از صدا تا نغمه
آنچه را ما امروز بصورت اصطلاحی " سر" میگوئیم ، در کتب ونوشته های گذشتگان ما چون حکیم فارابی ، ابن سینا، بنائی هروی، صفی الدین ، امیرخسرو جامی ودیگر بزرگان « نغمه » خوانده شده است، که ما درین رساله همین افادۀ بزرگان یعنی نغمه را مورد استفاده قرار میدهیم.
ابن سینا در تعریف نغمه میگوید : « نغمت آوازی است ایستاده بر تیزی و گرانی » ، یک نغمه از صدا تشکیل شده است به عبارت بهتر نوعی صدائی است ، درحالیکه هر صدا نمیتواند نغمه باشد؛ زیرا صدا یکی خود آنست، که در طبعیت وجود دارد، چون رعد و برق شرشر آب، آواز زنده جانها که در مورد جاندارها، آلۀ صوتی از روز اول در نهاد شان جا دارد، و صدای تولید شده از آن صدای غریزی است، به همین علت است که تمامی انسانها توانائی آواز کشیدن و آواز خواندن را دارند؛ به عین صفتیکه پرندگان ودیگر شش داران ، که این وضعیت یک عکس العمل طبعیی بوده و موسیقی بدست آمده از آن عاری هر نوع دید علمی و هنری است ؛ زیرا یک عمل غریزی محسوب میگردد مانند سائیر حرکات غریزی انسان.
صدائی دیگر آنست که در طبعیت وجود ندارد؛ اما دراثر حوادث طبعیی یا فعالیت انسان بوجود می آید، و آنچه مربوط به فعالیت انسان میگردد صدای مصنوعی گفته میشود، که انسان با تحلیل و تجزیۀ همین صدای مصنوعی به اصول و قانونمندی طبعیت صدا دست یافته است .
صدا، صوت یا آواز خود یک حادثۀ فزیکی است ؛ چنانچه دوشی باهم برخوردکنند دراثر این برخورد هوا به اهتزاز در می آید،آنگاهئیکه این اهتزازبگوش ما میرسد، صدارامیشنویم ؛ البته اشیائی برخورد کننده توانائی خلق چنین اهتزازی را داشته باشند؛ لهذا دو امکان تشکل صدا وجود دارد : یکی از برخورد عمودی یا افقی دو شئی و دوم آنکه ازشکستن دریدن وبرکندن یک شئی بوجود میآید، که علم موسیقی با نوع اول آن سروکار دارد؛ زیرا مهار شونده است . هر قدراجسام برخورد کننده صیقل شده ، مسطح وکشیده باشندصدابهما ن اندازه زیر تولید میگردد ، یعنی مقدار اهتزاز زیاد میشود و برعکس این وضعیت مقدار اهتزاز هواکمتر میشود .
چنانچه در قبل ذکر کردیم موسیقی همه صدا ها را مطالعه نمیکند ؛ بلکه تنها با نغمه سروکار دارد؛ پس نغمه چیست ؟ واین کدام نوع صداست ؟ درین مورد شیخ الرئیس ابن سینا میگوید :« نغمه صدائی است ،که آنقدر عمر میکند یا پایدار میماند بدون اینکه از درجۀ زیر و بم بودن اصلی خود خارج گردد، تا بتواند مورد ارزیابی قرار گیرد » حکیم فارابی در موسیقی الگبیر نغمه را چنین تعریف میکند: « نغمه صدائی یگانه ئیست که در بطن یک جسم تولید میگردد و برای مدتی در جسم تولید شده قابل لمس است . » این دو تعریف در واقعیت بیک اصل دلالت دارند .
منظور حکیم از صدای یگانه چنین است که در زمان واحد دو نغمه ازعین جسم تولید نمیگردد و موضوع دوم پایداری این آواز است ، تا بتوان انرا ارزیابی کرد. تعریفیکه از نغمه توسط این علما داده شده است تا امروز بقوت خود باقی است.
در تعریف نغمه تصریح گردید ؛ نغمه باید قابل لمس وارزیابی باشد . منظور چنین است که نغمه از نظر نرمی ودرشتی خود باید آنقدر عمر کند ،یعنی اهتزاز سرعت ومقدار خود را برای یک مدت حفظ کند ، تا با نغمۀ که قبل از او آمده بود، ویا آنکه بعد از او خواهد آمد، قابل مقایسه باشد. صرف در همین مقطع است که میتوان درجۀ یک نغمۀ موسیقی را تعین کرد؛ زیرا یک نغمه نظربقوانین فزیک وریاضی به لایتناهی قابل تقسیم است ؛ لهذا بیجا بودن آن درین وضعیت قابل هویت نخواهد بود مگر اینکه تناسب انرا با ماقبل ویاما بعدش ارزیابی کنیم.
الرئیس در تعریف خود از نغمه، یک اصل خیلی مهم موسیقی را تداخل نموده است ، و آن زیر وبم بودن صداست ؛ انچه که او« تیزی و گرانی» می خواند ؛ زیرا تمام تحولاتیکه در موسیقی صورت میگیرد،یا به عبارۀ دیگر حوادثیکه صدا را در عرصۀ موسیقی داخل میکند، همین ارزیابی و تحلیل زیرو بم صداهاست ؛ زیرا حواس انسان نظر بتوانائی فطری خودبدان حدودی تعین کرده است، در حصارۀ این حدود تفاوت هائی وجود دارد ، که همین تفاوتهاخصلت کمی را در صدا و موسیقی باعث گردیده اند ؛ آموزش کمیت صدا موضوع موسیقی را بریاضی و محاسبه ربط میدهد ؛ لهذا تا زمانیکه درموسیقی زیر وبم وجود دارد ، برای تشریح و شناخت آن باید بریاضی مراجعه شود ؛ در نتیجه پیوند ریاضی و موسیقی، دائمی و متحول است ؛ زیرا تحول یکی بر دیگری اثر میگذارد .