یونس بحیث حاکم و میر علم خان بحیث نایب وی حکومت مینمودند و یا شرحیکه به جزئیات آن کار نداریم وزیر فتح خان زمینه ورود شاه محمود را به شهر آماده کرده ایشان قندهار را متصرف شدند تا اینکه شاه شجاع از کابل برای مقابله آنها عازم شهر احمد شاهی شد و بار دیگر آن شهر را متصرف گردیده خیال داشت سری به هرات هم بزند ولی حاجی فیروز الدین برامد در طی عریضه مبنی بر اظهار اطاعت و ضمانت از افعال شاه محمود خواستار شد تا هرات را برای وی باقی بگذارد. شجاع این خواهش را پذیرفته در حالیکه شهزاده محمد یونس بحیث والی در قندهار و محمد اعظم خان نساقچی باشی و میر علم خان را به پیشکاری وی گذاشت بکابل آمد و عازم پشاور شد و بقصد انتزاع کشمیر از عطا محمد خان پسر شیر محمد خان مختار الدوله بفکر اعزام سپاهی افتاد درین فرصت هیئت انگلیسی الفنستن وارد پشاور شد و اولین ملاقات تاریخی میان اولین هیئت انگلیس و شاه شجاع الملک یکی از پادشاهان سدوزائی در پشاور منتج بر عقد معاهده مرزی شد که از متن آن همگان با خبر اند و قرار مدلول آن در مقابل جبهه فرانسوی و ایرانی جبهه، افغانی و انگلیسی بمیان آمد و طبعاً منظور اصلی آن صیانت خاک هندوستان در مقابل نقشه های ناپلیون بود.

بهر حال این نقشه تازه طرح شده و رنگ مضمون معاهده روی کاغذ خشک نشده بود که مقام و موقعیت شاه شجاع متزلزل شده بار دیگر صدای ورود شاه محمود و وزیر فتح خان در قندهار بلند شد. قضیه بدین منوال بود که میان پیشکاران شهزاده یونس یعنی محمد اعظم خان و میر علم خان مخالفت پیدا شده و سردار مؤخر الذکر باز زمینه ورود شاه محمود و وزیر فتح خان را در قندهار آماده ساخت به نوعی که شهزاده یونس جا را برای آنها خالی کرد و خبر سقوط قندهار را شخصاً به پشاور به گوش شاه شجاع رسانید. شاه محمود بعد از تصرف قندهار، شهر را به شهزاده ایوب بن تیمور سپرده اسد خان برادر فتح خان را به نیابت وی تعیین کرد و خود به عجله تمام راه کابل پیش گرفت و طبق یادداشت های کونولی انگلیس بتاریخ ۱۷ اپریل ۱۸۰۹ وارد کابل شد.

بار دیگر شاه سدوزائی یکی شاه بی تخت و تاج دیگر شاهی که تاج بر سر دارد ولی از مرکز بیرون برآمده مبارزه حتمی شد. شاه محمود از کابل و شاه شجاع از پشاور در مقابل یکدیگر روان شدند و در حدود جگدلک نمله پیشداران طرفین بهم نزدیک گردیدند. در نتیجه تسلیم شدن سردار مدد خان به قوای شاه جنگ نمله محمود به پیروزی شاه محمود و وزیر فتح خان و شکست شاه شجاع تمام شد ولی چون شجاع هم از کسانی نبود که بدین سادگی از میدان بدر رود از راه بنکش و دره های سفید کوه خود را به قندهار رسانید و آن شهر را از شهزاده ایوب و تواب اسد خان متصرف شد.

حریفان مقابل او شامحمود و وزیر فتح خان بعد از کامیابی میدان (نمله) به کابل آمدند و فاتحانه داخل بالاحصار شدندند شامحمود چون میدانست که شاه شجاع از کوه های خیبر و بنکش به قندهار رفته و آن شهر را از شهزاده ایوب گرفته باید به سرعت عقب وی به قندهار قوه می فرستاد ولی چون حبس و قتل میر علم خان نورزائی اسباب رنجش و مخالفت عده ئی در قندهار شده بود در حرکت بدان صوب قصداً تعلل میکرد ولی بالاخره عازم آنطرف و قندهار را هم از تصرف شد شجاع بیرون کشید.

و چون بار دیگر زمینه برای سلطنت وی آماده شد پسرش شهزاده کامران را در قندهار والی ساخت و خود راه کابل پیش گرفت تا در بالاحصار شهر بار دیگر اعلان پادشاهی کند.