32

محابس مسعود سعد سلمان

از کتاب: جغرافیای تاریخی افغانستان
04 November 1982

مسعود  سعد سلمان یکی از بزرگترین شعرای زبان فارسی است ( حدود ۴۳۸ – ۵۱۵ هـ ) که او را با فصاحت کلام و رنگینی گفتار و قدرت تمام بربیان عواطف درونی استاد شهرده اند. و از دیوان اشعار او کاملتر و مغتنم تر همانست که در حدود ۱۶ هزار بیت بسمعی مرحوم رشید یاسمی دانشمند معاصر مادر سنه ۱۳۱۸ و باز در (۱۳۳۹ ) در تهران چاپ شده است.

مسعود شاعر بسیار مقتدر کثیر الکلام امار نج دیده و سو گوار و مصور رغم و آلام است که از نا بهنجاهری دستگاه غزنویان رقابت های در باری رجال سازمان فیود الی ان عصر مدت (۱۹) سال را در زندانهای مخوف با کمال رنج و الم سپری کرده است. 

چون در کتب تواریخ ادبیات این شخصیت بزرگ و نابغ ادبی را بخوبی شناخته ایم در ینجا مراد من شذح حال و یا تبصره بر منزلت و کمال ادبی او نیست،  بلکه میخواهم در بارۀ زندانهای او از نظر جغرافی شرح دهم و بیجا نیست که در مقدمه این گفتار مطالبی را بطور یک پیشنهاد ادبی به محضر شریف دانشمندان و آنانیکه زمام امور فرهنگی و علمی ممالک فارسی زبان را بکف دارند عرض نمایم . تا توجهی فرمایند و یک نیاز مبرم و بیسار مهم طالبان علم را در نظر بگیرند . و مخصوصآ روی سخن بسوی محافل علمی و موسسات فرهنگی امثال دانشگاه ها و مراکز تألیف کتب و بنیاد فرهنگ ایران و انجمن های دانشی و ادبیست .

جغرافیای ادبی : 

اصطلاحات جغرافیای تاریخی سیاسی،  اقتصاد،  و غیره را شنیده ایم که من برین اصطلاحات جغرافیای ادبی می افزایم . واگر این بدعتی باشد بگمان من از قبیل بدعت حسنه خواهد بود. و جواز علمی خواهد داشت. از از استانبول تا کلکته اقاصی هندوستان در قسمت براعظم آسیا مخصوصآ در کشور های ایران افغانستان جمهوریت های آسیایی شوروی،  پاکستان و هند ذخیره ء عظیم تر اثر ادبی و فکری و تاریخی مردمان این سرزمین در متون نثر و نظم زبان فارسی موجود است که میراث مشترک همگانست و هر ملتی در آن سهمی دارد. این متون فارسی را درمدت ۱۲ قرن دوره اسلامی همین ملتهای همزبان آسیایی بوجود آورده اند که اکنون نسخه های مطبوع و یا مخطوط آن در کتابخانه ها و موزیم های دنیا به نظر می آید . و آنرا در حقیقت منابع اصیل تاریخ مشترک فکر و زبان . اجتماع و کار نامه های از اوضاع اجتماعی و فکری و سیاسی این ملل موجود است.

از آن جمله درین ذخایر گرانبهای نثر و نظم فارسی نامهای بلاد و اماکن و مساکن اجداد ما فراوان است و ما برای شناسایی آن جز کتب جغرافی قدیم عربی و فارسی یک منبع خاصی نداریم و فراهمی تمام آن مطبوع خواهد بود،  رسایی به نسخ خطی موزیم ها کسی فراهم سازد کتاب های مطبوع خواهد بود، رسایی به نسخ خطی موزیم ها و مجموعه های شخصی دشوار و حتی برای طالبان علم و دانشجو یان مستمند . امثال من نا ممکن است. و باز هم به فرض محال اگر تمام این و سایل فراهم شود خود این کتب برای رفع تما نیاز مندیهای ارباب جستجو از نظر اصول تحقیق جدید کافی نیست. بسا مواد مطلوب را در آن نتوان یافت و معلوماتیکه امروز در بارۀبلاد و اماکن موجود است و یا باید فراهم شود در آن کتب بدست نمی آید .

مراد من از جغرافیای ادبی اینست،  که مثلا آنچه در شاهنامه فردوسی یا تاریخ بیهقی یا تاریخ بلعمی و متون دیگر و دو اوین شعرا و کتابهای علوم نقلی و عقلی در دو زبان فارسی و عربی از اسمای جغرافی و بلاد و اماکن موجود است با نظایر و تحقیق موفعیت و شرح تلفظ صحیح آن با ئ ضع و نامیکه امروز دارند فرهنگ ها و مجموعه های مربوط بهر مملکت از طرف دانشمندان و محققان داخلی آن کشور ها با شیوه ء تحقیق جدید و حتی مطالعات عینی امروزی فراهم آیند و در آخر از آن یک فرهنگ بزرگ جغرافیای ادبی این ممالک ساخته شود تا اگر طالب علمی بخواهد مثلا از دنپور،  افغان شال،  و هزاران اعلام جغرافی بیهقی و فردوسی و بلعمی و امثال آن معلوماتی به دست آورد یا مثلا یمگان ناصر خسرو و تمران منهاج السراج و تای و سو و دهک مسعود سعد و غیره را تحقیق نماید منبعی در دست باشد که به آن رجوع کند. 

تا جاییکه میدانم این کار یک شخصی یا چند نفر نیست بزای تکمیل چنین اثر مساعی مشترک مراکز علمی کشور های مربوط شرطست و نمونه چنین کار را در کتاب معجم ما استعجم تألیف و زیر فقیه ابن عبید عبدالله بن عبدالعزیز بکری اندلسی ( متوفا ۴۸۷ هـ ) توان دید که در چهار جلد (۱۶۲۸ ) با حواشی و فهارس و مقدمه یکی از دانشمندان محقق مصری استاد مصطفی القادر سنه (۱۹۴۹ م ) از طرف انجمن تألیف و ترجمۀ قاهره طبع شده است. 

البکری نامهای هزاران بلاد و اماکن را که در اشعار عرب و یا کتب حدیث و ادب عربی و اخبار و تواریخ ذکر شده بود درین کتاب با نظایر آن از ادب عرب فراهم آورده که هر آیینه نماینده و گزارشگر همان روح تحقیق و بهار علمی است که در ملل اسلامی در پنچ قرن اول هجری بوجود آمده بود. و حتی توان گفت: که نظیر آنرا اندرین عصر نیز باوجود و سایل جدید و داشتن ثروت و مراکز علمی بزرگ با مصارف گزاف بوجود نیاورده اند،  در حالیکه معجم ما استعجم نتیجه کار و فعالیت علمی و خلاقیت یکنفر است. 

باری مقصد این بود که اگر مجامع علمی و ثقافتی به چنین کاری توجه کنند بیجا نخواهد بود. مثلا اگر دانشگاه تهران این ابتکار را بکف گیرد و درین بارۀبا دانشگاه ها و موسسات تحقیقی و جغرافیای تاریخی کشور های مربوط در تماس آید که هر مملکت کتب مربوط خودرا بوسیله ء دانشمندان و  دانش جویان ادبیات جغرافیا و تاریخ بدین مقصد مورد مطالعه و تحقیق و توزیع و تعیین کار و مفاهمه و مخابره با یکدیگر تکرار عمل و صرف مساعی در تحصیل حاصل جو گیری بعمل آید . 

در داننشگاه ها رسم است که دانش جویان و محصلان نهایی بر هنمای استادان رهنما پایان نامه هایی می نویسند : اگر باین دانش جویان ادبیات و جغرافیا و تاریخ سپارش شود که همان متون و دو اوین شعر و کتب ادبی و تاریخی و غیره،  را که به محیط جغرافی خود ایشان متعلق اند بطور تحلیلی مورد مطالعه و جستجو قرار دهند و در بارۀ اما کن و اعلام حغرافی آن با ظبط نظایر و هم از روی کتب جغرافی قدیم و جدید و معلومات محیطی تحقیقی کنند و آنرا بطور رسایل پایان نامه مرتب دارند و این تحقیقات در مرکزی جمع گردد و به آن ترتیب و تبویب داد شود در پایان کار چندین ساله بهترین اثر تحقیق از آن بوجود خواهد آمد. 

برای مثال: در دیوان و آثار ناصر خسرو و نامهای بسا بلاد و اماکن آمده که از آن جمله مذفن او یمکان «بدوفتحه» تا کنون در بدخشان افغانی معروفست و گوار و هم اندر انجاست و یک افغان میتوان تمام و ضع کنونی آنرا با تلفظ صحیح و موقعیت جغرافی و مدنی آن به سهولت از روی مشاهده ء خود با دیگران تحقیق نماید و لی در بارۀ قبادیان همین کار تحقیق برای یکنفر دانشمند تاجیکی میسر است که آیا اکنون این نام موجود و مستعمل است یا نی،  و وضع جغرافی آن ناحیه اکنون  چطور است زیرا قبادیان اکنون در جنوب جمهوریت تاجیکستان شوروی و اقع است. 

من در ضمن تصحیح و تحشیه و ترتیب متون قدیم مانند طبقات صوفیه خواجه عبدالله انصاری و طبقات ناصری منهاج سراج جوزجانی و زین الاخبار گردیزی و تاریخ هرات سیفی هروی و فضایع بلخ و غیره به بسا ازین مشکلات بر خرده ام که برای تصحیح نامهای جغرافی رجوع به اهل محل ضرورت بود و اگر اهل همانجا را یافته ام مشکل من بزودی و خوبی حل شده است. 

خراسان قدیم که یک و احد عظیم فرهنگی بود. اکنون به سه و احد سیاسی افغان – شوروی – ایران تعلق گرفته و کسیکه در تاریخ این سر زمین و حتی در تاریخ و اسلام و آسیا مطالعه میکند لابد باید از نهضت های سیاسی،  ادبی،  علمی،  فکری،  این مردم و اقف باشد در حالیکه مفاخر لا یموت آن امروز در نیشا پور و طوسی ایران و هرات و بلخ افغانستان و سمر قند و بخاراو چغانیان شوروی مدفونند و برای تحقیق تاریخ و زبان و ادبیات و هر چیز این سرزمین مساعی مشترک ملتها ضرورت است که درین کلتور عظیم تاریخ سهم دارند. 

اکنون بعد از ین مقدمه که محل اعتنا ء و نظر دانشمندان تمام این ملل دارای تاریخ و فرهنگ مشترک خواهد بود میروم باصل مطلب که شرح محابس مسعود سعد سلمان شاعر بزرگ دری زبان ما است و این مقالت نا چیز روشن میگرداند که مردم هر محیطی که در آن زنده گی دارند میتوانند پرده از ابهام مطالب تاریخی و جغرافی بردارند.

شرحی در بارۀ محابس مسعود : در دورۀ غزنویان قلاع بسیار محفوظ و مستحکمی را درکوهساران و مواقع دور دست میساختند که در آن خزاین شاهی را نگهداریم میکردند و هم هنگامیکه اشخاص همه و مدعیان سلطنت و یا شهزاده گان و و زیران و رجال مقتدار را حبس میکردند ازین قلا ع و حصار های کوهستانی بطور زندان کار میگرفتند. مثلا گردیزی گوید: 

«... سلطان محمود در سنه ۴۰۱ هـ داود بن نصر ( حکمران ملتان ) را بگرفت و بغزنین آورد و از آنجا به قلعۀ غورک فرستاد و تا مرگ اندان قلعه داشته بود. » ( زین الاخبار ۱۸ ) و این قلعه غورک در جایی بود که اکنون غورک گوییم و در کوهساران شمال غربی قندهار  در حدود ۵۰ میل ازین شهر واقع است. 

مثال دیگر: در سنه ۴۴۳ هـ شهزادگان مسعودی ابراهیم و فرخ زاد در قلعۀ بر غند محبوس بودند (طبقات ناصری ۱/۲۳۶ ) و در همین قلعه محمد بن سلطان محمود هم محبوس بود. (گردیزی ۲۰۴ ) 

بشهادت گردیزی همین قلاع اسوار و محفوظ محل نگاهداری خزاین هم بودوی گوید: همه خزینه ها و گنجین ها که امیر محمود نهاده بود اندر قلعه ستمدیده وسیه روزگار ماهم درین حصار زندانی بود وی گوید: 

                                    هفت سالم بکوفت سو و د هک 

                                    پس ازانم سه سال قلعۀ نای 

اکنون ماهر یکی ازین سه محبس را از روی معلومات کنونی تعیین میکنیم : 



سودهک : 

دوست من آقای غلام جیلانی جلالی یکی از فضلای معاصر افغانی که خوددرین مناطق حدود غزنه سکونت دارند و ضع جغرافی آنرا چنین نوشته اند: قصبه دهک از شهر حالیه غزنین بفاصله ۱۵ کیلومتر در سمت مشرق و اقع است و تا گردیز هم تقریبا ۲۰ کیلومتر فاصله دارد  که غربا به جهان آباد و شرقا به تنگی موسوم به دولت و شمالا به جلکه سر سبز رباط و جنوبا به سلطان باغ پیوسته است طول دهک ۳۰ کیلومتر و عرض آن ۲۴ کیلو متر تخمین  میشود،  محصولات زراعتی آن گندم و جو و دیگر حبوبات و میوه های انگور و زرد آلو و توت و خربوزه و تربوز است از غزنه یک جاده عمومی به دهک میرسد و ازینجا به گردیز میرود و و ادی چمکنی و کرم و از آنجا به دامان بنو و در دریای سند میرسد و دیگری از سرزمین شرق به درۀ گومل و صل و از آنجا به وادی دریای سند میگذشت. دهک امروز مرکز علاقداری ( حاکم نشینی ) است که ده سر سبز آن رامک بفاصلۀ ۴ کیلومتر متر دارای یک هزار خانه است و ده رباط نیز یک هزار خانه دارد که به فاصله ۱۲ کیلومتر  در شمال آن و اقع است. ده تاسن که ۶ صد خانه دارد به فاصله ۷ کیاومتر شمال تنگی هست که کوه بلند آنرا اکنون هم ( سو کوه گویند و بالای این کوه خرابه زار یست که محبس سلاطین آل ناصر در آن بود درین دره چشمه ساریست که اکنون هم مردم آنجا منزل دارند و سو کوه را می شناسند . 

دهک از عصر غزنویان شهرت داشت و جون در جنوب شرق غزنه در حدود ۱۵ کیلو متر بر شهرای هندوستان افتاده بود ناحیه متصل آبادانیهای اطراف غزنه بر راه گردیز شمرده میشد که پادشاه بزرگ غور سلطان معزالدین محمد بن بهاوالدین سام ( ۵۶۹ – ۶۰۲ ) دران مسجدی را بنا نهاده بود و سنگ نبشته آن تاکنون در موضع رامک و اقع ۴ کیلومتر شمال مغرب مرکز دهک بر محراب مسجدی موجود است و بر آن چنین نوشته اند: بنا هذا المسجد المبارک فی دوله السلطان المعظم معز الدنیا و الدین ابو المظفر محمد بن سام خلیفۀ الله امیر المومنین بتاریخ منتصف من الشهر الله المبارک اربیعو تسعون و خمسمایه (۵۹۴هـ ) .

این سنگ نبشته ء تاریخی دلالت دارد که در حدود (۵۹۴هـ ) و عصر غوریان نیز دهک معمور بود و شاید بعد از ویرانی قصور محمود یان غزنه بدست سلطان علاء الدین  حسین جهانسوز (۵۴۵هـ ) این حصه با قیمانده حضرت غزنه مقر سلاطین غوری شده باشد..

زیرا ما می بینیم که سلطان معزالدین فاتح هند مسجدی رینجا ساخت و هم بقول ابن اثیر همین سلطان غوری بنایی را درحیات خویش در همین دهک برای دفن خود ساخته بود که یک دختر اورا در آن بخاک سپرده بودند و چون او شب اول شعبان (۶۰۲هـ) در منزل دهبک واقع ضلع سوهاوه جهلم پنجاب کشته شد ( طبقات ناصری ۱ر ۴۰۳ و داستان ترکنازان هند ۲۳۲ ) محفه اورا ا آنجا براه پشاور،  تیراه،  کرمان ( بفتحتین ) به غزنه انتقال داده در همین گورستان دهک بخاک سپردند ( الکامل ۱۲ر ۸۳ ) ( وروضة الصفامیر خواند و خلاصة التواریخ سجان رای ) این بنا تا اکنون در دهک بنام ( مزار شاه شهید یا شاه مزار معروفست که در سنه ۱۳۳۳ ترمیم گردیده و صندوق سنگ نفیس رخام سپیدرا با نوشته یی از طرف حکومت افغانستان بران نصب کرده اند که اکنون در ده رامک واقع است.

روستا های معمور و سر سبزا مروزی دهک عبارتند از تاسن،  لغباد،  جهان آباد،  کندهار – زیوچ کلاغ رامک، پای لچ،  رباط پچک، خشک فجک سنگر قلعه علم قلعه توره باز – چهاردیوار – کنبدد سلمان زایی، سو کوه،  تپورم،  مهتر،  لالا، شادی،  زاکر، هاره، سترسی در قریه تاسن تپه یی هست که بران بقایای عمارات مخروم به بنام (کوشک سلطان ) معروفست و در روستای فجک تپه های خاکی و ابنیۀ مخروبیست که آنرا آب آن از چشمه سارها و کاریزهاست هوای آن مانند غزنه سرد است و در زمستان زیر برف می باشد باران های فراوان بهاری هم دارد و لی زمستان آن بسبب کمی و زیدن باد نسبت به غزنه معتدل است زمینهای للمی کاری هم فراوان دارد. (قاموس جغرافی افغانستان ۲ ۲۹۱ ) 

بطرف جنوب غربی دهک جایست که آنرا (سلطان باغ ) گویند و بقول مردمان آنجا ( باغ شاهی ) بود که از بند سرده ابیاری می شد و این بند آب اکنون هم موجود است که و جود باغ سلطان و گورستان سلطان معزالدین محمد و مسجد بنا کرده او با بقایای ابنیۀ مخروبه همه دلالت دارد برینکه دهک مقر سلطان غوریان غزنه بود مخفی نماند که این دهک غزنه و سو کوه محبس مسعود سعد غالبآ همانست که ابوریحان البیرونی آنرا در جبال افغانسه بین پرشور (پشاور ) وغزنه قرار داده است ( الصیدله و رق ۱۸ / ۶۶ ) و آنرا بادهک دیگری که ابن حوقل ص ۳۰۵ بین مقدسی ص ۵۰ و اصطخری ص ۲۴۹و گردیز ص ۱۷۷ و تاریخ سیستان ص ۳۰۹ بین سیستان و بست ذکر کرده اند خلط و اشتباه نباید کرد زیرا این دهک مؤخر الذکر اکنون هم در شمال شرق فراه به فاصلۀ ۱۰ کیلومتر در طول البلد شرقی ۶۲ درجه ۱۰ دقیقه ۲۲ ثانیه و عرض شمالی ۳۲ درجه ۲۸ دقیقه ۱۳ ثانیه و اقع است. 

اما آنچه در کتاب الانساب سمعانی آمده که سلطان محمود خلف بن احمد پادشاه صفاری را درگردیز و بعد از آن در دهک هندوستان حبس کردهم با غلب احتمالی همین دهک غزنه باشد که از غزنه شرقاً بطرف هندوستان و اقع بود و مسعود سعد بلندی کوه های سهمناک آنرا چنین تصویر میکشد: 

نتوانسته یی رسید بمن

من برین کوه آسمان پیکر 

نتوانسته یی رسید بمن

گر همه تنت را ببودی پر 

تادهک راه سخت شوریده است 

جفت عقلی تو و عدیل هنر 

(دیوان ص ۲۶۸) 

حصار نای : 

نالم بدل چو نای من اندر حصار نای 

پستی گرفت همت من زین بلند جای 

(دیوان مسعود سعد ۵۰۳ ) 


در بارۀ حصار نای مرحومان علامه محمد قزوبنی و رشید یاسمی و سهیلی و دیگر نویسندگان به تحقیقی نرسیده اند و نوشته اند معلوم نشد در کجاست آنچه مؤلف برهان قاطع این قلعه را در هندوستان و حمد الله مستوفی در نزهة القلوب در ربیع مروشاه جان گفته اند نیز درست نیست.

نام این قلعه در طبقات ناصری (۱/۲۳۸ ) قلعه نای و در زین الاخبار گردیزی (ص ۲۰۴ ) بشکل نای لامان و در تاریخ سیستان (ص ۲۱۶ ) نیز بهمین طور آمده است که من در پاورقی های طبقات ناصری و زین الاخبار مختصرآ به محل و قوع آن  اشاره کرده ام .

علامه ابوریحان البیرونی گوید که سلطان مسعود بن محمود بمن ظرایفی را اهدا ء داشت که دران جمله سنگ سیاهی بود از قلعه نای نزدیک غزنه و هندویی را که از کار دار ان قلعه بود بمن گفت. که هندوان آنرا به بتکده های خود می برند ( کتاب مقاله (۱۷) نیز صحیح است. زیرا وجیرستان که منهاج سراج آنرا مکرراً در طبقات ناصری آورده اکنون بنام اجرستان ناحیتی است کوهستانی در جنوب غرب غزنه که بین طول شرقی ۶۵ درجه ۳۶ دقیقه ۵۰ ثانیه و عرض شمالی ۳۲ درجه ۳۵ ثانیه اقتاده و عبارت از درۀ مستطیل است که شرقاً و غرباً بطول ۵۸ کیلومتر امتداد دارد و شرقاً به بهسود و غرباً به روزگان و گزیو پیوسته است. زمستان سرد شدیدی دارد که تا ۳ متر برف دران می افتد و مناطق ان همه کوهسار است. ( داثرة المعارف آریانا ۱/ ۴۲۹ ) این و اجیرستان قدیم و اجرستان کنونی یکی از ایالت های شهزاده نشین سلاطین غور بود و حصار نای بشرح ذیل دران و اقع است: 

در سمت غرب شهر غزنه مایل بزاویه جنوب در حدود ۵۰ میل دور در دامنه قله ء آسمان خراش گل کوه جایی بنام (نای قلعه ) و اقع است که آثار آباد انیهای کهنه تا کنون در آن نمایان است. 

این بنا ها که بقایای حصار نای و زندان مسعود شهرده میشود علاوه < بر ارتفاع عمومی محل و قوع آن عبارت از شخ کوهیست که هشتاد متر از سطح سنگی پائین آن بلندی دارد و سمج های کنده شده مصنوعی در آن موجودند که مسعود سعد در اشعار ابدار خود از وحشت و تاریکی پر هول آن داستانها دارد درین بناهای سنگی که در قلب کوه کنده شده اند خانه های و سیعی بطول ۲۵ و عرض ۱۵ و ارتفاع ۱۲ متر دید میشود و آثار مسجد زندان و چاه آب و پله های حصص مختلف این بناها با دهلیز ها نیز نمایان است و در تمام این بنا های بزرگ و مدهش آثار حجاری دیده میشود که سینه کوه را شگافته اند. 

راه موتر روی که از غزنی به حصار نای میرسد از حوزۀ جغتو و درۀ قیاغ و جلگۀ سراب بجانب غرب تابه سطح مر تفع ناور میگذرد درینجا مراتع معروف و آب ایستاده یی هست که بفاصله شش میلی آن درۀ کشجر و سرسبز نای افتاده است و لی بین ناور و نای گردنه کوتلی و اقع است و ارتفاع  این نواحی را از سطح بحر در حدود هفت هزار فت تخمین توان کرد،  و هم در کوهساران جغتو  سنگ نبشته های زبان قدیم و سنسکریت و رسم الخط یونانی  که شرح و تصاویر آن در مجله شرق و غرب روما نشر شده است. این ناحیت کوهساری در حدود ۱۸ میلی شمال قره باغ و اقع است که منزلیست بین مقروغزنه بر شهراه اسفالت شده قندهار و غزنی و ازینجا هم راهی بسوی حصار نای موجود است که با اسپ بران در بین کوهساران توان رفت. 

نا گفته نماند که (۱۷) سال قبل یکی از دانشمندان افغانی سید محمد ابراهیم عالمشاهی از افاضل . شاعران این ناحیت است سفری به حصار نای نشر داد که ما برخی از معلومات را از آن نشر برداشته ایم .