32

تحلیل و ارزیابی شخصیت علمی - تحقیقی علامه حبیبی

از کتاب: آفریده های مهجور علامه حبیبی

اکنون که سخن چند در باره شرح حال نسب و خانواد مبارزات سیاسی و وطن خواهانه و خدمات ارجمند استاد علامـــــــــه عبدالحی حبیبی را در جهت پرورش و رهنمایی نویسندگان کشور ارائه داشتم نوبت آن فرا میرسد تا شخصیت علمی ، تحقیقی استاد حبیبی را از حیث میتود و لوژی شاخه های متعدد علوم ، مورد تعمق و بررسی قرار دهم . برای نیل باین هدف ، موضوع را ضمن سه عنوان علیحده پیگیری می نمایم .


الف - تاریخ

کشور عزیز ما افغانستان از ازمنه بسیار پیشین زاد گاه و مهد مدنیت ها بوده است که این امر خود معلول و مولود جنبش بزرگ علمی و فرهنگی درین مرزو بوم میباشد طبیعی است که در ظهور تکوین و تکامل این نهضت ها علاوه بر خلقهای فرهنگ دوست و ترقی پرور جامعه، دانشمندان، فلاسفه و مورخان آن اعصار نیز سهم شایسته ایفا نموده اند نام های ابوعلی سینای بلخی ابوریحان البیرونی ، ناصر خسرو بلخی قباد یا نی ابو الفضل بیهقی، عبد الحي ضحاک ، گردیزی، امیر علی شیر نوایی ، بایزیدرو شان محمد هوتک ، خوشحال خان ختک، رحمان بابا، سيد جمال الدين افغان و غیر فضلای شهیر و نا مدار این سرزمین تاسالهای زیادی بمثابه چلچراغ محافل و انجمن های علمی - ادبی باقی خواهند ماند.

علاوه بر این در تاریخ معاصر و نوین کشور ما نیز نامهای مور خان دانشمندی چون فیض محمد کاتب ، عبدالهادی داوی محمود طرزی ، میرغلام محمد غبار احمد علی کهزاد، نجیب الله توروا يانا عثمان صدقی ، عبدالروف بینوا، محمد صدیق طرزی و بسامورخان چیره دست دیگر ثبت است که كدام سهم ارزنده در احی احیا و پویایی ارزشهای تاریخی کشور ایفا نموده اند اما استاد علامه عبدالحی حبیبی را باید سر آمد و طلایه کلیه آنها شمرد زیرا امروز تاریخ علمی نیست که بر وفق طر فداران مکاتب فکری قدیم ، با آموختن مقداری سواد و مطالعه کتب تاریخی قد ما به زبان های عربی یا فارسی ) میتوان به تحلیل و تجز یه رویداد های تاریخی پرداخت و حتی در صورت داشتن ذوق سلیم به تاليف و تدوین آن دست یازید . تاریخ نگاری منحيث علم كثير الجوانب ، حاوی میتود و لوژی به خصوصیست که نباید آنرا منحصر و محدود به بررسی کتاب پیشینیان ، بویژه آثار کتبی آنان دانست . هکذا برای نگاشتن و تالیف تاریخهای به خصوص ، چون تاریخ وا جتماعی تاریخ اقتصادی، تاریخ نظریات و افکار فلسفی ، تاریخ زبانها و ادبیات، تاریخ، دیپلو ماسی ، تاریخ حقوق، تاریخ مذاهب و ادیان، تاریخ نژادها و سلاله ها ، تاریخ طب تاریخ نظامی، تاریخ علو م و ... باید اصول و قواعد مربوط به این تاریخها را دقیقا رعایت نمود و آن را باروش تاریخ نویسی عمومی ، مغالطه نکرد.

به همین ترتیب حصول معلومات کافی در مورد فلسفه تاری ( چگونگی وقوع حوادث پیشبینی عواقب و پیامدهای) آن از زمره اسالیب و نمطهای مهم تاریخ نگاری است . بهر حال رعایت دقیق و بلا انحراف ضوابط تاریخ نویســـــــــی قبلا ایمای مختصری به آن نمودم از یک جانب و خلاقیت کم نظیر امر تاریخ نگاری از طرف دیگر، استاد عبدالحی حبیبی را در سرخط قاطبه مورخان افغان و پشتون قرار میدهد در سطور زیرین قواعد منحصر به فرد استاد علامه عبدالحی حبیبی را در تالیف و نوشتن تاریخ بر میشماریم :

۱- استاد عبدالحی حبيبي مورخ ژرفنگر و کار فهم کشور ، اولین کسیست که برای اثبات و معر فی مدنیتهای تاریخی خطه دیرین سال ما بر کتیبه ها آثار ،عتیقه شواهد و مدارک دریافت شده توســـط تحقیقات ار کیولوژی ، تمسک ميورزید و آنرا همچو واقعیت های عینی و انکار ناپذیر در برابر جهانیان نمایان میساخت. استاد حبيبي باستناد آثار کشف شده از طریق کاوشهای باستان شناسی در موهن جو ديرو مند یکک كندهار و ... تاریخ چندهزار ساله سر زمین ما را ثابت ساخته است. و بدین وسیله نـــــا درست بودن ادعاهای واهی و غیر مستند برخی مور خان و سیاست مداران را که از سابقه تاریخی کشور چشم پوشی میکردند ثابت ساخت.

۲- ممیزه دیگری که استاد علامه عبدالحی حبیبی را از مورخان دیگر تمایز میبخشد عبارتست از آنکه مشارالیه در تحقیقات و تتبعات تاریخی خود همیشه از منابع فراوان مستند وثقه استفاده مینمود و موضوعات را در پر تو آثار نویسندگان مختلف ، مورد تحلیل و تجز یه قرار میداد به عنوان مثال استاد حبیبی در نگاشتن "تاریخ افغانستان بعد از اسلام " از 

(سه صدو دو) مدرک و منبع معتبر به زبان های متفاوت استفاده نموده است.

۳- ترتیب اعلام تاریخی و جغرافیایی ، کتابها مضامین و مصطلحات در آخر کتابها از محامد و مزایای غیر قابل تردید تالیف و نوشتن آثار تاریخی است، که استاد حبیبی آنرا وسيعا مد نظر داشته است بی نیاز از دلیلست که ترتیب اینگونه اعلام در پیدا نمودن و فهمیدن مسایل مورد نظر مساعدت قابل ملاحظه با مطالعه کننده کتاب مینماید.

۴-  یکی از ابتکارات بزرگ و در خور تامل استاد علامه حبیبی در نگارش و تالیف آثار تاریخی عبارت از ترتیب جداول نقشه ها، و چارتهای تاریخی جغرافی است. با احتمال قوی میتوان گفت که نویسندگان دیگر نیز درین موضوع بامن متفق القول خواهند بود که به خاطر سپردن شجره های حاکم و پادشاهان یکی از مسایل مهم و لی دشوار است که فراگیری آن بوسیله گرافها و چارتها یکی از سلهترین روشها و شگرد پنداشته میشود

استاد حبیبی در ترتیب اینگونه جداول زحمات زیادی بر خود هموار ساخته است که در نتیجه آن ساده ترین شیوه به خاطر سپردن سلاله های تاریخی را به وجود آورده است . 

۵- استاد فاضل علامه حبیبی در زبان شناسی احاطه وسیع و ید طولا داشت که این امر تحقیقات و مطالعات تاریخی او را نسبت به سایر مور خان ، اساس و بنیا دنیرومند داده بود . روی این ملحوظست که اسام یاشخاص و اماکن تاریخی در نوشته های استاد معظم علامه حبیبی به صورت درست و صحیح ضبط گردیده است.

دکتر باستانی پاریزی استاد دانشگاه تهران در یکی از جلسات کنگره هزاره بیهقی منعقده دانشگاه (پوهنتون) مشهد ، در رابطه به اهمیت تتبعات وپژوهشهای استاد علامه حبیبی در باره، تاریخ بیهقی ، مخصوصا اماکن تاریخی چنین نوشته است : وقتی استاد عبدالحی حبيبـ مقاله خود را خواند ، متوجه شدیم که بسیار ی نامهای خاص را افغانها بهتر از ما میتوانند در تاریخ بیهقی بخوانند در نتیجه کاوشهای علمی و مستدل استاد حبیبی بود که حسام راشدی ، دانشمند پاکستانی پیشنهاد جالب و مورد پسند در مورد طبع كتاب ب بیهقی به شاملان کنگره پیشکش کرد و آن بدین شرح بود :

" بهترست تايک هيئت مشترک ، مشتمل بر دانشمندان ایرانی و پاکستانی و افغانی و هندی در چاپ تاریخ بیهقی اقدام کنند." قاطبه این سخنان مثبت و موید دستر سی کامل استاد معظم عبدالحی حبیبی در علم تاریخ نگاری هست.

۶- یکی از مشخصات فارقه استاد حبیبی در تاریخ نویسی آنست که موصوف بر خلاف پاره یی از نویسندگان ومور خان مدا که تمام زندگی تحقیقی خویش را وقف ضبط کردن و قایع و رخداد های سلاطین و امرا نموده است، محور اصلی نوشته های تاریخی خود را تودههای مردم قرار داد. فراز و نشیب مبارزات آنانرا در دوره های مختلف تاریخ ترسیم و تصویر نموده است مشخصه بارزیکه اسلو ب تاریخ نویسی استاد حبیبی را از شیوه تاریخ نگاری مورخان ،دیگر متمایز میسازد ، درین امر نهفته است که استاد عبدالحی حبیبی هیچگاه مسائل ومو ضوعات تاریخی را به حيث واقعه نگار ساده جمع آوری نکرده بلکه آنرا از زاویه های گوناگون بادرک و تحلیل ژرف، تفسیر و تاویل نموده است. او همواره عوامل وانگیزه های و قوع رویدادها را توام با عواقب و پیامدهای آن، مورد بررسی قرار داده است و چنین است رسالت واقعی هر مورخ ژرفنگر و نبیل که در همه نوشته های تاریخی خویش، فرآوردههای موضوعات و مسائل را دقیقا مورد تحلیل و تجز یه قرار دهد .

همچنین، استاد حبیبی همواره در تحقیقات تاریخی خود اشتباهات و لغزشهای مورخان و محققان دیگر را تصحیح نموده است. چنانکه با نشر کتاب "جنبش مشروطیت در افغانستان" برای اولین بار اشتباه برخی تاریخ نویسان داخلی و خارجی را دایر بر بنیاد گذاری جنبش مشروطیت در افغانستان توسط معلمان هندی ( دکتر عبدالغنی مولوی نجف علی و مولوی چراغ علی ) ، تصحیح کرد.

استاد علامه حبيبي، به علاوه توضیح خدمات مخلصا نه معلمان هندی (جان نثاران اسلام ) در توسیع و اشاعه افكار جديد، ثابت نموده است که دکتر عبدالغنی هندی به هیچ و جه بانی و پیشوای جنبش مشرو طیت در افغانستان نبوده، بلکه نهضت مشروطه خواهی از سالیان متمادی درافغانستان و جود داشت ، زیرا حرکت فکری سید جمال الدین افغان از همین سر زمین به کشور های هند ایران، ترکیه عثمانی و ممالک عربی نفوذ کرده است به همین ترتیب، جنبش تجد دطلبی عصر امیر شیر علی خان و نشر جریده شمس النهار در کابل سی سال قبل از ورود دکتــــــر عبد الغنى به افغانستان ، ثبوت روشن و انکار ناپذیر این مدعاست. علاوه بر این، تاسیس انجمن سراج الاخبار افغانستان در سال (۱۳۲۲هـ ق.) واضح میسازد که نهضت مشروطه خواهی در کشور ما پیشینه و سابقه طولانی دارد که هندی ها و ایرانیان بعد ها متوجه آن شده اند.

بقول میرقاسم خان لغمانی، یکی از مبارزان فداکار وسر سپردۀ مشروطیت اول ، بعد از خروج دکتر عبدالغنی خان از افغانستان و اقامت او در انگلستان هنگامه یی مبنی بر جاسوس بودن وی ، وجوداشت هر چند که این ادعا مستند و مستدل نیست ولی دکتر عبدالغنی را به هیچ صورت نباید موسس جنبش مشروطیت در افغانستان ، دانست.


ب- ادبیات و زبانشناسی

بدون تردید سهم استاد علامه عبدالحی حبیبی در احیاء و اعتلای ادبیات فارسی به صورت اعم و ادبیات پشتو به صورت اخص نهایت والا و بزرگست چه استاد حبیبی اولین کسی بود که استقرا آت جانفرسای علمی - پژوهشی خود ، قدمهای استوار ومتینی در جهت غنا و پیشرفت ادب گرانما یه و پر بار پشتو ، برداشت و برای اثبات تاریخ کهن سال این زبان مهذب جستجوها و تکاپو های دامنه دار نمود او در نتیجه کاوشهای خستگی ناپذیر و پیگیر خویش توانست تا فرهنگ بیش بها زبان پشتو، را بیش از پیش غنا و شکوهمندی بخشد.

بهر ترتیب، درینجا از ذکر ارزش غیر قابل تقدیر آثار گرانمایه استاد علامه حبیبی، چون "تاریخچه شعر پشتو "، "پښتانه شعرا" "دپښتو ادبیاتو تاریخ" و بویژه ترجمه، تصحیح ، تعلیق و تحشیه پټه خزانه " گنج پنهان " که از شهرت بسزایی در داخل وخارج کشور بر خور دار گردید ( این کتاب به نظر واقعبينان واحباب زبان و ادبیات پشتو ، کتاب مقدس و بنابر یاوه سرایی های متعصبان و مخالفان این زبان اثر، مجعول پنداشته شد )، صرفنظر میکنم، زیرا این موضوعات اکنون به چنان واقعیت خرایین و متقن مبدل شده است که بحث و مشاجره در اطراف آن بکلی زاید و عاری از دلچسپی به نظر میرسد.

كذالک ، استاد حبیبی در زبان و ادبیات پشتو اولین کسیست که تصحيح ، تعلیق ، تحشی ، تکمله وترتيب دواوين شاعران بزرگ پشتو ، نظیر خو شحال خان خټک، احمد شاه بابا ، تیمور شاه وبسا متون معتبر منثور اعم از فارسی و پشتو را با میتود جدید علمی بنیاد نهاد روی این دلیلست که استاد حبیبی را چکاد و ذروه این عرصه دشوار و روانگاه ادبیات و تاریخ نیز میدانیم.

ادب شناسی استاد علامه عبدالحی حبيبي صرفا در برگیرنده بخش نثر نبوده است، بلکه جهت شعری آن نیز تجلای خاصی داشته است.

درینجا نمونه های از اشعار این بزرگمرد گستره تاریخ و ادب زمین فرهنگ پرور و دیرین سالمان را نقل میکنم :


نغمه های گرم

پیر گشتم ليک اندر عشق برنایم هنوز

                                         بر در این مصطبه هر شب همی آیم هنوز

دین و دنیا در ره عشقم اگر از دست رفت

                                         بزم رندان را ز سوز دل بر آرایم هنوز

مرحبا ای ساقی گلروی! جامی ده که تا

                                          بهریاران نغمه های گرم بسرایم هنوز

پنجه دادم بارقيب سخت بازو همتی

                                          دست من گیرید ،یاران پای برجایم هنوز

بانوایی بینوایی گرم سازم محفلت

                                         ریز گلگون میب ساغر تانیا سایم هنوز

دست کوته ، پای لنگ وليک همت بین که من

                                         سر بخاک در گهش هردم همی سایم هنوز

دل ز دستم میرود در جلوه حسن بتان

                                        بین این لیلی وشان، مجنون صحرایم هنوز

عمرها شد با در میخانه دارم الفتی 

                                         تشنه يک جرعه جانسوز صهبایم هنوز


عدالت بود کار مرد مهین

کجا میتوان خوش بان ملک زيست 

                                           که تلخی در آن اصل آزادگیست

قلم قید و جان قيد و فکرو عمل 

                                           نه بینی درین بوم و بر جز خلل

به چشم کسان فرو تر خطاست

                                           نبیند کسی ، نور حق در کجاست ؟

بر احوال خود ، جان من خون گری

                                            چو داور بود دزد یغما گری

درین عصر روشن، همانا خطاست

                                            جهاندار و میلش بکژی زر است

عدالت بود کار مرد مهین

ندارد بقا هیچ کشور جزین

(کابل ، جاده ولایت ، جــوزا ١٣٢٥ ش )


کهن آوری (نه نوآوری)

در خون تپیده دل ،ببر از تیر شست تست

                                            آما جگاه غمز . چشمان مست تســــــتت

تفسیده بر زبانه عشق است چون کباب

                                            خواهان بوسه یی زلب می پرست تست

باشد مرا چو کعبه آمال و مینویی

                                             آنجا که جلوه گاه بتان یا نشست تست

خواهی بسوز و خواه دگر زند گیش بخش

                                           "امروز در قلمرو دل دست دست تست"

ما را کنون زاهر من بد منش چه باک ؟

                                             دل در امان حوزه مشکوی بست تست

برعز و بر جلال دمی زندگی مبال !

                                           ای جان من! هزار هنر در شکست تست

بود و نبود ما بتردد گذشتنی است 

                                       دل نیست در برم، و اگر هست، هست تست

(کابل ، ۱ جوزه ی ١٣٤٥)


به شاعر نو

تو ای گوینده اسرار نهضت !                    تو ای شاعر بما پیغام نو آر !

الا ای طوطی بستان مشرق !                   "مبادا خالیت شکر ز منقار"

کهن آئین آداب زبانـست!                         کنون ای مرد نیکو پیفروهل ! نباشد عصر مدح و هجو گفتن                  یکی شعله فروز از مر کز دل ز "اقبال" و زه "نذر" و فکر رحمان

بگو الهام ، ای نغمه پرداز ! ز تركان و عرب خوش نغمه چند           حجازی را سرا ، در لحن شیراز

*                  *                *

نگرای شاعر آتش زبانم !                     بخواب ژرف اندر، مشرقی زاد سرا در گوش او پیغا جنبش                   زوانش کن زدام تیره آزاد

*                  *                *

برا ، پرکن فضا از صوت دلکش            تو ای آتش نفس ، آخر کجایی ؟ الا ای نغمه گوی رمز نهضت !             "مر! باتست ، بسیار آشنایی"

*                  *                *

اگر آئی نکوئی باتو آیـد                         برین خوابید گان محشر فروار

 بود دل را ز پیغام تو جنبش                   روان را روشنی بخشای بسیار

*                  *                *

زیزم ما ببر این سرد مهـری                فروز این انجمن را از دم خویش!

بیا تا در میان گل بنوشیـم                    می گلرنگ خود ، باهمدم خویش

*                  *                *

بر افگن از رخ معنی نقابی                  گشا برماتو اسرار نهانـی 

ندانم همنوا ! پایان منزل                      کجا انجام دشت زندگانی؟

*                  *                *

ببین آخر تو این خوابیده مردم            جرس خاموش و مرد کاروان مست براه انداز مارا شاعر نو                  حدی بسرای کاین وقت رحیلست

*                  *                *

سرت گردم بیا خاموش منشین!                  نوای جانفزا یت شو ر آرد

نشاط رهروان از نغمه تو :                       به گشت زندگانی شعله کارد 

*                  *                *

زطنجه تاختن قو میست غافل                زمام اختیار از دســـــــــــت داده یکی گیرد پسی این و یکی آن             "همین مرده است اندر دست زنده"

*                  *                *

نوایت زندگی و نهضت آرد                بگو اسر از رفعت ، گر توان گفت

ترا در عصر نو ، ای شاعر نو !          پیمبرنی ، ولی رهبر توان گفت

*                  *                *

کابل، چمن ۱۰ میزان ۱۳۲۷


را ځه چی خود عشق نفری ننگوو

               زه دښکلاپه انگازو پسی خم

                                     په سپین تندی تور و پیکو پسی ځم

               د مینتوب ناری سوری می خوښی

                                      په چاودو زړو نو او سیلو پسی ځم

              چاوی چی زړه کړه خپله مینه هیره

                                      چاچی هیر کړی یم هغو پسی ځم

               دآشنایی په لیونتوب می قسم

                                       لیونی نه یم چی پر دو پسی ځم

               دبل پیرزو دبل بهانه څه کړم

                                       ستاپه جفا ناز و نخرو پسی ځم

               لیونی مینه له سره بیایی

                                        يمه هو ښیار خولیو نو پسی ځم

             مخ یی گرزیږی ، له حرمه تاته

                                         هیواده ستا پاکی ورشو پسی

            یمه په یاد ودی دور ځی ژوندی

                                       چی شپه شی بیادی اندیښنو پسی ځم

           راځه چی خود عشق نفری ننگوو

                                       زړه زه په بلو انگار و پسی ځم

*                  *                *


سپوږمی

لوی استاد داشعر په ١٣١٤ کی دلاهور په یوه بن کښی د پردیسی به حال کی ویلی دی.

د آسمان سپینی سپوږمیه !                    مخ دی ،رون تندی دی ورین دی شاه و خوادی پلوشی ځی                      په رڼا دی تور بن سپین دی دویر جنو خواله گری                          راسه زړه می ډیر غمگین دی رسه زما گرانی په مخـی!

چی یوه دم دزړه خواله کړو

سره کښینو لاس ترغاره

خوا په خوا سره پا له کړو

ښکلی پیغلی مه شږمینه               پټ دی و لی ترغره مخ کی؟

ته یی زما دزړه ملگری              تل به نور ویر موږ رخ کی 

په کوچینی هم ته زما وی            ما به تاته تل اخ اخ كــی

چه کوچنی و مابللی

ته (الاکوکو) سپوږمی!

له هيواده لیری گرزم                 زما په زړه پوری ملگری

د وطن بل څوک خو نسته            دلته يم یوازی لیری

نه خواږه یاران خپلوان سته          نه ددوی خوږی خبری

یوه ته یی زما ملگری!

راسره یی له هيواده

هم هوری یی هم دلی یی

خدای دی تلولره ښاده

چی زه دومم ، ته هم درو  می             چی زه ناست یم ، ناسته ته یی

په ځفستا را سره مځفلی                    چی بیده یم ته بیده یی

وفا داره ښکلی پیغله                        ته سپوږمی  پښتنه یی؟

ستا وفا د پښتنو ده

دآسمان پیغلی نجلی !

په خوی ښکلی پښتنه یی

دغمجن مین شهـی!

*                  *                *

بیا له بڼه پورته کیږی ښه ږغونه

                                   ته وار اغله د بلبلو بهیـــرونه

بن زرغون سو ، غرزد غون له پسر لی سو

                                  ونوځان کړ آراسته به پسو لونه

داد غرونو په لمنو کی لاله دی؟

                                  که پراته دی شهیدان سره کفنونه

دختن کاروان پردی بیدیا تیریږی

                                 "که راغلی دی دمښکو کاروانونـــــه"

زلمو جو نو توری څنی خپری کړی

                                   که پراته دی ، دلو نگو درمندونه

چی زاهد په میولز شونده  لنده کړه

                                  په تیند کو کی یی جوره عربده کړه

تنده نه سوله په ماته در ندانو

                                   په ایندو ، ایندویی تشه میکده کړ

ساقی نه وهسی مست او غرق په میو

                                   دارندی او می نوشی یی له مازده کړ

خلک وایی دپر دی تر شا اسرار دی

                                    څه خونه وو چی یی پور ته دا پرده کړه

سیل دا وښویی له سترگورا ایله سو

                                   شرمنده یی هم آمو هم نربده کړه

پس له ډدیره می داښکلی شعر ووی

هنگامه دساړه شعر می توده کړه

*                  *                *

په فتوا د درد مندا نو به تل پروی

                                    که عاشق نه دغربت په خاور خړوی

دلوری سیلاب به بیا په کی بهیږی

                                    که هر ځوا و بوخوړای لی لکه خوړ وی

په سپین زړ به سر ښندی دعشق لپاره

                                     دغماز له خوا به تل په تور ککړ وی

*                  *                *

و این هم نمونه های از دوبیتیهای فارسی و پشتو استاد حبیبی


در راه سمر قند

چه قندم میدهی دخــــــــــــت سمرقند

                                                  تو خود قندی ولی شیرین تر از قند

فروهشتی دوزلف عنبرین را

                                                   مبادا دل فرو پیچی درین بنـد

*                  *                *

چی د چا خته دعشق به اوبونم وی

                                            تل ملگری به یی خوږ درد وماتم وی

د میرو دارو د مینی خوږ وبوله

                                     ځکه خوږ پر دوی دعشق درد والم دی

*                  *                *

هر ملت د مرگ له خوبه راو یښیږی

                                     چی میرونه په رښتیا ورته ږغیږی 

دمسیح په دود احیا کاند میرونه

                                     په آوازیی او لسونه ژوندی کیږی

*                  *                *

د زره درد چی څوک خارج کاندی په درد

                                 تو دوی په هر تترکه څه وی سرد

له تاو ده ږغه اثر لویږی په زړوکی

                               پاڅوی ویده کاروان صدا د مرد

*                  *                *

رندان میل کاو خپلو میخانوته

                             مستی نشته په ښیښه کی د فرنگ

ساقی باڅه جام دميوعنایت کړه

                             زاره می راوړه ترخه یاقوتی رنگ

*                  *                *


تعداد اشعار و سروده های استاد حبیبی بسیار زیاد ست و گردآوری آن به تنهایی خود ، مستلزم تدوین مجموعه یی علیحده میباشد که با كمال تاسف از حوصله این نبشته مختصر و موجز ، بكلى خارج بکلی است .

مدو جزر افغانستان (مسدس) پیغام شهید (مثنوی)، غز نه (مثنوی) درد دل (مثنوی) ، پیام عصر (مثنوی) و خلیلی نامــــــــــــه (مثنوی)... از زمره چکامه ها، اشعار و منظو مات فارسیست که برخی آن طبع و پاره یی آن تاکنون اقبال چاپ نیافته است باوصف ذوق سرشار و قریحه عالی ، شعر و شاعری استاد علامه حبیبی را نمیتوان با آثار پر صلابت و با مهابت منثوروی ، به مقایسه گرفت و این صفت نه تنها در استاد علامه حبیبی ، بل در آفرینش های کلیه ادیبان و شاعران جهـ ان به مشاهده میرسد که آنان علاوه بر شعر و چکامه سرایی، به تحقیق و تتبع آثار علمی نیز سرگرم میباشند، چه شعر متقاضی دنیای آزاد و فارغ از تقیدات، زمینه های گسترده تخیل و تفکر بوده، حال آنکه نویسندگی و پژوهشی آنهم مانند استاد عبدالحی حبیبی مستوجب مطالعات ژرف و گیچ کننده است که مسلما استطاعت و یارای آن فقط در اشخاص معدود و انگشت شماری و جود دارد.

بنابه همین سبب است که در همچو اشخاص پله های شعر و نثر واجد اوزان مساوی نبوده، بلکه همواره یکی آن در برابر دیگری حایز رجحان و رفعت میباشد.

با ذکر این سخنان کوتاه ، از تفسیر و تبیین دنیای شعری استاد که در بر گیرنده معانی عمیق و مفاهیم زبده است، صرف نظر باید کرد و بت اغتنام از فرصت بیاد دهانی نظرات عالمانه استاد درباره شعر نو پرداخت. استاد حبیبی در مورد شعر نو چنین نوشته است: "شعر ما نباید تنها محدود به بحور و اوزان باشد ، بلکه شعر را باید بروفق خواسته های زمان، اوصاف وویژگیهای تاز ببخشیم در جای دیگری راجع باين مساله چنین نگاشته است : "قضاوت بعضی ها مبنی براینکه شعر نو شعریست بی وزن و بی قافیه ، درست نیست. زیرا وقتی از شعر نو سخن میرانیم ، منظور ما تجمع اوصاف معنوی و لفظی در شعرست ...."

معذلک ، رهنمودهای استاد علامه عبدالحی حبیبی در خصوص تفكيک شعر از شعار و نظم از شعر به حدی علمی و خرد مندانه است که به علاوه صاحب نظران ادب و زبان پشتو ، شاعران و اندیشمندان بر جسته زبان فارسی چون سعید نفیسی ، مجتبی مینوی پرویز تل خانلری ،عباس زریاب احمد شاملو ، نادر نادر پور، فریدون توللی، منوچهر آتشی احسان طبری، رضا براهنی وغیره نیز در دفاع از آن قد بر افراشته اند، چه استاد حبیبی فقط فحوا و مفاده، ارزش اجتماعی و فکری را برای شعر کافی ندانسته ، بلکه جوانب هنری وابداعی شعر را نیز بمثابه مختصه گسست ناپذیر شعر تلقی مینماید و شعر فاقد تخیل لطافت و احساسات عاطفی رانظم بی اثر، مهمل و بی پیرایه بیش نمیداند. بدین روال ، شعر، آزاد، یا شعر نو باید افکار و معانی عمیق را با تخیل موشگافی ، دردهای اندرونی و عواطف انسانی از بند رسته درهم آمیخته و آنرا در قالب الفاظ ،گیراه جذاب و دلکش، طرح ریزی نماید والا شعر که به كمگ و فشار علم عروض، قافیه و غیره ساخته میشود بلکه نظم و حتی در صورت فقدان برخی صفات هیچگاه شعرنه ، شکلی شعار میان تهی بیش نخواهد با وصف این همه نکات ، بین هنر گرایی و معناگرایی در شعر باید توازن منطقی و جود داشته باشد و در هیچ صورت نباید معنا را فدای لفاظى والفاظ را قربان معنا نمود .... در آخر بحث پیرامون آدب شناسی استاد حبیبی باید تصنیف دلچسپ او در باره ادب معدی (ادب ایکه محض به خاطر کسب پول و متاع بوده و محرک اصلی آن منافع مادی و شهرت مادی و شهرت کاذب باشد ) و روحی (ادب ایکه ناشی از ذوق احساس ، جذبات و عواطف انسانی باشد و هیچگونه انگیزه کسب منفعت در آن منظور نظر نباشد ) را نیز فراموش نکرد.

هدف از تذکار حرفهای پر مغز ، هوشمندانه و داهیانه استــــــــــــاد سخن درین خصوص این بود که جوانان قلمدست ما باید با الهام از جزء دوم این تصنیف (ادب روحی)  کارهای علمی فرهنگی شانرا پیگیری نمایند و به گرایشهای در راه ادب معدی اجازه ندهند.

سهمگیری استاد علامه عبدالحی حبیبی در گسترش ، تنميه وتكمله زبانشناسی سزاوار بحث و مداقه فراوانست، چه استاد حبیبی بــــا دسترسی و حیطه همه جانبه در السنه اوستا ، فارسی پشتو سنسکریت، فارس باستان ، اردو، عربی و معلومات کافی در زبان های فرنگی علی الخصوص ،انگلیسی آثار ذیقیمتی درین عرصه ها ، به جا گذاشته است که گنجینه بزرگ و گرانبهای ، فرهنگ اصیل و دیرین ،ما محسوب میگردد.

استدلال عاقلانه و استادانه علامه حبیبی در مبرهن ساختن ریشه کلمات آرین پشتون  ، رتبیلان زابلی  وتصحيح نام های تاریخی بنی با ینجور ، افغان شال و صد ها کلمه دیگر ، نمایانگر صلاحیت فسیح علمی او در زبانشناسی و ریشه شناختی واژه ها است که من نسبت تضييق مكان وزمان درین گفتار، از ذکر آن تحذیر مینمایم و فقط بیاد آوری نظرات اندیشمندانه استاد حبیبی در یکی دو مورد فلالوژيک، اكتفا میورزم استاد حبیبی در باره تخلیص زبان و جلوگیری کامل از تاثیرات السنه خار جی در آن ، چنین نوشته است :

"بذل مساعی و تلاش به خاطر ناب کردن و خالص نمودن زبان به مثابۀ اشتهای بیهوده مریضیست که هر قدر بخورد، مجددا آنرا استفراغ مینماید 

معهذا ، در جهان زبانی وجود ندارد که تما ما ناب بوده و تحت تاثیر کلمات و اصطلاحات زبانهای اجنبی، قرار نگرفته باشد." در جای دیگری جهت مقابل این قضیه را بشرح زیر تبیین نموده است: " دخیل نمودن کلمات خودساخته از جمله وسایلیست که زبانها را با نحطاط و ابتدال می کشاند، زیرا این عمل اساس علمی نداشته زبان ها را نا مفهوم میسازد."

بدینسان بی مناسبت نیست تا تصنيف منطقی و عالما نه استاد حبیبی را در خصوص موضعگیری مردمان در برابر كلمات خارجی جهت آگاهی خوانندگان باريک بين، ژرف اندیش و جستجو گر مسائل لیکسیکولوژی واتیمولوژی مورد بحث و فحص قرار دهیم. استاد حبیبی مردم را ازین رهگذر برسه کتگوری ، تقسیـم مینماید : 

۱- فرنگی ما بان : چنانکه از نام این دسته اشخاص پیداست ، اینگونه اشخاص همواره در استعمال لغات و کلمات فرنگی تسامح و تساهل روا داشته و باستعمال بیدریغ آن می پردازند

مقتد یان این صنف ، احساس فرحت و سر بلندی مینمایند تا به جای نشناب تایلیت، به جای سده یا قرن سنچری ، بعوض نسل جنریشن و ... استعمال نمایند و با این کار برد افراطی و لگام گسیخته واژه ها ، مصطلحات و ترکیب های اجنبی ، در نهایت امر به اصطلاح خویشتن را "فرهنگیان چیز فهم" و « آدمیان متمدن" وانمودسازند.

۲- متعصبان : برای توضیح افکار این گرو نیز محتاج به ارایه دلایل نیستیم، زیرا کافه مسائل را از نامگذاری آن ، میتوان استنباط کرد.

اینگونه اشخاص در جهت مقابل دسته اول قرار دارند . آنان تعصب و تصلب را به چنان حد افراطی رسانید ه اند که علاقه ندارند از لبان مبارک شان، الفاظی را خارج سازند که لون خارجی وبیگانه داشته باشد.

لذا تصادفی نیست که طرفداران این دسته جنون عجیبی بوضع و تخلیق کلمات دارند و در برابر هر چیز نو وارد کلمه یی را میتراشد که اکثرا سخریه ،آمیز مضحک و در خور استهزاست . 

۳- اعتدالیون : اعتدالیون همانند اسم و رسم شان ، کسانی اند که نه طرفدار تعصب و نه هم پیروخط مشی فرنگی ما بان در زبان اند. عقیده این مكتب زبان شناختی بر آنست که زبان را موازی با ناموس تکامل وارتقا و شرایط علمی آن پیش ببرند . کلمات خارجی دارای صبغه بین المللی را بدون تردید و دغدغه در زبان جا دهند و بعوض آن از وضع كلمات حق و ناحق ، جدا اجتناب ورزند و وضع برخی لغات وواژه های ضروری را از تصمیم و صوابدید شخص به انجمن یا کمیته باصلاحیت علمی و مسلکی ، ارتقا بخشند. بدین ترتیب چنانکه مشاهده نمودیم استاد علامه عبدالحی حبیبی راه منهاج و ناصواب را در مورد خالص نمودن زبان ، بنحو شایسته تفكيک و تفریق کرده و طالبان دانش را با قتدا از آن دعوت نموده.


ج-  فرهنگ نویسی و کتاب شناسی

علیرغم آنکه استاد عبدالحـی حبیبی جز "سپیڅلی پښتو" فرهنگ یا قاموس دیگری در السنه پشتو فارسی و .... تدوین یا تالیف ننموده است ، ولی با آنهم یکی از پیشکسوتان مدقق علم فرهنگ نگاری در کشور به حساب میآید، چه تدوین و تالیف فرهنگ یا قاموس در کشور بر خلاف اکثر ممالک باخترى وعده یی از کشور های آسیایی چون ایران ، هند و غیر مسابقه و پیش زمینه طولانی ندارد و چنانکه از تتبعات کارشناسان مربوط بر می آید . اولین فرهنگ معلوم بنام " رياض المحبث" توسط نواب محبت خان بریخی در سال (۱۲۲۱) ، تالیف شده است .

باری ، سخن راندن درباره تقدم استاد حبیبی در رشته قاموس نویسی تا حدودی منتج به استطراد میگردد ، لذامر جح کتا پنداشته میشود تا راجع به دیباچه استاد حبیبی در کتاب "سپیڅلی پښتو" سخنی چند ارا به دارم.

من چندی قبل میخواستم رساله یی تحت عنوان " اصول و قواعد فرهنگ نویسی " ، برشته تحریر در آورم. بنا بمداک ومنابع کثیری اعم از فرنگی فارسی پشتو وغیره ، مراجعه نمودم و در نتیجه مطالعه عمیق و گسترده دریافتم که تردیف اصول و ضوابط فرهنگ نگاری در مقدمه دقیق و علمـ "سپیڅلی پښتو" آفرید استاد علامه حبیبی از در خشش کم نظیری در میان یادداشت های سایر نویسندگان و محققان این عرصه پر زحمت ولی ارجمند و پر مایه بر خوردار است .

با قضاوت منصفانه از یکجانبو تاملی بر تاریخ نگاشتن مقاله از طرف دیگر، میتوان ادعا کرد که استاد حبیبی مطالعات بس ژرف و وسیعی در علم قاموس نگار نداشت، اما متاسفانه بنابر مصروفیت های : یاد ادبی تاریخی توفیق به تالیف و تدوین فرهنگ های مورد نیاز جامعه ، نیافت در واقعیت امر ، استاد حبیبی با نگاشتن مقدمه دقیق در قاموس  "سپیڅلی پښتو" اساسات و مبادی این علم را ، پی ریزی کردو راه را برای نویسندگان و فرهنگ نویسان جوان کشور ، هموار ساخت تا آنان بنوبه خویش در باز آفرینی پدیده های تازه ، پویش و جویش و عروج و غنابخشی این گستر . پیگیرانه و مدبرا نه همت گذارند.

ازین که بگذریم یکی از صفات والا و منحصر به فرد استاد علامه عبدالحی حبیبی عبارت از دسترسی و احاطه کامل او در علم کتاب شناسی است، زیرا چنانکه بارها تذکار داده ام .استاد حبیبی در زندگی علمی خود جز مطالعه کتابها و نگاشتن آثار سرگرمی دیگری نداشت.

بنابرین کسب معلومات گسترده در مورد کتب ادبي ، فلالوژيک ، تاریخی، جغرافیای تاریخی ، فلسفی و دینی ... مربوطبــــــــــه خراسان قدیم، افغانستان کنونی هند و فلات ایران را باید پیامد غیر قابل انفكاک مطالعات و تتبعات همه جانبه این نستوه مرد ژرف اندیش و فکور ، به حساب آورد. روی این ملحوظ بود که استاد حبیبی با محض دیدن نسخه های کهن خطی در مورد زمان کتابت و ارزشهای ادبی ، تاریخی ، هنری وفرهنگی آن ، ابراز نظر مینمود، چنانکه گردانندگان مجله علمی - تحقیقی کشور همسایه ایران (یغما) در شماره هشتم سال (۱۳۴۶) هـ ش. این نشریه وزین، به تایید از این گفتارم در آخر مقاله استاد معظم و مفخم علامه عبدالحی حبیبی پیرامون "تاریخچه نسخه های خطی افغانستان و احیای متون آن چنین" نوشته اند : " این مقاله مخزنی است عظیم از تحقیقات گرانبها متضمن نام ونشان بسیاری از نسخه های خطی دری و روش نگهبانی آن نسخه ها و طرز تصحیح و مقابله آنها در چاپ و پیشنهادات فرهنگی در مبادله ب در جوامع انسانی ارزش چنین تحقیقات و تتبعات ورنجها را اهل فن میتوانند ، دریافت مجله یغما از استاد بزرگوار مشرق زمین عبدالحی حبیبی در ارسال چونین مقالاتی ، امتنان و افتخار بسیار دارد و درباره سیمینار کتاب در کابل، که ریاست آن با استاد بوده است مقالاتی انتشار خواهد داد ."


اعطای لقب "استاد بزرگوار مشرق زمین " به عبدالحی حبیبی جانب استادان اهل نظر و صاحب رای ایرانی و اعتراف صادقانه تعداد کثیری از دانشمندان معروف و پذیرفته شده جهان ، علی الخصوص خاور شناسان و افغانستان شناسان ، مبنی بر علامه بودن استاد اجل عبدالحی حبیبی، هر گونه شک و تردید را در خصوص احاطه و صلاحیت کم نظیر او در امر تحقیق و نگارش آثار علمی ، بکلی از میان بر میدارد و آنرا به امر کاملا مسلم و غیر قابل سوال مبدل میسازد.

البته استاد علامه حبیبی در کتاب شناسی ، زحمات واقعا طاقت فرسا یی را متحمل شده است که ما یه سر مشق و الها برای کلیه نویسندگان و دانش پژوهان کشور دانسته میشود، چه همان طوری که خود نوشته است ، پنجاه و اند سال قبل از امروز به خاطر دریافت آثار قدیمی سرزمین باستانی و مدنیت خیز افغانها در یکی از قرای کنار دریای هلمند (دهکده آدم خان) کوی به کوی ، خانه به خانه، مسجد به مسجد میگشت تا اینکه بعد از تفحصات و تکاپو های زیاد توانست ، چار ورق بد خط پشتو را در میان برگ های پارینه حجره یی از مساجد آن قریه بدست آورد.

چند سال بعد از دریافت این اوراق .در نتیجه کاوشهای ژرف بینانه بیبلو كرافيک هويدا و مبرهن گردید که برگهای مذکور جز عاثر مفقودیست که از طرف سليمان ماكو - دانشمند ، نگارنده و مورخ بلند دست بنا م تذکرة الاولیای پشتون در سال (۶۱۲) هـ  ق. در ارغستان کندهار یا ارا کوایای تاریخی نگارش یافته و اثر مهمی در ادب، تاریخ و رجال شهیر پشتونها شمرده میشود .

درست با اتکای همین اطلاعات عمیق و وسیع بود که استاد علامه عبدالحی حبیبی ارزشناک ترين و معتبرترین متون فرهنگ كلاسيک

ما، نظير طبقات ناصری قاضى منهاج السراج جوزجانی ، طبقات الصوفیه و صد میدان اماله های شیخ الاسلام عبدالله انصاری ،زین الاخبار گردیزی تالیف ابو سعيد عبد الحي بن الضحاک گردیزی ، السواد الاغظم تالیف ابو القاسم اسحق بن محمد سمر قندی ،فضایل بلخ تاليف شيخ الاسلام صفى الملة والدين ابوبكر عبدالله بن عمر بلخی شرح بيتين مثنوی تالیف سردار مهر دل خان مشرقی ، نوای معارک نوشته عطا محمد شکار پوری رسائل، سر رشته طریقت خواجگان ومختصر وافى بقواعد علم قوا فی نوشته های مولانا عبدالرحمن جامی هروی ، حديقة الحقيقة اثر حکیم سنایی غزنوی و روضة الفريقين اماله شيخ صالح ابوالرجا المومل بن مسرور.... را با میتودولوژی نوین از روی نسخ متعدد خطی ، تصحیح ، مقابله ، تحشیه ، تعلیق تدوین و ترتیب کرد و مقدمه های عالمانه بر آن نوشت ازین رهگذر نیز باید ، استادعلامه عبدالحی حبیبی را در مقایسه باسایر نویسندگان افغانی ، پیشقدم و پیش آهنگ دانست.

ناگفته پیداست که تصحیح ، مقابله ، تحشیه و تدوین متن های كلاسيک هر زبان باروش و میتود علمی کاریست نهایت دشوارو توان فرسا و هر که را درین زمینه بهره کافی بود ، بدون دغدغه قلمزن و پژوهشگر پست عالی مقام و بلند مرتبت.

بهر صورت مطالعه و ارزیابی جوانب متعدد شخصیت علمی تحقیقی استاد علامه عبدالحی حبیبی درین چند صفحه محدود کاریست حقیقتا دشوار و مشکل زیرا این نویسنده چیره دست و توانای گستره ادب، زبان و تاریخ ... کشور ما آثار فراوانی در رشته های گوناگون علوم ادبی و تاریخی نگارش و تالیف نموده است که تحلیل هر یکی آن مستلزم تدویر سیمینارهای ملی و بین المللی بشمول دانشمندان اهل نظر داخلی وخار جی میباشد.

 لذا با تذكر این چند نکته اکتفا نموده و بررسی صولت وجبروت جهات دیگر شخصیت سترگ علامه عبدالحی حبیبی را به تدویر همچو اجتماءت بزرگ علمی - پژوهشی ، موکول میدارم که با ایقان کامل در آینده خیلی نزديک داير خواهد شد.

نامش جاوید و روانش شاد باد!

محمد هارون "خپل"

کارته مامورین کابل

عقرب ۱۳۶۴.