عروسی

از کتاب: افغانستان ، فصل دوم ، بخش آریا

پیشتر ذکر نمودیم که اساس اولیۀ زندگانی اجتماعی آریائی به تشکیل خانواده استوار بود و چون یگانه وسیله تشکیل این جامعه کوچک و مقدس عروسی میباشد، مسئله از دواج نزد قبایل آریائی نیکو ترین عمل مقدس بشمار میرفت. در جامعه که اساس اصلی زندگانی بر خانواده و ده و قریه گذاشته شده و پدران به انتقال معنویات و سرودها به اولا د خود از روی عقیده مکلف طبعاً بودند عروسی از مقدسات شمرده میشد.

عروسی در میان خانواده های آریائی با مسرت بزرگی استقبال میشد و از خود مراسم ساده و زیبائی داشت. مهمترین عامل خوشی عروس و داماد و سعادت خانواده این بوده که پیوند ازدواج آنها به اساس عشق استوار بود. آریائی همان طوریکه شیدای مناظر زیبای طبیعت بوده و توصیف ماه و خورشید وستاره و شفق از خلال سرودهای آنها جسته جسته معلوم میشود و در امور زندگانی همیشه طرف زیبا و مقبول آنرا نگاه میکرد در انتخاب همسر و رفیقه حیات جز راه عشق طریق دیگری نمی پیمود آریائی ها در عصر و یدی مانند قبایل چادر نشین امروز بکمال آزادی آوزادگی حیات نیمه دهقانی و مالداری خود را در مراتع سر سبز و دامنه های خرم کوها بسر می بردند. زن هاو دوشیزگان جوان در کشت زارها و دامنه های کوها و در میله ها و مجامع عمومی مخصوصاً در "سامانه" که یکنوع میله عمومی بود با جوانان در تماس بودند و به آزادی همسر خود را انتخاب میتوانستند.

پیشتر در مبحث خانواده ذکر نمودیم که دختر جوان عامل مسرت خانواده بشمار میرفت اینجا علاوه میکنیم که جوانان آریائی بصورت عمومی دختران را خیلی دوست داشتند و تنها صدای آنها کافی بود که تارهای قلب حساس بسیاری را به تکان آرد چنانچه در یکی از سرودها منجمله ذکر است: 

"جوانان صدای دختر جوان را بقدری دوست دارند که رب النوع ستایش خود را از زبان بشر بشنود این جمله کوتاه یک عالم عشق است و به اندازۀ مقام دختر جوان را در جامعۀ آریائی بلند نشان میدهد که از آن بر تر تصور نمیشود.

عشق اگرچه یک کلمه است و یک مفهوم دارد و عروسی آریائی براساس آن گذاشته شده است معذالک چون دل آریائی منبع احساسات لطیفه وتمام حواس او محکوم نوای حسن بود هر چه داماد و عروس جوان وزیبا می بودند مراسم آنها در عالم معنویات به پیشگاه ارباب انواع به مراتب بلند عروسی مسرت تلقی میشد چنانچه جمله ئی از خود سرودها شاهد این قول است:

برای اینکه ارباب انواع با آوازهای پر مسرت خود در مسرت عمومی شرکت جویند باید داماد جوان و عروس قشنگ باشد"

بلی این موضوع نه تنها در جمله فوق ذکر شده بلکه بار بار در سرود به آن ها اشاره رفته زیرا تنها چیزیکه آریائیها ازان تنفر داشتند زشتی و بدرنگی بود چنانچه میگفتند (زشتی مانند گرز آهنینی است که مردها را میزند) در صورتیکه بدگلی و بدرنگی را جوانهای آریائی به (گرز صدمه رسانی) تعبیر کنند خود قیاس میتوانید که این قوم حسن دوست تا چه اندازه عاشق زیبائی بودند و در انتخاب همسر خویش بکدام پایه جمال و زیبائی را اهمیت میدادند. 

در باب لزوم قطعی ازدواج اگرچه پیشتر اشاره شد ولی در خود سرود ها این مفکوره را به اندازه بیک تعبیر ساده و قشنگ ادا کرده اند که انسان بحیرت میرود. میگویند: (زن به اندازه ئی برای مرد ضرور است که زۀ برای کمان) نگاه کنید این جمله ساده در خود چه تشبیه بکرو ادبی و چه مفهوم بزرگ اجتماعی دارد.

دخترانی که بدون مراعات عشق شوهران متمول انتخاب می نمودند بنظر خوب دیده نمیشدند. دختر کوریا معیوب به آسانی شوهر نمی یافت | گر کسی حاضر به گرفتن آنها میشد ممانعتی هم در بین نبود. عروسی در عصر ویدی اقسام مختلف داشت. معمولاً رضائیت طرفین دختر و پسر شرط بود ولی در آخر رضائیت برادر و یا والدین هم دخالت داشت. بعضی اوقات دخترها را دزدی کرده و می بردند لیکن این کارها عموماً به رضائیت خود دخترها بعمل می آمد. به ریشی ها بواسطۀ معرفت و دانائی شان بیشتر دختر میدادند.

اصول عروسی بعد از موافقت طرفین چنین بعمل می آمد که داماد لباس های نو پوشیده و با دوستان و خویشاوندان به خانه عروس میرفت. طبیعی عروس هم لباس های عروسی پوشیده و منتظر داماد و داماد خیل می بود. یکی از مراسم عمده عروسی این بود که داماد دست عروس را گرفته و هر دو با لای تخته سنگی می ایستادند و داماد به عروس خود میگفت: "من مرد هستم و توزن، من "سامان" "Saman" هستم و تو "رک" "RC" من آسمان هستم وتوزمین، اینجا من و تو یکجا میشویم و از ما اولاد بعمل می آید بعد از انجام این عمل داماد دست عروس خود را گرفته و او را به دور آتش خانواده میگر دانید آنگاه در عراده ئی که گاوهای سفید آنرا میکشید و با گل های خود روزینت یافته بود با نوای سازو موزیک وخواندن سرود عروس را بخانه خود می برد و مراسم خوشی چندین روز دوام میکرد.

اریاها در آریانا معمولاً یک زن میگرفتند پسان ها در میان مهاجرین آریائی در هند گرفتن چندین زن هم رواج یافته بود. پدر و مادر در ازدواج دخترهای خود سن و سال آنها را بیشتر مراعات میکردند و کوشش داشتند که دختران بزرگ را اول تر شوهر بدهند. در سرود ریگ وید موضوع دخترانی که شوهر نکرده و در خانه پدر بزرگ شده بودند بکرات ذکر شده چون سلسلۂ نسل یک خانواده با داشتن پسر دوام میکرد آریاها تولدپسر و کثرت آنرا در خانواده بیشتر نیاز میکردند. آرزوی بلند شوهر در یک خانواده نوتشکیل داشتن حیوانات اهلی برای تربیه و تغذیه، پارچه زمین برای کشت و زراعت و انتظار پسرانی بود که هر کدام با نشان دادن مراتب دانش و رشادت عضو مفید خانواده گردد.

عدم پسر در یک خانواده به منزلۀ ناداری تلقی میشد و در چنین موارد به گرفتن پسر خوانده ها متوسل میشدند. بعد از وفات شوهر زن عموماً در خانۀ شوهر میماند و کمتر اظهار علاقه به شوهر دی دیگر می نمود.

علاقه بین زن و شوهر به مفهوم صحیح آن در سرود ها ترسیم شده وعین احساسات آنها از دو فقره ذیل معلوم میشود: "داما دعروس را طوری تعقیب میکند که آفتاب از عقب شفق درخشان ظاهر شود" و "زن در خانه شوهر مانند ستارۀ قطب ثابت قدم است"