اسمائیکه به کلمه خرآغازمی شود
درطبقات ناصری ودیگرکتبی که ذکروقایع سلطنت غوریان واوایل خروج مغل آمده،با سرمای زیادی برمی خوریم،که دراول آن نامها كلمه «خر» موجود است، مانند خرمیل، خرنك، خرزور، خرجم، خرپوست،وغيره،که نامهای مشاهير رجال حربی واداری و درباری این دوره است،وطوریکه خوانندگان محترم درمتن کتاب طبقات می خوانند،معروف ترین رجال دربارشوریان با این گونه نامها مسمی بوده اند.
ابن اثیرنیزدرحوادث زمان غوریان ابن خرم دل را مکررآ نام می برد که مدتها برهراة حكمداری کرد،وبسال (۶۰۴ھ) درحین دربندان آن شهرکشته گرديد(۱) كذلك خرجم طبقات ناصری راخرجوم می نویسد که نامش زنگی درجوم بود،واز مشاهيررجال دورہ غوریان است (۴)
كذلك درهمین اوقات محمدعلی خرپوست درغزنه حکمرانی داشت وچون سلطان محمد خوارزم شاه ازقشون چنگیزخان بهزيمت رفت يمين ملك مقطع هرات از راه گرم سیردرغزنه و بیش وی آمد (۴) هم چنان ابن اثير،نام سپه سالارخروش غوری،وخرنک غوری را که ما درآن سلطان شهاب شد.اين اند،درحوادث آن دوره برده است (۴)، که هريك ازينها در وقایع ومه دیدنی داشت ودرهرات وغوروغیره معروف بودند.
مستررورتی نیزبه وحدت رنگی و آهنگ این اسما،ملتفت شده وگوید:دراول اکثراسمای ملکان ومشاهیرغورکلمه خردوار می آید، Ass خرچم معنی(Ass Energy) وخرزورمعنی Ass Poser وخرپوست بمعني Ass skinned وخرنك يا خرنگ بمعنی Ass patate or lipped است کسانی که درتاریخ باخترمطالعه دارند، می فهمند، که درادوارباستاني قبل الإسلام انتساب باسپ داب هردم باختر بوده،درآخراغلب اسمای باستانی که دراوستا و دیگرکتب تاریخی آمده كلمه (اسپه) موجود می باشد،بدانند لهراسپه، سم شناس په زریسپه وغیره،شایدکه بعدها اين انت ماب به (مخر) تبدیل
(۱) لكامل، ج۱۲ ص ۱۰۱ - ۸۴۱-۸۵- ۸۷-۸۸ (۲) الکامل ج ۱۲ ص ۸۷ (۳) جهانگشای جوینی ج ۲ ص ۱۲۰ (۴) الكامل، ج ۱۱ سي ۶۳ - ۶۴ (۵) ذبل تر جم طبقات، ج ۲ ص ۹۸۶
(۳۶۲) کیری...... تعلیقات
گردیده واداب عمومی مردم شده باشد،که درنامهای اکثررجال معروف و تاریخی غور بنظر می آید،وناگفته نماند،که این گونه اسم او اعلام تاریخی دراقوام پشتون که سوریان غوریکی ازقبایلی آن است، نیز دیده میشود.مثلا خرشبون یکی از اجداد معروف افغان است،وقوم (خروتی) تا کنون به همه این نام معروف است که شده ایم تا زغلجیان بين قندهار و غزنه از این مطا لعه تاریخی به این نتیجه میر تقدیم، که انتساب به حيوانات مانندگان و اسپ وخروغیره درادوارگذشته مكروه وعيب نبوده،وانسانها درنامه های خود اسمای آن حیوانات را استخدام می کردند،و بابسته قرارمبادی دیانت اسلامی این دأب تاریخی تغییرکرده،واسمهای عربی رواج یافته است.
نا گفته نماند که شاید این (خر) ته چین می باشدازکلمه(غر) بمعنی کوه که دراومدتا وسنسگريت هم گروگیری بوده وبعد ازآن درکلمات (غور،غرج،غلجی) ریشه آن دخیل بود،ودرکلمه خلج = غلج =غرج) هم (غ به خ) تبدیل شده بود.مخفی نماند که کلمه حردراوایل برخی کلمات فارسی برای افادۂ معنی بزرگی نیزمی آمده مانند خرچنگی، خرمن، خرگاه، خربط ،خرمهره،خرلنگ،خرپشته وامثال آن ( برهان ۷۲۱ ) وبعید نیست که دراین اسماءهم مورد همه بدان معنی